ماهورا
" ماهورا "
کارگردان : حمید زرگرنژاد
تهیهکننده : علیرضا جلالی / حمید آخوندی
نویسنده : حمید زرگرنژاد
بازیگران : ساعد سهیلی / میترا حجار / کامران تفتی / بهاره کیان افشار / احمد کاوری / مهدی صبایی / مونا فرجاد / یوسف مرادیان / محسن افشانی / داریوش ارجمند و ...
مدیر فیلمبرداری : مرتضی غفوری
صدابردار : حسين بشاش
طراح چهرهپردازی : شهرام خلج
طراح صحنه : بهزاد آدینه
موسیقی : ستار اورکی
تدوین : کاوه ایمانی / مژده قاجاریه
مدیر تولید : محمد عفراوی
توضیحات :
"ماهورا" دومین فیلم بلند سینمایی حمید زرگرنژاد در مقام کارگردانی است، او پیش از این فیلم سینمایی "پایان خدمت" را کارگردانی کرده بود که نویسندگی آن را بهروز افخمی بر عهده داشته و در سال 1392اکران شده است و در بخش رقابتی نگاه نو سی و دومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد (امیر جدیدی) را در این بخش کسب کرد؛ همچنین این فیلم در دو بخش بهترین فیلمنامه و بهترین فیلمبرداری نیز نامزد دریافت جایزه بود؛ وی که بیشتر به خاطر ساخت آثار مستند و فیلمهای تلویزیونی شهرت دارد امسال با فیلم ماهورا در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر حضور یافت و با اینکه در دو بخش جلوه های ویژه میدانی و جلوه های ویژه بصری کاندید سیمرغ بود اما در نهایت نتوانست در هیچ رشته ای سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را دریافت کند؛ حمید زرگرنژاد که مدتی در گروه تلویزیونی شاهد مشغول به فعالیت بوده و با پژوهش برای ساخت آثار مستند کوتاه و داستانی در آن سالها به شخصیتها و روایات واقعی جنگ نزدیک شده است و ماهورا را از دل یکی از همین داستانهای واقعی بیرون کشیده است.
فیلمنامه ماهورا طی چهار سال تحقیق بر اساس یک واقعه تاریخی نگاشته شده است، درواقع این فیلم براساس واقعیت و مبتنی بر مستندی است که حمید زرگرنژاد با نام "حلقه در خاک" ساخته است شکل گرفت و همین واقعی بودن قصه فیلم باعث شد تا عوامل دنبال لوکیشنهای بکر در تالاب خوزستان بروند و تمام فیلمبرداریهای این فیلم در تالابها و روستای بازسازی شده احمد آباد سیار در روستای عطیش از توابع شهرستان کارون انجام شد و این فیلم به لحاظ پروداکشن فیلم خیلی سنگینی است که گروه در عرض ۴ ماه یک شهرکی را ساخته اند که بخشی از آن هم روی آب است و به لحاظ معماری و لوکیشن هم کار خاص است.
در فیلم ماهورا که ابتدا "حلقه در خاک" نام داشت و بعد به "ماهور" و سپس به "ماهورا" تغییر نام داد؛ ابتدا قرار بود محسن تنابنده در نقش امین یا همان سمور به ایفای نقش بپردازد اما به دلیل آسیب دیدگی از ناحیه زانو، ساعد سهیلی جایگزین او شد که با وجود موهای ژولیده و ریش انبوه و وزنی که سهیلی برای این فیلم اضافه کرده، کم سن و سالیاش برای نقشش به چشم میآید.
فیلمنامه ماهورا در هور و حوالی سال 1395 اتفاق میافتد و پر از زیبایی، نماد، جانبخشی به طبیعت بیجان و خونِ دلِ آدمی است، چه برای عشق، چه مرگ. داستانی که روی کاغذ بسیار مسحورکننده و بهیادماندنی به نظر میرسد و نویسنده داستانی عاشقانه را در بستر وقایع و اتفاقاتی که به جنگ مربوط است روایت میکند، هرچند که جنگ در حاشیه رخ میدهد و اصل قصه درباره عشق و زندگی است، فیلمساز با بدعتی بهجا و مناسب از نمونههای مشابه و معمول اینگونه فیلمها فرار کرده است و برخلاف فیلم روز سوم که عاشق و معشوق در دو جبهه قرار داشتند (که آن هم در نوع خود از بهترینهای این ژانر است) یا دوئل که عاشق و معشوق هر دو درگیر جنگ هستند، در ماهورا معشوق قبل از شروع ماجرا از دست رفته و عاشق با مالیخولیای معشوق خود سر میکند، این بخش از داستان ماهورا دوستداشتنی است و زمینه خوبی را برای توجیه رفتارها و واکنشهای قهرمان خود یعنی امین را فراهم میکند.
