یکی از ناامیدکنندهترین آثار ریدلی اسکات

ترجمه اختصاصی سلام سینما
وقتی صحبت از دنیای مد و فشن میشود، تفاوتهای بین برند آرمانی، ورساچه و گوچی را متوجه نمیشوم. من فقط تام فورد را میشناسم زیرا او یک کارگردان شناخته شده است. شاید اگر فیلم «خانهی گوچی» ساختهی ریدلی اسکات را با یک پیشزمینهی تاریخی قوی میدیدم، احتمالاً از آن لذت بیشتری میبردم. تماشای این فیلم دو و نیم ساعته، با جزئیات غیرضروری و سرعتی نسبتاً نامتعارف کمی سخت است. با وجود نقشآفرینیهای عالی و معدود صحنههای فردی جذاب، این فیلم فاقد انرژی و جذابیت لازم است. به علاوه، در عملکردها و روند فیلم نیز چیز چشمگیری را نمیبینیم. رویکرد ریدلی اسکات نسبت به محتوا و مولفههای فیلم، دقیق و عاری از مبالغه است و اگرچه جزئیات مختصر و زیادی از این فیلم نسبت به تاریخچهی گوچی تغییر کرده است، اما نتیجهی کار بیشتر به یک فیلم تاریخی دقیق و صریح تبدیل شده و کمتر شبیه به کمدیهای سیاه است که ساده و شفاف نشان داده میشوند. این فیلم یک گام اشتباه در کارنامهی این کارگردان کهنهکار به حساب میآید و بازیگرانش او را تا حدی از خدشهدار شدن شهرتش نجات میدهند.
این فیلم که براساس کتاب سارا گی فوردن نوشته شده است، چارچوب نسبتاً هیجانانگیزی دارد که با چند صحنهی جذاب و چشمگیر همراه است. یکی از صحنهها، لیدی گاگا را همانند شخصیتی بسیار نخنما و جارد لتو را فردی برتر و تحولآفرین نشان میدهد. لیدی گاگا در این فیلم به زبان انگلیسی و با لهجهی ایتالیایی صحبت میکند که کلمات را کشیده تکلم کرده و روی هر بخش کلمه به زیبایی تاکید میکند. پس شاید در مورد فیلمی که به نظر جذاب، دلپذیر و پر از ستاره است، به درستی از خود بپرسید که «پس مشکل کار کجاست؟» بهتر است در اینجا از شخصیتی نام ببریم که "صحنههایی" از این فیلم را به معرفی رالف لاورن برجسته و مشهور، "کنسرت موسیقی راک" را به نمایش برند ورساچه و "خانهی مد" را به میراث پایدار گوچی اختصاص میدهد. اکنون، تمامی این ظواهر مختلف را در فیلمی آشفته در نظر بگیرید که قرار است داستان یک طراح را به تصویر بکشد. نام این فیلم آشفته «خانه گوچی» است، فیلمی که تصاویر سایه نمای یکپارچه و مدت زمان طولانی و خستهکنندهای دارد.
آل پاچینو پس از سالها نقشآفرینی در فیلمهای برجسته، اخیراً در فیلم کوئنیتین تارانتینوی باسابقه به نام «روزی روزگاری در هالیوود» و فیلم مارتین اسکورسیزی به نام «مرد ایرلندی» درخشیده است. او و لیدی گاگا در فیلم «خانه گوچی» به طرز درخشانی نقشآفرینی میکنند. آل پاچینو با ظاهر خوب خود باعث میشود که ریدلی اسکات نقشی را به وی بدهد که مدتهاست شاهد آن نبودهایم؛ از آن نقشهای مخصوص آل پاچینو که بینندگان را راضی نگه میدارد. لیدی گاگا با نقش خود، عملکرد نسبتاً جدی و نسبتاً پیش پا افتادهای را در این فیلم دارد (عملکرد او در سطح بازی در فیلم «ستارهای متولد میشود» نیست) چرا که نقش پاتریزیا رجیانی را از یک زن جاهطلب و شیفتهی ستاره شدن، به فردی خشمگین و شیاد در دنیای مملو از افراد آرام و خونسرد تبدیل میکند.
