نگاهی به نمایش کوروش به کارگردانی پری صابری: تلفیق و معادلات در ادراک بیواسطه تاریخ

نگاهی به نمایش کوروش به نویسندگی و کارگردانی پری صابری
تلفیق و معادلات در ادراک بیواسطه تاریخ
نمایش کوروش به نویسندگی و کارگردانی پری صابری از پانزدهم فروردین ماه در تالار وحدت روی صحنه رفته و اجرای آن بنا به اطلاع تا هجدهم اردیبهشت ماه 97 ادامه دارد.
به گزارش «مردمسالاری آنلاین»، پری صابری به گفته خود از سال ها قبل دغدغه نگارش و تدوین متنی درباره زندگی کوروش و بنیانگذاری امپراطوری ایرانی را داشت و طی تابستان سال گذشته سرانجام متن نمایشنامه در دوازده پاره روایی توسط نشر قطره منتشر شد. او روایت دراماتیک زندگی کوروش را با لحاظ « قابل انتقال بودن مفاهیم برای مخاطب» در قالب ساده نویسی انجام داد تا بسان آثار تاریخی و عرفانی که پیش از این درباره شخصیتهایی مانند عطار نیشابوری، مولانا و شمس تبریزی خلق کرده، بتواند دلالتها و مبانی را با ذهنیت و زبان امروز جامعه خود پیوند دهد.
اجرای متن نمایشنامه کوروش با کارگردانی خود صابری میتواند امکان و فرصت وسیع تری برای هدف اولیه او باشد، اجرایی که البته میتواند ذیل «واریته»و عطف به تاثیر متقابل بازیها با موسیقی و رقص سنجیده شود و یا از منظر تلفیق تمام اسلوب تئاتر مدرن با تعزیه و شبیه خوانی ایرانی مورد توجه قرار بگیرد. با لحاظ گزاره «تلفیق میان تئاتر مدرن اروپایی با تعزیه و شبیه خوانی ایرانی» در آثار پری صابری، به نظر میرسد که تفکیک وجه دراماتیک بازیها از وجه دیگر اثر که با الهام از هنر آیینی پرداخته شده کمک میکند تا منصفانه تر بتوانیم قوت و ضعف اثر را بفهمیم:
1. در نگاه نخست، ارائه بازیها از حیث فن بیان، اگزجره و فرم بدن در یک هارمونی نسبی هستند و عطف به حرکت کلی نمایش میان تئاتر با جلوهها و اسلوب تعزیه و شبیه خوانی میتوانند سطح ادراک مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهند.
طی دو پرده نخستین و مرتبط با تولد و بازگشت کوروش، بازی محسن حسینی در نقش « آستیاگ » حد تناسب یک بازی درام را به طور هدفمند تداعی میکند و البته اغراق و اگزجره در فرم بدن و بازی طی پردههای ابتدای نمایش میتواند شمشیری دولبه باشد و به همان میزان که به اجرا و ارائه کلیت متن و رویکرد آن کمک کند، در عین حال میتواند آن را در نظر مخاطب در مخاطره تصنعی شدن - عطف به جایگاه و آستیاگ در کلیت متن و اجرای نمایش- قرار بدهد.
بازی «آرش آصفی» در نقش کوروش نیز از حیث دقت در فن بیان و حفظ تعادل در فرم بدن و حرکت روی صحنه به طور کلی یک میانگین قابل قبول را حفظ میکند، اما دو عامل به درجات متفاوت بر این بازی تاثیر میگذارند: عامل نخست که به شکل غیرمستقیم روی این بازی تاثیر گذاشته سرعت نسبتا بالای بازیگران و از جمله خود او - بخصوص در پردههای میانی- هنگام خروج از صحنه و عامل دیگر، بسته بودن بازی کوروش در پردههای چهارم تا هفتم نمایش است. به یک معنا این دو عامل ممکن است دست کم از نظر دراماتیک انتظارات یک منتقد یا تماشاگر عادی را برآورده نکنند.
متن نمایشنامه پری صابری، شخصیت و پندار کورش را در کنش و واکنش با آشفتگی جهان پیرامون او برابر ذهن و داوری مخاطب قرار میدهد و عینیت این ایده در اجرای «نمایش کوروش» نیز میتوانست بیشتر منطبق با هدف او باشد؛ اما اگر یکی از آموزههای پیتر بروک «درباره حساسیت و انتقال همه تجربه» را به یاد بیاوریم، طراحی و اجرای بازی کورش دست کم از حیث تحرک و تداعی حس و مفهوم برای تماشاگر بیش از این جای کار داشت و میتوانیم از بازیگر محترم و همین طور از طراح حرکت «نادر رجب پور» انتظاری بیش از این داشته باشیم. بروک باور داشت:
«... حساسیت در زبان و چهره یا انگشتان آسان است و آنچه طبیعت به آدمی نمیبخشد وبا تجریه باید آنرا بدست آورد حساسیت در بقیه ی اعضای بدن است. در کمر , پاها و پشت. حساسیت یعنی اینکه بازیگر در تمامی لحظات با تمامی اعضای بدنش تماس و ارتباط داشته باشد و چون حرکتی را آغاز مینماید از جای دقیق تک تک اعضایش آگاه باشد. هنگامی که صحنهای را برای نخستین بار ارزیابی میکنیم تا حس و حالش را مستقیما دریابیم مهم است که اینکار را همچون در بداهه پردازی با برخاستن و بازی کردن انجام دهیم. یعنی ندانیم که در جستجوی چه هستیم. کشف متن به شیوهای پویا و پرتحرک, بهترین راه اکتشاف آن است و میتواند به ارزیابی ذهنی,که آن هم ضروری ست, زوایای تازه و عمیق تری ببخشد ... بازیگر باید بداند که هر حرکتی انجام میدهد میتواند فقط پوستهای خالی باشد یا اینکه میتواند آنرا آگاهانه از اهمیت و دلالت سرشار سازد. این دیگر بعهده اوست که کدام مورد را برگزیند. میزان حساسیتی که در حرکت وجود دارد میتواند هر کسی را راهنمایی کند که بی درنگ بگوید این حرکت خوشامدگویانه است یا خصمانه یا ... رمز هرچه باشد معنا میتواند شکل را آکنده سازد و ادراک, بی واسطه خواهد بود».