ماجرای ماهورا به سالهای جنگ تحمیلی ایران و عراق و در نواحی مرزی جنوب غربی برمیگردد، جایی که عشیره عرب -ایرانی روستایی سکنی گزیدهاند، ساکنان نیمی به فارسی و نیمی به عربی صحبت میکنند، با قهوه تلخ از مهمان پذیرایی میکنند، در عروسی زنان، حنا بر دست میگذارند، کِل میکشند و مردان، تیر هوایی شلیک میکنند، همه اینها ظرایفی است از سنت عرب که در بسیاری از فیلمها به سراغ آنها رفتهاند اما نتیجه در نهایت ابتر و ناقص از آب درآمده است، در ماهورا داستان فرق میکند و فیلم از لحاظ رعایت آداب و رسوم، پایبندی به سنتهای نواحی و پرهیز از سیاه نمایی، در کنار عروس آتش ساخته خسرو سینایی، یکی از بهترینهای سینمای ایران است و زرگرنژاد که اصالتاً جنوبی است در فیلمش با حنا، سورمه، چفیه و عبا و رقصهای بینقص اهالی روستا در عروسی، مجموعه بینظیری از سنتهای جنوب غرب را که مظلوم و مجهور مانده، بهخوبی به مخاطبان نشان میدهد، داستان فیلم ماهور در روستایی مرزی عراق رخ میدهد و در این روستا رسم بر این است زیباترین دختر روستا به قید قرعه به عنوان عروس هور انتخاب میشود که این روش انتخاب خود از قواعد سنتی خاصی برخوردار است و این دختر برای بقا و رزق و روزی هور باید یک روز در هفته خود را به آب بسپارد تا هور بارور شده و قهرش نگیرد، امین معروف به سمور با بازی ساعد سهیلی، قاچاقچی ایرانی که در روستای مرزی ایران زندگی میکند؛ - در زندگی تو زنی است با چشمانی شکوهمند که لبانش خوشه انگور و لبخندش موسیقی و گل، اما هرکس بخواهد به او نزدیک شود ناپدید میشود - این جملات فالی است که مادر امین برایش از ته لیوان قهوهاش میخواند، در روزهای آغازین جنگ تحمیلی برای ازدواج با ماهور با بازی بهاره کیان افشار اقدام به دزدیدن عروس هور میکند، فال تعبیر میشود و زن که ماهور نام دارد، از دستِ امین میرود و روزگارِ او سیاه میشود و در سالهای ابتدایی جنگ یک هواپیمای شناسایی ایران در منطقه مرزی هور سقوط میکند و مردم منطقه به خلبان زخمی هواپیما پناه میدهند و این مسئله باعث هجوم نیروهای بعثی به روستاهای اطراف برای یافتن آن میشود و برای همیشه زندگی امین و باورهایش دستخوش تغییر میشود.
داستان فیلم مربوط به اتفاقات اوایل جنگ و تجاوز رژیم بعثی عراق به میهن است؛ جایی در خوزستان نزدیک مرز عراق میان نیزارهای وسیع چند طایفه عرب زبان مشغول زندگی هستند که با شکل گیری انقلاب و آغاز جنگ زندگیشان دستخوش تغییراتی میشود، فیلم با صحنه قتل نامزد قهرمان اصلی فیلم به نام امین یا سمور با بازی ساعد سهیلی شروع میشود، اوکه بعد از قتل نامزدش بالکل نا امید از زندگی است در شب عروسی برادرش تصمیم میگیرد به زندگیاش پایان دهد و سعی میکند خود را در مرداب غرق کند اما در آخرین لحظه پیکر نیمه جان خلبانی ایرانی درست در همانجایی که او قصد خودکشی دارد می افتد و امین ناخواسته وارد ماجرایی خطرناک میشود، طایفه امین که دل خوشی از بعثی ها ندارد تصمیم میگیرند خلبان را به نیروهای ایرانی برسانند اما طایفه ای دیگر که قرار است به سبب عروسی به زودی با طایفه امین نزدیکتر شوند معتقدند باید خلبان را به بعثی ها تحویل دهند تا امنیتشان حفظ شود، امین به سراغ نیروهای ایرانی می آید وآنها را از حضور خلبان در میان طایفه اش با خبر میکند، از سوی دیگر نیروهای بعثی هم برای یافتن خلبان در زمان عروسی وارد میشوند و مردان هر دو طایفه را گروگان میگیرند تا خلبان را تحویل دهند و ...