آغاز این فیلم در سال 1987، با دیدار پاتریزیا و مائوریسیو گوچی (آدام درایور)، جوانی که شیفتهی وکیل شدن است، رقم میخورد. این رابطهی عاشقانه و عجولانه به مذاق پدر مائوریسیو، یعنی رادولفو (با بازی جرمی آیرونز) خوش نمیآید و پاتریزیا را فردی پولپرست میخواند. وقتی پسرش به ازدواج با معشوقهاش اصرار میورزد، رادولفو با او قطع رابطه میکند. سپس مائوریسیو مجبور میشود که در شرکت حملونقل خانوادهی همسرش مشغول به کار شود. در نهایت، عمویش آدولفو (با بازی آل پاچینو) او را از این کار منع کرده و برای جانشینی پدرش در کسبوکار خانوادگیشان، یعنی مد و فشن آماده میکند. آدولفو از پسر «احمق» خود، یعنی پائولو (با بازی جارد لتو) مأیوس و ناامید شده و خوشحال میشود که برند گوچی را با یک رئیس جدید ادامه دهد. اما خیانت و دسیسه با حضور مائوریسیو به اوج خود میرسد، که بخشی از آن به دلیل رویکرد بیرحمانهی پاتریزیای تشنهی قدرت و ثروت صورت میگیرد.
از آنجایی که این فیلم ساختهی ریدلی اسکات است، این انتظار وجود دارد که جایی از فیلم شگفتزده شوید. اگر این اتفاق بیفتد، قطعاً تا پایان فیلم اینگونه نیست. فیلم «خانه گوچی» تجزیه و تحلیل دقیق یک خانوادهی ناکارآمد است، اما تنها دلیلی که این فیلم ارزش سینمایی دارد این است که شخصیتهای آن نام آشنا هستند و پایان داستان مشخص است. با این حال، پس از تماشای این فیلم 157 دقیقهای، واضح است که اصل داستان (یعنی فیلمنامهی آن که اثر بکی جانستون و روبرتو بنتیوگنا است و براساس کتاب سارا گی فوردن نوشته شدهاست) نسبت به خود فیلم، بهتر مفهوم را برساند.
موسیقی متن این فیلم، عجیب و متنوع است، و از نظر تاریخی و به اشتباه براساس آهنگهای جرج مایکل به نامهای «Faith» و «Here Comes the Rain» انتخاب شده اند (هردوی آنها ساختهی دههی هشتاد میلادی هستند) تا در صحنههایی از اواخر دههی 70 میلادی به کار گرفته شوند. در قسمتی از فیلم که شاید ریدلی اسکات قصد داشته از مولفههای طنز بیشتری بهره ببرد، از ترانهی کلاسیک اندی ویلیامز با عنوان« It’s the Most Wonderful Time of the Year» که مربوط به کریسمس است، برای شگفتی بیشتر (و غیر معمول) استفاده میکند.
تعجبی ندارد که طراحی بصری این فیلم بیشترین تاثیرگذاری را دارد. با وجود صحنههایی که در رم، میلان، نیویورک و حتی کوههای آلپ (محل سپری کردن تعطیلات مائوریسو و پاتریزیا و جاییکه کمیل کوتین در نقش زنی که عاشق مائوریتسو است وارد میشود) فیلمبرداری شده، این فیلم زیبایی و افراط در سبک زندگی با برند گوچی را نشان میدهد که طراح تولید آن یعنی آرتور مکس، توجه زیاد و دقیقی به آن داشته است. (بیشتر فیلم ظاهراً در شهر رم و حومهی آن، و صحنههای داخلی آن در استودیوی فیلمبرداری چینهچیتا فیلمبرداری شده است). همانگونه که انتظار می رفت، جانتی ییتس به عنوان طراح لباس، نقش مهمی در پروژهی ریدلی اسکات دارد، خصوصاً در مورد شکل و شمایل لیدی گاگا، که لباسها و جامههای کوتاه و مبتذلش را شبیه به بازیگر ایتالیایی، جینا لولوبریجیدا ساخته و عملکرد بازیگریاش را تقریباً شهوتانگیز کرده است. جالب اینجاست که پارچههای بیعیب و نقص طراح لباس (که عمدتاً توسط خیاطی در نیویورک با نام ارمنگیلدو زنیا ساخته شده است)، به نحوی زیبایی و وقار مردانهی آدام درایور را جلوه داده است که در هیچ فیلم دیگری آن را مشاهده نکردهایم.
