جستجو در سایت

1401/08/15 00:00

اینجا "بهشت" گم شده است

اینجا

ترجمه اختصاصی سلام سینما

نشانه‌هایی که نشان می‌دهد زمانه تغییر کرده است، در اطراف ما وجود دارد؛ اما کمدی رمانتیک جولیا رابرتز به میزان مشخصی از کیفیت دلالت دارد. با این حال، نوستالژی یک معشوقه بی‌ثبات است و آخرین فعالیت «بلیطی به بهشت» شامل «تپه ناتتینگ» نیست. این حتی "لری کرون" نیست.

«بهشت» به کارگردانی اول پارکر فهرستی از موارد «11 اوشن» را با جورج کلونی به‌عنوان یک جفت سابق ارائه می‌­دهد تا عروسی دخترشان را قبل از بروز اشتباه به هم بزند. با این حال، تنها خطاهای قابل مشاهده در خود رام کام است؛ تلاشی متوسط ​​که دلپذیر و خنده‌دار است و شامل هدر دادن شیمی سنگین سرنخ‌های معروف آن می‌­شود. 

من جورج کلونی و جولیا رابرتز را دوست دارم و جورج کلونی را با جولیا رابرتز دوست دارم. در زبان یک کمدی رمانتیک، این به معنای «در مقابل» در بیشتر قسمت‌های فیلم است.

طبقه ممتاز در رام غیر استثنایی و ناامیدکننده اول پارکر فقط از شخصیت‌های اصلی داستان تشکیل نمی‌شود: معماران موفق، دلالان آثار هنری، و فارغ‌التحصیلان اخیر یک کالج شیک، با جیب­هایی که به اندازه کافی عمیق هستند تا بتوانند یک تعطیلات لوکس طولانی مدت در بالی را داشته باشند. در این مورد خاص، این فیلم همچنین از دو ستاره سینما تشکیل شده است - جورج کلونی و جولیا رابرتز (شاید نام آنها را اینجا و آنجا شنیده باشید) - که دارای یک توپ با امتیازات به دست آمده از وضعیت خود به عنوان آخرین سوپراستارهای هالیوود در نوع خود هستند. 

دوست داشتن "بلیطی به بهشت" سخت‌­تر است. این مقدمه­‌ای برای یک زمین است و فیلم­نامه را شامل نمی­‌شود؛ من دمدمی مزاج نیستم. من در این فیلم دنبال جذاب‌ترین کمدی رمانتیک تاریخ نیستم. اما نمی‌دانم که آیا برخی از نویسندگان این‌قدر مصمم هستند که به یک فرمول برده‌دار پایبند باشند؛ آنها فراموش می‌کنند که شخصیت‌ها را خنده‌دار جلوه دهند یا شخصیت‌هایی مبهم در بطن کلونی یا رابرتز بسازند.

این فیلم در مورد یک کشاورز جلبک دریایی بالیایی شیرین و چشم گوزن به نام گید (ماکسیم بوتیه) است که عاشق لیلی، یک وکیل آمریکایی در حال آموزش (کیتلین دوور) می‌باشد. لیلی در تعطیلات با هم اتاقی خود (بیلی لورد) در بالی است و این ایموجی قلب است که بلافاصله زنان را در دریا نجات می­‌دهد. برنامه‌های عروسی انجام می‌­شود. والدین لیلی که مدت‌ها است از هم جدا شده‌اند، دیوید معمار اهل شیکاگو (کلونی همراه با کلاه سخت) و جورجیا صاحب گالری لس‌آنجلس (رابرتز که برای مدت کوتاهی به یک نقاشی نگاه می‌کند)، تحقیر متقابل خود را به اندازه‌ای طولانی کنار گذاشتند تا اولین پرواز به بالی را به دست آورند. 

کلونی و رابرتز ستاره‌های بزرگ و سرسختی هستند که می‌توانند یک فیلم را افتتاح کنند و آن‌قدر بازیگر خوبی هستند که میلیون‌ها نفر را برای تماشای فیلم متقاعد کنند. «بلیطی به بهشت» پیش از اکران در سینماهای آمریکا، 75 میلیون دلار فروش داشته است. اکنون در حال بازی است، اگرچه قلب و دوربین‌های پهپادی آن متعلق به سواحل، فضای سبز و آفتاب استرالیا هستند که برای جزیره اقیانوس آرام جنوبی که داستان آن در آن اتفاق می‌افتد، دو چندان می‌شود. 