بدین ترتیب مساله رمز و ایجاد حساسیت نسبت به شخصیت کوروش درطی اجرا، بیشتر به صرف دیالوگها و گفتار تقلیل پیدا میکنند و غایت کارگردان برای ارائه اثری که قابل انتقال بودن مفاهیم برای مخاطب را دنبال کند، از این منظر شاید تحت تاثیر قرار میگیرد.
ارجاعات و دلالتهای متن در مورد کوروش و باورهای او میتواند در بیان دیالوگها با مد نظر قرار دادن فاصلهگذاری اتفاق بیفتد، رویکردی که به نظر میرسد پری صابری توانسته هم در متن و هم در اجراء آنرا تا حد مناسب میان دیالوگ و متنهای راوی زن، راوی مرد، ماندانا و به ویژه کوروش خطاب به تماشاگران دنبال کند؛ از بهترین مثالهای این فاصله گذاری در اجرای «نمایش کوروش» میتوان به گفتار انتقادی بانوی جنگجو در میانه جنگ پارسیان با ارتش ماد اشاره کرد که با بیان مناسب بازیگر مخاطب را از صرف ارجاعات برون متنی به تاریخ، به مواجههای چند سطحی با متن وارد میکنند.
2. از منظر تلفیق و ترجیحات واریته - و البته واریته در پیوند و الحاق با الگویی از هنر آیینی و بومی- نقاط اتکاء و پیوستگی اثر علاوه بر بازیها از حضور راوی و همین طور موسیقی و دکور نیز تاثیر گرفته اند، تاثیری که در مورد راوی به نظر میرسد امکان محاسبه بیشتری برای همگن شدن با بازیها را داشت و در مورد موسیقی و ویدیو آرت نیز کم و بیش انتظارات کارگردان و مخاطب را برآورده میکنند.
حضور راوی مرد در فرم کلی نمایش قابل توجه است و عطف به خواست کارگردان برای استفاده از پرده خوانی و شبیه خوانی شیوه حضور راوی روی صحنه قابل پذیرش است، اما به نظر میرسد ریتم حرکت راوی به دو سوی صحنه اگر تحت تاثیر فشردگی زمان اجرا -قریب به دوساعت!- قرار نمیگرفت و راوی با آرامش و طمانینه افزونتر روی صحنه گام برمیداشت تناسب با محتوای اثر تلفیقی را بیشتر حفظ میکرد.
دیگر متغیر موثر در اجرای نمایش صابری و رویکرد او، طراحی حرکات سربازان در جنگ با الهام از تعزیه ایرانی است که در این مورد دقت بیشتری روی طراحی حرکات صورت گرفته و به واسطه ترتیب و ترکیب صحیح در حضور روی صحنه انسجام کلی نمایش را حفظ و تقویت میکند. افزون بر این، طراحی لباس شکیل برای سربازها و گارد جاویدان توسط «خسرو خورشیدی» و با دستیاری سمانه حسینی نیز تاثیر خود را به وضوح بر بازیها و همراه کردن مخاطب با نمایش نشان میدهند.
حاصل کلام اینکه اجرای نمایش تلفیقی در معرفی شخصیت و پندارهای کورش میتواند به مثابه کنشی در موزه برای گشودن شیشههای محفظه باشد تا مخاطب در مواجهه با مجموعهای از بازی ها، المان های صحنه و روایت زبانی بتواند به ارتباط واقعی و فراتر از تقلیل گرایی متن برسد، اما اجرای تلفیقی به نوبه خود باعث میشود تا وسواس یا مسامحه در هر یک از المان ها و فن بیان - بسان یک معادله یا چندجملهای- روند کلی اثر را تحت تاثیر قرار بدهند و شاید برخی از انتظارات کارگردان از مرتبط کردن عام مخاطبان با مفاهیم اثر، کمرنگ شوند.
منبع: روزنامه مردم سالاری - دوشنبه هفدهم اردیبهشت 1397 http://newspaper.mardomsalari.ir/4590/page/9