بازگشت آنجلینا جولی با یک وسترن هیجانانگیز

ترجمه اختصاصی سلام سینما
«آنجلینا جولی» پس از مدتها با نقشآفرینی در یک وسترن هیجانانگیز و تماشایی بازگشته است. او نقش یک آتشنشان در بیابانهای ایالت مونتانا را ایفا میکند که اتفاقات غرمنتظرهی عجیبی برایش رخ میدهد. کاریزمای طبیعی ملکهوار و چشمان گیرای او باعث میشود که حتی در حال حمل تبر، دستگاه اکسیژن، نارنجک دودزا و به تن داشتن شلوار جین و تیشرت، باز هم مثل یک ملکه در قاب دوربین همگان را تحت تأثیر قرار دهد.
«کسانی که آرزو دارند من بمیرم» اقتباسی از آزاد از رمانی به قلم «مایکل کوریتا» است که در نوشتن فیلمنامه با کارگردان فیلم یعنی «تیلور شریدن» همکاری داشته است. «شریدن» فیلمسازی است که برای ساختن تریلرهای پر تنش مثل «رودخانه باد»، «سیکاریو» و «اگر سنگ از آسمان ببارد» شناخته میشود. او فیلمنامهی تمام فیلمهایش را خودش نوشته است و شاید بتوان به او لقب سختکوشترین مرد در عرصهی هنرهای نمایشی را داد.
«هانا»(جولی) یک آتشنشان حرفهای و متخصص است که مستقیم به دل آتش میزند. او پس از تلاشی ناکام که منجر به کشته شدن تعدادی از انشانها شد، بسیار خشمگین، دمدمی مزاج و بیحوصله شده است. اما رستگاری او نزدیک است. «هانا» در مسیر خود با کودکی به نام «کانر»(فین لیتل) برخورد میکند که پدر بیوهی او «اوون»(جیک وبر) دریافته که زندگی آنها در خطر است. «اوون» یک حسابدار است که به دلیل دسترسیاش به اسناد مالی، متوجه بروز یک فساد سیاسی شده است.
«اوون» تنها کاری که از دستش برمیاد، فرار به همراه پسرش است. او برای این کار از برادر پلیسش «ایتن»(جان برنثال) و همسر باردار «ایتن» یعنی «الیسون»(مدینا سنگور) استفاده میکند. اما این نقشهی «اوون» با پیدا شدن «کانر» تنها در میان جنگل که در مقابل دو قاتل با ایفای نقش «ایدن گیلن» و «نیکولاس هولت» به نتیجه نمیرسد. تنها کسی که میتواند به کمک «کانر» بیاید، «هانا» است که در جنگل در حال گشتزنی است.
در این فیلم تقریباً هرکسی ممکن است به دست «گیلن» و «هولت» کشته شود. آنها که لباس مشکی میپوشند و نشان تقلبی مأموران قانون را حمل میکنند، هرکسی که ممکن باشد بتواند آنها را شناسایی کند را از بین میبرند. چهرهی «گیلن» با آن لبخند ملیح، شرارتی را حمل میکند که رفتار آن به عنوان یک فرد باتجربه در کنار جوانی و خامی «هولت» ترکیبی جذاب را شکل داده است. اینها چه کاره هستند؟ در ابتدا بنظر میرسد که دو مأمور باشند که برای آدمةای بد کار میکنند. یا شاید پدر و پسر باشند. جذابیت وحشتناکی در مکالمههای آرام، حرفهایگری و خونسردی آنهاست. وقتی «گیلن» و «هولت» به تنهایی در تصویر هستند، فرآیندی کامل از ایفای نقش یک ضدقهرمان را میتوان به وضوح دید.
«هانا» تصمیم میگیرد تا در برج مراقبتی که در آن مستقر است از «کانر» مواظبت کند. او این کار ار تا زمانی میتواند انجام دهد که رعد و برق ارتباط او را با همکارانش قطع نکرده باشد. پس از اینکه او ارتباطش را با همکارانش از دست میدهد، تصمیم میکرد تا به همراه «کانر» از برج پایین بیایند و به دل طوفان بزنند. اینجاست که تا حدودی خط اصلی داستان غیرمنطقی و بیاساس میشود. دلیل آتش زدن جنگل توسط آتشافروزان مشخص نیست و از طرفی دیگر مشخص نیست چه اتفاقی افتاده است که «هانا» و «کانر» مجبور میشوند برگردند و باری دیگر در برج مراقبت پناه بگیرند.
در مجموع «کسانی که آرزو دارند من بمیرم» را میتوان اثری شجاعانه و قدرتمند دانست که فاصلهی زیادی با «جایی برای پیرمردها نیست» اثر «برادران کوئن» ندارد. تصادفاً از نقشآفرینی کلانتر لاغر اندام و مسن فیلم با بازی «دیوید هایت» در سکانسی که هنگام خوردن صبحانه شروع به نصیحت «ایتن» میکند، لذت بردم. و همچنین پیشدرآمدی دربارهی «گیلن» و «هولت» در نقش دو قاتل میتواند بلیط برندهی «کسانی که آرزو دارند من بمیرم» باشد.
منبع: گاردین
مترجم: وحید فیض خواه