چه جایی است! همه در مورد آن هجوم می‌آورند ("این مکان شگفت‌انگیز است")، اما به زودی انتظار می‌رود که شخصیت‌هایی که در آنجا زندگی می‌کنند شروع به کتک زدن توریست‌های اطراف به خاطر تلف کردن نفس خود در دیالوگ‌هایی کنند که شبیه زیرنویس اینستاگرام است. این موضوع وقتی جدی می­‌شود، این‌طور به نظر می‌­رسد. "موضوعات اتفاق می‌­افتد. اوضاع عوض می­‌شود. تو حرکت کن." کلونی در یک نقطه راجع به موضوع فکر می­‌کند.

دیوید (کلونی) و جورجیا (رابرتز) سال‌ها است که پس از پایان کالج از هم جدا شده‌اند. ازدواج آنها بلافاصله پس از تولد تنها دخترشان لیلی (کیتلین دوور) از هم پاشید. هر زمان که آنها نزدیک یکدیگر هستند، صحبت‌ها را هم سطح می‌کنند.

لیلی و بهترین دوستش رن (بیلی لورد واندرکاند جیوه‌ای) قبل از اینکه لیلی کار خود را در یک شرکت حقوقی سطح بالا آغاز کند، برای تعطیلات به بالی می­‌روند. یک شب، لیلی با کشاورز جلبک دریایی (ماکسیم بوتیر) آشنا می‌شود و به دام می‌افتد و 37 روز بعد به والدینش ایمیل می‌زند که در بهشت ​​ازدواج می‌کند. دیوید و جورجیا - که دوست خلبان فرانسوی آنها پاول (لوکاس براوو) در پرواز است - به این رویداد بزرگ سفر می­‌کنند و چهار روز فرصت دارند تا جوانان را از هم جدا کنند. جنجال‌های قابل پیش­بینی رخ می‌دهد، از نیش مار گرفته تا وصلت‌های تصادفی، زیرا والدین باعث هرج و مرج می­‌شوند، اما می­‌بینند که فرزندشان عشق پیدا کرده است (و ممکن است خودشان دوباره برخی جرقه‌ها را روشن کنند).

بعضی از لحظات واقعاً کارساز هستند وقتی فیلم به شما یادآوری می‌­کند که کلونی و رابرتز هنوز ستاره‌های سینما هستند: یک دور بیر پنگ مست منجر به حرکات رقص «دایناسور» این جفت میانسال می‌شود که روی Jump Around  و چند پارازیت قدیمی دیگر تنظیم شده است (کلونی از انرژی جدی پدرانه برای انجام آن استفاده می­کند). اما آن صحنه‌ها زودگذر هستند و پویایی دیوید و جورجیا - که به طور غیر قابل توضیحی از تک‌تیراندازی نفرت‌انگیز به معاشقه بازیگوش تبدیل می‌شود - اجباری و دور از ذهن است. افزودن پاول به ترکیب، یک مثلث عشقی غیرضروری ایجاد می­کند. از نظر عینی، لیلی دقیقاً آن روز در مورد ازدواج تصمیم نمی­‌گیرد. اما فیلم آنقدر در ساختن عاشقانه و شیمی این زوج کم است که به نظر می­رسد حکم یک روزه را داشته باشد. کاری که نویسندگان همکار پارکر و دنیل پیپسکی انجام می‌دهند این است که از خط داستانی لیلی به‌عنوان بهانه‌ای استفاده می‌کنند تا دیوید کلونی و جورجیا رابرتز، والدین لیلی که مدت‌ها پیش از هم جدا شده‌­اند، را دور هم جمع کنند. اما او زنگ می­زند و دو نفر برای پایان دادن به این پرتاب مضحک به عنوان یک جفت والدین مسئول، مأموریتی را به بالی آغاز می­‌کنند. 

