جستجو در سایت

1404/04/07 17:14

چهار فیلم که تصویر متفاوتی از جنگ ایران و عراق نشان دادند | دیروز، امروز، فردا

چهار فیلم که تصویر متفاوتی از جنگ ایران و عراق نشان دادند | دیروز، امروز، فردا
از «مهاجر» تا «لیلی با من است» و از «اخراجی‌ها» تا «ایستاده در غبار»، بعضی از فیلم‌ها از تصاویر کلیشه‌ای جنگ هشت‌ساله ایران و عراق فراتر رفتند.

اختصاصی سلام سینما - مازیار وکیلی: سینمای جنگ از همان ابتدا و بدو پیدایش با امری قدسی گره خورده و نام «دفاع مقدس» به خود گرفته است. این پیوند با امر قدسی به قدری جدی بود که اجازه نداد تا سال‌ها کارگردانان ایرانی از منظرهای مختلف به این پدیده مهم نگاه کنند. تا اواسط دهه هفتاد (همان سالی که لیلی با من است ساخته شد) جنگ امر قدسی بود و به خاطر همین قدسی بودن شخصیت خاکستری در فیلم‌ها وجود نداشت. فیلم‌های جنگی ایرانی دو دسته شخصیت داشتند: ایرانی‌های خوب، مومن و پاک سیرت که در برابر دشمنی متجاوز، خشن، بی‌رحم و بعضاً احمق با فداکاری تمام از خاک وطن دفاع می‌کردند. ممکن بود فیلم‌ها رنگ و بوی متفاوتی بگیرند، گاهی عرفانی شوند (مثل «دیده‌بان» و «مهاجر») و گاهی وجه سلحشورانه پیدا کنند (مثل «افق») اما الگو یکی بود. خوب‌ها در برابر بدها می‌جنگیدند و پیروز می‌شدند. اما از دهه هفتاد به تدریج کارگردانان موفق شدند نگاه متفاوتی به جنگ و آدم‌های جنگ بیاندازند. فضا کمی بازتر شد و همین باز شدن فضا و فاصله گرفتن از پدیده جنگ باعث شد تا این فرصت مهیا شود که خود جنگ به عنوان پدیده‌ای ذاتاً خشک و بی‌رحم چیزهایی به جز عرفان و سلحشوری هم داشته است. از دل این تغییر البته محصولات یکسانی بیرون نیامد. اما یک چیز را ثابت کرد. زمان و تغییرات اجتماعی خودش را بر همه چیز تحمیل می‌کند حتی به سینمای دفاع مقدس. زمان فیلم جنگی را عرفی کرد و از اسد و محمود مهاجر رسید به بیژن مرتضوی و حاجی گرینوف «اخراجی‌ها».


بیشتر بخوانید:

مروری بر سینمای جنگی ایران در دوره جنگ ایران و عراق


مهاجر

کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا

سال ساخت: 1368

«مهاجر» در کنار برادر دوقلویش «دیده‌بان» نماد تام و تمام یک فیلم جنگی دهه شصتی است. فیلمی که بیش از هر چیز بر روی خلوص نیت و ایمان قلبی بچه‌های جبهه تاکید می‌کند. اسد با آن چهره مظلوم آماده هرگونه جانبازی در راه وطن است و محمود هم در تنهایی‌هایش و در پناه نی‌ها ساز می‌زند. شوخی‌های فیلم هم همین قدر ساده است. در سکانسی از فیلم راهنما با کشیدن شکل مرغی روی کاغذ و نشان دادن آن به بسیجی‌های خسته و مجروح می‌کوشد آن‌ها را شاد کند. در «مهاجر» جبهه و فضای معنوی آن محلی است برای خودسازی معنوی. جوانان حاضر در آن نماد پاکی صداقت هستند و حماسه را هم در دل و با وابستگی به همین فضای قدسی است که شکل می‌دهند. کارگردان هم البته می‌کوشد که با نمایش تنهایی محمود و سوز دلی که دارد بر روی این موضوع تاکید کند. «مهاجر» موفق‌ترین تجربه و البته بهترین فیلم دفاع مقدسی دهه شصت است. حاتمی‌کیا بدون شعارهایی که در دهه‌های بعد گریبان فیلم‌هایش را گرفت و رهایش نکرد موفق می‌شود از جنگ یک تجربه باطنی بسازد که تماشاگر را با عمق باورهای شخصیت‌ها آشنا می‌کند. حاتمی‌کیا در دهه‌های بعد نتوانست چنین کاری را انجام دهد. حتماً می‌پرسید چرا؟ پاسخ به این سوال را باید در خود فیلم‌های حاتمی‌کیا جست‌وجو کرد. او ترجیح داد تکنسین خوبی باشد (البته «موسی کلیم‌الله» نشان داد که دیگر تکنسین خوبی هم نیست) که فیلم‌های بزرگ می‌سازد. غافل از این که اگر حس و حالی هم بود در همان خلوص نیت بچه‌های تنهای «مهاجر» بود.

