جستجو در سایت

1399/03/19 01:04

اعتبار درخشش در دستان کوبریک

اعتبار درخشش در دستان کوبریک
مصاحبه با استنلی کوبریک درباره ساخت فیلم درخشش
نویسنده مشهوری به همراه خانواده‌اش در هتلی به نام استنلی هتل واقع در ایالت کلرادو اقامت می‌گزیند و در این حین ایدۀ نوشتن دربارۀ هتلی نفرین شده به ذهنش خطور می‌کند. استیون کینگ نویسنده سرشناس آمریکایی، همان موقع داستان پسر بچه‌ای با قوه ادراک خارجی را نوشته بود و این دو داستان را به خوبی در هم ادغام کرد تا رمان شاهکار و مشهور درخشش را به قلم در بیاورد. 

 درخشش برای اولین بار توسط جان کیلی از استودیو وارنربراس به دست کارگردان کمال گرای آن دوره، استنلی کوبریک که تا آن موقع اثری در ژانر وحشت نساخته بود، رسید. او به شدت از داستان استقبال کرد اما خواستار تغییراتی در طرح داستان بود. کوبریک برای این کار از رمان نویس مشهور دایان جانسون برای نوشتن فیلمنامه و درآوردن طرح نهایی درخشش کمک می‌گیرد. او در نوشتن فیلمنامه و نهایی کردن آن به قدری سخت گیر بود که درگیری‌های متعددی با بازیگران اصلی فیلمش پیدا می‌کند. این تغییرات گاهی چندین بار در روز، حین فیلمبرداری در فیلمنامه اصلی صورت می گرفت تا جایی که جک نیکلسون بازیگر نقش جک تورنس دست از خواندن فیلمنامه می‌کشد.

آرشیوی از مصاحبه روزنامه نگاران با استنلی کوبریک در زیر آروده شده است:

چه چیزی بیشتر از همه نظر شما را نسبت به داستان درخشش جذب کرد؟

خب این داستان از طریق جان کیلی از وارنربراس برای من فرستاده شد و جالبیش اینجا بود که خیلی کم پیش میومد، من جذب داستان هایی بشم که معمولا برام می فرستن و بعد از خوندن چند صفحه رهاش می‌کردم و دیگه وقتمو سرش تلف نمی‌کردم. اما دربارۀ رمان درخشش همه چیز فرق می‌کرد. در ژانر خودش، طرح و قصه حیرت انگیز بود. صحنه‌ها، ایده‌اش و ساختاری که داشت، بیشتر تجسم کردنی بود و فکر کردم خیلی حیفه آدم از چنین داستانی فیلمی نسازه. 

آیا کارهای قبلی استیون کینگ رو هم مطالعه کرده بودین؟

نه ولی فیلم کری ( اقتباسی از رمان کری استیون کینگ) رو دیده بودم. فکر می‌کنم بیشتر استعداد استیون کینگ در ساختار موقعیت‌های مختلفی هست که توی داستان ایجاد می‌کنه. کینگ خیلی توجه زیادی به ساختار قلمش نداره و بنظرم اینجوری میاد بار اولی که می‌نویسه، یه بار از روش می‌خونه و بعد یه بار دیگه شاید بازنویسی کنه و در نهایت همونو رو تحویل ناشر می‌ده.. استعداد کینگ بیشتر در خلاقیت و ابتکاری هست که در داستان‌هاش به خرج می‌ده و خودشم اینو قبول داره.

دایان جانسون که به شما در نوشتن فیلمنامه کمک کرده کیست؟

یک نویسنده خیلی خوب که 5 یا 6 کتاب چاپ کرده بود و من درباره یکی از کتاب‌هاش با او صحبتی داشتم و بعد متوجه شدم او واحدی درباره رمان‌های گوتیک در دانشگاه برکلی تدریس می‌کنه و بنظرم اومد مشورت و کار باهاش درباره رمان درخشش مفید باشه. درخشش اولین فیلمنامه‌ای بود که دایان جانسون می‌نوشت. 

قبل از اینکه این رمان به دستتون برسه، به ساختن فیلمی در ژانر وحشت فکر می‌کردین؟

نه. وقتی من در حال ساختن فیلمی باشم، فیلم یا داستان دیگری در دست ندارم. هیچوقت در یک زمان به دو داستان مختلف فکر نمی‌کنم.  به علاوه اینکه در حین ساختن فیلمی برای فیلم بعدی‌ام طرح و نقشه نمی‌ریزم و سعی ندارم فیلم‌هایم شبیه به هم باشند. برای مثال در حال حاضر نمی‌دونم می‌خوام برای فیلم بعدیم چی کار کنم و هیچ ایده‌ای ندارم. کاش داشتم چون دیگه زمان زیادی رو هدر نمی‌دادم..

در فیلم های قبلی شما در ژانرهایی مثل علمی- تخیلی، هیجان انگیز، جنگی و .. کار کردین؛ آیا درخشش رو برای این انتخاب کردین چون دری به سوی قانون‌های یک ژانر جدید و متفاوت رو در حرفه‌تون به روی شما باز می‌کرد؟

تنها قانونی که در این ژانر (وحشت) بهش رسیدم اینه که نباید خیلی تلاش کنین علت وقایعی که می افته رو توضیح بدین. بلکه باید درک احساسی از وهم و ترسی توصیف نشدنی رو به وجود بیارین. فروید در یکی از کتاب‌هاش عنوان می‌کنه درک احساس وهم، در هنر قدرمندانه‌تر ادا می‌شه تا در زندگی واقعی. این موضوع کمکی به من در نوشتن فیلمنامه ام نکرد اما دیدگاه جالبی بود که در مورد این ژانر به خوبی فهمیدم. در مقاله دیگری درباره این ژانر خواندم: شما هیچوقت نباید در این تلاش باشین که توضیح بدین در واقع چه اتفاقی داره می افته، چون دقیقا همون چیزی که داره اتفاق می‌افته، باید به خودی خود قوه تخیل، وحشت و اضطراب تماشاگر رو تحریک ‌کنه. اگه اینطوری نباشه در واقع با تضادهای درونی که در صحنه‌ها ایجاد می‌شه، شما قوه تخیل و همچنین سورپرایز شدن تماشاگر رو ازش می‌گیرین. تماشاگر باید برای دیدن هرچه بیشتر صحنه ها کنجکاوتر بشه و ندونه چه اتفاقی بعدا قراره بیفته، تا آخر داستان پیش بره و البته در نهایت حس نکنه که کل مدت فیلم گول زده شده.