فیلم ماهورا عاشقانهای در بستر جنگ است که با وجود داستان زیبا و هولناکش از انسجام کافی برخوردار نیست؛ فیلم بسیار زیبا، بکر و نفسگیر و با صحنههایی شاد از تدارکات مراسم عروسی آغاز میشود و بیننده را با امین همراه میکند، از دل دعواهای قبیلهای، بمباران، مرگ و نجات آدمها میگذرد اما طی این روند چند باری از نفس میافتد و هرچقدر جلوتر میرود بیننده را نسبت به تماشای یک فیلم خوب نا امیدتر میکند و با وجود این که طرح اصلی داستان ماهورا از گیرایی کافی برای ساخت یک اثر سینمایی برخوردار است اما خروجی نهایی کار نشان از آن دارد که فیلمنامه به عنوان ماده اولیه ساخت فیلم به درستی شکل نگرفته است و بیشتر تمرکز خود را بر اتفاقات و حوادث نهاده است و از طرفی همین اتفاقات رابطه علیت و معلولی مشخصی با یکدیگر ندارند و رفتارهای شخصیتها قابل درک نیست و مهمترین مشکل فیلم همین نکته است كه تماشاگر تا انتهاي قصه همچنان مات ميماند نرگس كيست، سمور عاشق كيست؟ اصلاً قهرمان كيست؟ سمور يا فرمانده عراقي که شمایل قهرمانی پیدا میکند، همه چيز تا انتهاي فيلم رو هواست و عدم شخصیت پردازی درست، خرده روایات کم مایه و دیالوگهای بی رمق باعث شده روایت، مبتنی بر رویدادها پیش برود و شخصیتها نقش چندانی در پیرنگ اصلی داستان نداشته باشند و بار دراماتیک میان شخصیتها هم بیشتر ناظر بر خرده روایاتی است که تاثیر مستقیم بر مضمون فیلم ندارد و رخدادها مسیری را می پیمایند و شخصیتها مسیری دیگر و آنقدر شخصيت پردازيها بد است كه تا انتها فیلم بیننده منتظر میماند تا متوجه شود که قصه فيلم چيست و فیلمساز برای رفع این نقیصه مجبور ميشود پاره ای تصاویر مستند را در انتهاي فیلم بگنجاند تا بيننده را متوجه قصه كند و به مخاطب بفهماند ماجرا از چه قرار است و توضیحاتی که در نماهای مستند به نمایش گذاشته میشود نسبت به روایت اثر از شاخ و برگ کمتری برخوردار است و در کمتر از سه دقیقه داستان را بسیار روانتر و صمیمی تر از فیلم صد و چند دقیقه فیلمساز روایت میکند.
در فیلم شخصیتهایی ظاهر میشوند که بیننده شاید اسمشان را در بین دعواهای برادران یا از زبان عراقیها شنیده باشد، اما اینکه کیستند، چه نسبتی با امین و اهالی روستا دارند، همچنان به کلاف سردرگمی میماند که مخاطب را مجبور به حدس زدن میکند، سرنوشت برخی شخصیتهای جانبی نیز، جای سؤال باقی میگذارد و نحوه رسیدن و قرارگیری آنها در موقعیتهای مختلف قابل فهم نیست و پیچیدگی بی موردی ایجاد شده که باعث سردرگمی بیننده شده است.