 

لیلی با من است

کارگردان: کمال تبریزی

سال ساخت: 1374

شوخی با جنگ؟! تا پیش از «لیلی با من است» حتی تصور آن هم غیرممکن بود. جنگ تمام شده بود، فضا تغییر کرده بود، قرار بود کشور ساخته شود اما جنگ هنوز امر قدسی بود و صحبت از شوخی با آن هم می‌توانست کفرگویی تلقی شود. کمال تبریزی اما این جسارت را به خرج داد و سدها را شکست. البته که «لیلی با من است» به لحاظ مضمونی امتداد همان نگاه عرفانی به جنگ در دهه 60 است اما در قالبی تازه و متفاوت. صادق مشکینی این فیلم یک آدم معمولی است که پایش به جبهه باز می‌شود و در نهایت تحت تاثیر فضای جبهه متحول می‌شود و به قول خودش با پی‌آر‌جی چندتایی هم تانک می‌ترکوند. اما موضوع این جا بود که آن نگاه عرفانی حالا در قالب تازه‌ای ارائه می‌شد. تماشاگر با دیدن یک فیلم جنگی می‌خندید و این خندیدن معنای خاص خودش را داشت. جامعه و حاکمیت داشت پوست می‌انداخت و «لیلی با من است» نماد این تغییرات تدریجی و بنیادین بود. تغییراتی که دو سال بعد خودش را در قالب یک تحول سیاسی مدنی به نام دوم خرداد نشان داد. پس «لیلی با من است» را باید جدی گرفت. چرا که هم فیلم سدشکنی است و هم کارگردانش نتوانست بعد از آن فیلمی با چنین انسجام کم نظیری بسازد. اگر قرار باشد سینمای دهه هفتاد جنگ را با یک فیلم تعریف کنیم آن فیلم بدون شک «لیلی با من است» خواهد بود.

 

اخراجی‌ها

کارگردان: مسعود ده نمکی

سال ساخت: 1385

«اخراجی‌ها» فیلم خوبی نیست اما به شدت مهم است. مسعود ده‌نمکی از دل تندروترین جناح اصولگرا به سینما آمد؛ روزنامه‌نگاری ضد اصلاحات که برای بسط و تثبیت عقیده‌اش از حضور میدانی در صحنه‌های حساس و بزنگاه‌های سیاسی هیچ ابایی نداشت. اما نکته شگفت‌انگیز این جا است همین آدم با چنین سابقه‌ای و با تکیه بر بودجه هنگفت و حمایت‌های مالی دولتی عرفی‌ترین فیلم سینمای جنگ را ساخت؛ فیلمی که می‌شد در آن انواع و اقسام شوخی‌های منشوری، شخصیت‌های تخت حوضی و موقعیت‌های جفنگی مثل کاری که بایرام زیر تانک انجام می‌دهد را مشاهده کرد. فیلم هم در دولتی ساخته شد که در آن زمان ادعای پاسداری از ارزش‌ها را داشت و وزیر ارشادی را در کابینه خود می‌دید که سال‌ها یکی از اعضای عالیرتبه روزنامه کیهان بود. البته که ده‌نمکی انقدر هوش ژورنالیستی داشت که از تمام این حواشی به نفع فیلم استفاده کند و کاری کند که «اخراجی‌ها» تمام رکوردهای فروش را جابه‌جا نماید. فیلم بعدها تبدیل به یک تربلوژی و سه‌گانه شد. «اخراجی‌ها» هفده هجده سال پس از پایان جنگ ساخته شده بود. جنگ در این دوران نه یک تجربه ملموس و زیسته که یک خاطره دور و دراز بود. خاطره‌ای که می‌شد با آن شوخی کرد. آن هم شوخی‌هایی که می‌توان آن‌ها را نماد ابتذال دانست. منتقدان هم البته بدون هیچ دلیل خاصی «اخراجی‌ها» را جدی گرفتند و حتی به ده‌نمکی لقب مخملباف ثانی دادند. اما زمان ثابت کرد نه ده‌نمکی کارگردانی در قواره مخملباف است نه «اخراجی‌ها» فیلمی است که به لحاظ سینمایی قدرت ماندگاری در تاریخ را داشته باشد. البته در این میان یک چیز دیگر هم اثبات شد: اگر خودی باشی می‌توانی با هر چیزی شوخی کنی و همه چیز جنگ را دست بیاندازی.