انصافاً، «بلیطی به بهشت» در طول صحنه‌های دیوید و جورجیا لحظات مشاجره‌ تندی را برای این دو رقم می‌زند که متأسفانه تریلر فیلم چندین مورد از آنها را خراب می‌کند. اما تنش جنسی زوج سابق و سهولت طبیعی در تنفر از یکدیگر، پذیرش را به همراه دارد؛ حتی زمانی که سعادت لحظه‌ای که در حضور آنها احساس می‌کنیم، با ظاهر شدن مکرر لیلی و گید و علاقه رمانتیک امروزی جورجیا (با بازی لوکاس براوو) از بین می‌رود. اگر «بلیطی به بهشت» مدتی را صرف فکر کردن به نامزدهای جوان می­‌کرد، یک چیز بود و به ما کمک می­کرد بفهمیم چه چیزی آنها را برای یکدیگر جالب و مناسب می‌­کند. اما جدا از علاقه گسترده آنها به محلی که اغلب آنها را زیبا می­‌نامند، از اینکه در مورد هر یک از آنها چیز کمی یاد خواهید گرفت، شوکه خواهید شد. خوب، البته زیباست زیرا آنچه ما می­بینیم بیشتر یک استراحتگاه مجلل است، واقعیتی که باعث می‌شود نقل قول والدین "من می­فهمم چرا اینجا را دوست دارد" به طرز دردناکی خنده‌دار می­‌کند، وقتی آنها نسبت به تصمیم لیلی برای ماندن ابراز همدردی می­‌کنند. آیا همه یک استراحتگاه لوکس را دوست ندارند؟

شما به اندازه کافی رابطه دیوید و جورجیا را نمی‌بینید که منطقی باشد، و همین امر در مورد لیلی و گد نیز صدق می‌­کند، بنابراین کل فرضیه متزلزل است. رام کام سنت­ها و فرهنگ بالیایی خانواده گد را مطرح می‌­کند، اما به جای کاوش در آن یا ایجاد پیوند بین مادر و پدر تمرکز می‌­کند تا نظرات واضحی در مورد دیوید و جورجیا به زبانی که آمریکایی‌ها نمی‌فهمند، ارائه دهند. 

"عروسی بهترین دوست من"، مدتی پیش منتشر شد، اما این یکی اتفاقات بسیار بیشتری داشت. نویسنده و کارگردان «بلیطی به بهشت» (با فیلم‌های «بهترین هتل ماریگلد عجیب و غریب» و دنباله «ماما میا!») پیچیدگی‌های نسل دوگانه را به همان نسبت صداقت و سرکشی بر عهده دارد (همکار دانیل پیپسکی نوشت). دیوید و جورجیا حلقه‌های ازدواج را بکشند. دوست پسر خلبان جورجیا (لوکاس براوو از "امیلی در پاریس") بدون هشدار ظاهر می‌شود. آیا لیلی آینده‌اش را دور می‌اندازد یا شانسی برای آن دارد؟

درس زندگی در اینجا ساده است: اگر جولیا رابرتز و جورج کلونی هستید، از ابتدا نباید از هم جدا می‌شدید - و کاری ندارید که در بیشتر زمان‌ها فریبکار و از نظر تئوری سرگرم‌کننده باشید. به اعتبار خود، «بلیطی به بهشت» بخش‌های دلپذیر خود را دارد و این تمام چیزی است که فیلم دنبال می‌کند. اما تفاوتی بین "آرام" و "خیلی خنده دار نیست. گاهی اوقات پوزخندهای معروف و شگفت‌انگیز ستاره‌ها شبیه به چهار ردیف دندان‌های استراتژیک به هم قروچه می‌شوند. 

لیلی تصمیم می­‌گیرد با کشاورز جلبک دریایی به نام گید (ماکسیم بوتیه) ازدواج کند که به سرعت عاشق او شده است، پس از تنبل‌ترین سکانس ملاقات که قابل تصور است (مناسب­‌تر است که آن صحنه را فقط ملاقات ساده بنامیم)؛ بنابراین، به جای لذت بردن از وقت خود با رن، چند شب وحشیانه همراه با بیرون رفتن و بازگشت به خانه برای رسیدن به آینده درخشانی دارد - لیلی مانند هر زن جوان باهوشی در سطح خود تمام وجودش را وقف گید می‌­کند. البته عشق در نگاه اول در زندگی یا در فیلم هیچ ایرادی ندارد، آن گونه که این منتقد با بی‌شرمی طرفدار آن است. اما باید تصمیم بزرگ زندگی یعنی ازدواج و تصمیم به ماندن در بالی گرفته شود؟ حتی کریستوف «یخ‌زده» نیز به این ایده خندید: "یعنی می‌­خواهی به من بگویی با کسی که تازه آن روز ملاقات کردی نامزد کردی؟" و این یک فیلم دیزنی در قرن نوزدهم بود.