ای کاش عوامل و بازیگران فیلم متوجه میشدند که در چه فیلمی در حال نقشآفرینی هستند. شاید بگویید که آدام درایور در نقش مائوریتسیو بسیار عالی عمل کرده، اما طرز رفتار سنجیدهی او به نظر میرسد آنقدر با فیلم «خانهی گوچی» همخوانی ندارد که جارد لتو یا سلما هایک فکر میکنند که این فیلم مناسب آنها میباشد. بنابراین، آدام درایور در یک فیلم کاملاً متفاوتی نقشآفرینی میکند، فیلمی که همسو با طرز تفکر لیدی گاگا نیست و به ندرت در آن نقشآفرینی میکند. شما این تناقض را در جای دیگر، در طول فیلمنامهی بکی جانستون و روبرتو بنتیوگنا نیز احساس میکنید، جاییکه بین یک درام جدی و یک ملودرام احمقانه و کمدی در نوسان است و باعث خندهی افراد میشود که بیشتر آنها ناخواسته هستند. این امر تنها زمانی اتفاق میافتد که فیلم جسارت پذیرش مشخصهی کمدی بودن را داشته باشد و آن را افزایش دهد. اما متاسفانه این اطمینان و اعتماد اغلب به ثمر نمیرسد. این فیلم در صحنههای پایانی به سرعت انرژی خود را از دست میدهد، در حالیکه شخصیت نگونبخت و آسیبپذیر مائوریتسیو را در حین بروز خشم و عصبانیتش نشان میدهد. این نیمهی تاریک قدرت و عظمت مائوریتسیو همانند مایکل کورلئونه است که برند گوچی چند میلیارد دلاری را آنگونه که امروز میشناسیم، احیا کرده است.
اما این تصاویر تنها جلوههای ویژه است که این فیلم را در نمایش جهانی، سراپا نگه داشته است. شما تنها برای تجربهی تماشای بوتیکی از لباسهای پر زرق و برق به سراغ این فیلم میآیید، اما پس از پایان آن احساس بدی شبیه به تماشای یک فروشگاه به هم ریخته و پر از لباس خواهید داشت.
علاوه بر عملکرد آل پاچینو و لیدی گاگا، شاهد نقشآفرینی هنرمندانهای از سوی آدام درایور، جرمی آیرونز و جارد لتو هستیم (نقش غیرمعمول جارد لتو در این فیلم نشاندهندهی طرز تفکر ریدلی اسکات در انتخاب بازیگر است و به گونهای نقش آفرینی میکند که انگار در فیلم متفاوتی بازی میکند). سلما هایک نیز نقش مختصری در فیلم دارد، گرچه شخصیت او به خوبی به تصویر کشیده نشده است و تا پایان فیلم متوجه میشوید که اصلاً چرا در این فیلم ایفای نقش میکند.
ریدلی اسکات به هیچ وجه نمیتواند یک فیلمساز «مناسب و قابل اطمینان» باشد. اگرچه این فیلم فاصله زیادی با بدترین فیلمهایش دارد، اما «خانه گوچی» در بین یکی از ناامیدکنندهترین ساختههای او به شمار میرود. با وجود چنین بازیگران قدرتمند و داستان جنایی شناخته شده و معروف، به احتمال زیاد تماشاگران انتظار فیلم جذاب و هیجانانگیزتری را دارند. اما مدت زمان این فیلم بسیار زیاد است و پیش از پایان فیلم، تماشاگران را خسته و وقت آنها را تلف میکند.
منبع: ریل ویوز
مترجم: وحید فیض خواه
خانه گوچی House of Gucci (2021)
تاریخ اکران: 24 نوامبر 2021
کارگردان: ریدلی اسکات
نویسنده: روبرتو بنتوینیا، بکی جانستون
توزیعکننده: یونیورسال پیکچرز
بازیگران: لیدی گاگا، آدام درایور، جرد لتو، آل پاچینو، جرمی آیرونز
فیلمبرداری: داریوش ولسکی
تدوین: کلیر سیمپسون
موسیقی: هری گرگسون ویلیامز
خلاصه داستان: فیلم روایتگر سه دهه از عشق، خیانت، انتقام و در نهایت قتل در خاندان گوچی است.