اصلی ترین نقطه ضعف "ماهورا" کارگردانی آن است، دکوپاژ و میزانسن از پویایی لازم برای یک اثر پر تحرک برخوردار نیست و در صحنه های زد و خورد این معضل بیشتر رخ نمایی کرده است و در نماهای اکشن تنها چیزی که دیده میشود تیراندازی هر کسی به هر طرف است که نه مشخص است با چه هدفی صورت میگیرد و نه جذابیتی دارد و کاتهای مداوم دوربین بهخصوص در صحنههای درگیری در تالاب باعث سردرگمی بیننده میشود، آنطور که مشخص است ماهورا میان دوراهی های بسیار گیر کرده است، میان سینمای دفاع مقدس و عاشقانه، میان قهرمان محور بودن یا اجتماعی بودن، میان اکشن بودن و شاعرانه بودن و حتي میان زبان عربی و زبان فارسی و آنچه در ماهورا می بینیم سرگشتگی و عدم تعیين مشخص میان دوگانگی های ذکر شده است، در این میان عدم تعین زبان شخصیتهای فیلم که مرتب میان فارسی و عربی سرگردانند همچنین اصرار زیادشان بر لهجه عربی بر این عدم قطعیت فیلم بیشتر دامن میزند، داریوش ارجمند در نقش شیخ روستا اُبهت لازم را دارد اما گاهی لهجهاش از دست میرود، محسن افشانی بار طنز برخی صحنهها را به دوش میکشد که گاهی مقبول و گاهی توی ذوق زننده از آب درآمده است و لهجه بد و نچسب عربي كامران تفتي در كنار بازی بد وی که باورش شده هرچه عصبی تر فریاد بزند به رئالیسم نزدیکتر است بسيار تو ذوق ميزند، به طور کل بازیهای اکثر بازیگران فیلم تکراری ، اگزجره و تصنعی میباشد، از ادا کردن دیالوگ تا نحوه سلاح به دست گرفتن آنها سراسر نقص است و گویی گروه با همان برداشت اول از نتیجه کار راضی شده اند و استفاده از تکه کلامهای عربی که به درستی ادا نمی شود و مشخص نیست به چه منظور استفاده شده است، در کنار عدم وجود یک راکورد ثابت در بازیها از دیگر نکات بازیها است و مشکلات این چنینی باعث شده بیننده تا پایان زمان حضور در سینما وارد فضای فیلم نشود و با درگیر نشدن در داستان نسبت به اتفاقات و جانفشانی های شخصیتها بی تفاوت باشد؛ هشت سال دفاع مقدس آن قدر داستانهای واقعی و گیرا دارد که تا سالهای سال میتواند به فیلمنامه نویسان و نویسندگان ما خوراک فکری دهد و گاهی دخالت ندادن بیش از حد خیال در واقعیت روایت میتواند اثر را سهل تر به سر منزل مقصود برساند ؛ علاوه بر معایب ذکر شده زیرنویس فارسی انتخاب شده نیز در برخی صحنه به دلیل نزدیکی به رنگ پسزمینه، ناخوانا شده و بسیاری از دیالوگهای عربی ترجمه شده از دست بیننده در میروند.
ماهورا با تمام معایبی که دارد در دقایقی مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد و در نشان دادن عشق، رنج، عزا و مرگ به خوبی عمل کرده است و صحنههای دلخراش از جنگ و زندگیهای ویرانشده، همه آه از نهاد مخاطب بلند میکند مانند صحنه کبریت کشیدن سرباز عراقی برای آتش زدن فرد مخفی در کوره، انداختن چادر سیاه بر سر نوعروس با لباس سوزندوزی و ... از نكات مثبت فيلم علاوه بر بازي خوب احمد كاوري در نقش فرمانده عراقی ميتوان به قابهای خوب مرتضی غفوری که در لوکیشنهای بکر و واقعی در تالابها و روستاهای جنوب ثبت شده است و چشم اندازی ملموس از هور ارائه کرده است در کنار معجزه صحنه بهزاد آدینه و موسیقی تمام و کمال ستار اورکی اشاره كرد؛ ستار اورکی که خود جنوبی است، با بهرهگیری از نواهای جنوب، شعر فولک عربی و اِلمانهایی از طبیعت مثل صدای باد و برخورد نیها در تالاب، حس دلهره، اندوه، طنازی و خشم را بهخوبی منتقل کرده و در کنار صحنههای بکر و بینظیر فیلم، مجموعهای محلی و در خور حال و هوای داستان ارائه میکند.