دیور که غرایز نمایشی او حتی زمانی که تنظیماتش ضعیف است، معتبر و واقعی می­‌باشد، "بلیطی به بهشت" را کمی صادقانه نگه می­‌دارد. تیترها تغییراتی را روی خط می‌چرخانند: «چرا چیزهای خوب را برای بعد ذخیره کنیم؟» فیلم هرگز به چیزهای خوب نمی‌رسد. تنظیمات و ریتم‌های جوک وجود دارد. عقل در یک سطل بالای سر در اتوبوس رها شد، جایی که هیچ کس در این فیلم هرگز نمی‌نشیند. همچنین، هیچ کس جت لگ ندارد، زیرا، فکر می­کنم، این یک رام کام تنبل نوشته شده است.

ما می­‌توانیم چیزهایی مانند زمین‌های دوست‌داشتنی خانواده حامی گد و یک جفت مکان توریستی را در خارج از استراحتگاه ببینیم. اما «بلیطی به بهشت» به طور عجیبی به پویایی‌های خانوادگی یا هر چیزی که به بالی مربوط می‌شود، بی‌علاقه است. در دنیای این فیلم، همه چیز سروصدای پس‌زمینه است و آیتمی در لیستی از بهانه‌هایی برای گرد هم آوردن جورج و جولیا وجود دارد. غم‌انگیزترین مصدوم این وضعیت رن است. اما بیلی لورد با حال و هوایP.J. Soles ، هنوز هم به طرز مسحورانه‌ای با آن می‌­دود و مرتکب گناه بزرگی می­‌شود که بسیار به یاد ماندنی‌­تر از خود عروس است. شاید برای انتقام، فیلم به طور دوره‌ای وجود او را فراموش می­‌کند. 

درود بر رابرتز و کلونی ستاره‌های مدرسه قدیمی که این ترکیب بی‌درخشش را بالا می‌برند و در مواردی خاص، حتی باعث می‌شوند فیلم غیر حساسی را که آنها را احاطه کرده است فراموش کنید. اما این به سختی کافی است، به خصوص اگر به بازگشت به خانه برای رام کام‌های گذشته امیدوار باشید. 

مردم، اینجا "بهشت" گم شده است: این فیلم گاهی اوقات می‌خواهد دارای روحیه‌ای بدجنس باشد (مخصوصاً در اوایل با دو افسانه هالیوودی خود) اما دلی برای چسبیدن به آن ندارد، و آنقدر هوشمندانه یا خنده‌دار نیست که بتواند در مورد شانس‌های دوم به طرز لذت‌بخشی بپردازد و این بازگشت آشنا که بعد از «براس» اتفاق می‌افتد، باعث می‌شود که آن عاشقانه خنده‌دار همجنس‌گرایان در مقایسه به طرز قابل توجهی ظریف‌تر احساس شود. 

آدم رابرتز و کلونی را روی پرده کنار هم نمی‌گذارد، بدون اینکه حداقل کمی جادو را تداعی کند. اما پاک کردن یک کپی قدیمی از «عزیزان آمریکا» یا «یک روز خوب» او به احتمال زیاد باعث خراش آن رام می‌شود.

منبع: شیکاگو تریبون

مترجم: وحید فیض خواه


بلیطی به بهشت Ticket to Paradise (2022)

تاریخ اکران: 21 اکتبر 2022

کارگردان: اول پارکر

نویسنده: اول پارکر

توزیع‌کننده: یونیورسال پیکچرز

بازیگران: کیتلین دیور، جولیا رابرتز، جرج کلونی، لوکاس براوو، بیلی لورد، شان لینچ، آریل کارور اونیل، لینگ کوپر تانگ، ماکسیم بوتیه، فرانسیس مک ماهون

فیلمبرداری: اوله بیرکلاند

تدوین: پیتر لمبرت

موسیقی: لورنه بالفی

خلاصه داستان: زوجی که از هم جدا شده‌اند با هم قرار می‌گذارند تا به بالی بروند تا دخترشان را از ازدواج منع کنند. آن‌ها نمی‌خواهند که دخترشان اشتباه بیست و پنج سال پیش آن‌ها را مرتکب شود.