 

ایستاده در غبار

کارگردان: محمدحسین مهدویان

سال ساخت: 1394

در دهه 1390 سینمای جنگ ایران یک سینمای کاملاً مصرف شده بود. هزاران ساعت فیلم و سریال درباره جنگ ایران و عراق ساخته شده بود. این فیلم‌ها و سریال‌ها به قدری زیاد بودند که مخاطب را از تماشای اکثر آن‌ها منصرف می‌کرد. سینمای جنگ به روح تازه‌ای نیاز داشت؛ به یک فیلم متفاوت که داستان جنگ را با روایتی تازه و فرمی بدیع روایت کند. سوالی که مخاطبین از خود می‌کردند این بود که آیا ساخت چنین فیلمی ممکن است؟ «ایستاده در غبار» یک فیلم ویژه به نظر نمی‌رسید. در جشنواره فیلم فجر هم زیر سایه «ابد و یک روز» قرار گرفت و دیده نشد. اما در اکران عمومی قضیه فرق می‌کرد. تماشاگران با فیلمی مواجه شدند که با تمام فیلم‌های جنگی فرق می‌کرد. یک فیلم شگفت‌انگیز بود که زیاد شبیه فیلم نمی‌رسید. یک مستندنمای داستانی که داستان زندگی احمد متوسلیان را با به دقیق‌ترین شکل ممکن و با جزئیاتی استثنایی به تصویر کشیده بود. این فرم تازه و بدیع همان چیزی بود که سینمای جنگ احتیاج داشت. مهدویان در این فیلم استفاده درخشانی از صدا کرده بود. او با استفاده از روایت‌های مختلف زندگی احمد متوسلیان تصاویر زندگی او را بازسازی و با استفاده از این تکنیک قهرمانی خلق کرده بود کاملاً زمینی که ربطی به آن قهرمانان آسمانی دهه شصت نداشت. متوسلیان «ایستاده در غبار» مرد باهوشی است، قدرت رهبری دارد، عصبانی می‌شود، اشتباه می‌کند و حتی در برخی موارد بسیار قاطع و بی‌رحم است (مثل برخورد با محسن وزوایی). «ایستاده در غبار» بیشتر از هر چیز بیانگر تغییر نسل در جامعه مخاطب ایران است. سینماگران جنگ حالا با تماشاگرانی مواجه بودند که به واسطه دسترسی به فیلم‌های روز دنیا و ارتباط دائم و مدام با فیلم‌های خارجی دیگر با شعار کنار نمی‌آمدند. برای آن‌ها کیفیت و تازگی مهم بود. فیلمی که آن‌ها را به یاد محصولات سطح بالای خارجی بیاندازد و «ایستاده در غبار» دقیقاً چنین فیلمی بود. تماشاگر در مواجهه با «ایستاده در غبار» بیشتر از آن که جذب کاراکتر، محتوا یا شعارهای فیلم شوند مبهوت فرم و ساختار متفاوتی می‌شدند که پیش از این آن را در فیلم‌های خارجی دیده بودند. برای این نسل «ایستاده در غبار» یک شگفتانه بود. چون برای اولین بار بود که تماشاگران ایرانی شاهد یک فیلم غیر ایدئولوژیک بودند. فیلمی که مضمون و محتوای آن شباهت‌هایی با فیلم‌های دهه شصت داشت اما نتیجه‌گیری آن به کلی فرق می‌کرد. احمد متوسلیان «ایستاده در غبار» بیش و پیش از هر چیز یک انسان بود که به واسطه جایگاه حساسی که داشت مجبور بود تصمیم‌های سخت بگیرد. در این مسیر اشتباه هم می‌کرد و این همان چیزی بود که برای نسل جدیدی که هر روز بیشتر از گفتمان رسمی فاصله می‌گرفت دوست‌داشتنی بود.

«ایستاده در غبار» را باید ایدئولوژی‌زدایی از فیلم‌های جنگ دانست. البته و باید گفت با تاسف این روند دیگر ادامه پیدا نکرد و در دهه 1400 سینمای جنگ به سوی پروداکشن‌های عظیم با همان مضامین تکراری و ساختار معیوب روایی رفت. وقتی به فیلم‌های جنگی آخرین جشنواره فیلم فجر نگاه می‌کنیم ارزش کار مهدویان را متوجه می‌شویم. او توانست بعد از یک دوره فترت طولانی سینمای جنگ را به جایی فراتر از چند انفجار و نماهای پر طمطراق اما بی خاصیت ببرد و به آن هویتی ببخشد که مخصوص دوران خودش بود.

 


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image