بازگشت باشکوه پیکسار با «الیو»: بهترین انیمیشن اورجینال از زمان «کوکو»

پیکسار با انیمیشن جدید خود «الیو»، اثری کمنظیر و پر از احساسات انسانی عرضه کرده که بسیاری آن را بهترین فیلم اورجینال این استودیو از زمان «کوکو» در سال ۲۰۱۷ میدانند. این انیمیشن با وجود تأخیرهای تولید، تغییرات در تیم کارگردانی و کمپین تبلیغاتی تقریباً نامرئی، توانسته به اثری چشمنواز، خندهدار و عمیق تبدیل شود که مخاطب را از ابتدا تا پایان با خود همراه میسازد.
ماجرا از زندگی روزمرهی پسربچهای یازدهساله به نام الیو آغاز میشود؛ کودکی گوشهگیر، تنها و گرفتار اندوه از دست دادن پدر و مادرش. بازی درخشان یونس کیبرایب، صداپیشهی شخصیت اصلی، به شکلی باورپذیر زخمهای روحی الیو را بازنمایی میکند. اشتیاق شدید او به فضا و کهکشانها، باعث میشود درگیر ماجرایی عجیب شود؛ او به اشتباه به عنوان «رهبر زمین» توسط موجودات فضایی ربوده شده و وارد مجمع بینکهکشانی به نام "Communiverse" میشود.
بیشتر بخوانید:
انتشار پوستر جدیدی از انیمیشن الیو در شبکهی ایکس | عکس
در این دنیای تازه، الیو با موجوداتی رنگارنگ و متفاوت روبهرو میشود؛ از سفیرانی مهربان گرفته تا جنگسالاری به نام لرد گریگون (با صدای برد گرت). اما در دل این ماجراجوییها، مهمترین رابطهی داستان بین الیو و پسر معصوم و بامزهی گریگون یعنی گلوردون شکل میگیرد. ارتباطی صمیمی و کودکانه که یادآور دردهای مشترک و اشتیاق به پذیرفته شدن است. این پیوند نهتنها قلب فیلم، بلکه پیام اصلی آن یعنی «معنای خانه برای آدمهای متفاوت» را نیز بازتاب میدهد.
با وجود ریتم تند داستان، کارگردانان فیلم، مدلین شرافیان و دومی شی، موفق میشوند در میان این هیاهو، لحظاتی برای سکوت و تأمل فراهم کنند؛ صحنههایی که در آنها مخاطب میتواند با پیچیدگیهای عاطفی شخصیتها همذاتپنداری کند. سکانسهایی مانند اشکِ بیکلام الیو هنگام تماشای کاوشگر وویجر، در اوج سادگی، تأثیرگذارتر از هر دیالوگی ظاهر میشوند.
البته ردپای تغییرات و بازنویسیهای متعدد در فیلم دیده میشود و برخی خطوط داستانی ناتمام یا ناقص به نظر میرسند، اما حتی این کاستیها نیز نتوانستهاند درخشش کلی فیلم را تحتالشعاع قرار دهند.
«الیو» در مدت ۹۹ دقیقه، تجربهای سرگرمکننده، آموزنده و احساسی ارائه میدهد که هم کودکان را مجذوب جلوههای بصری و شوخیهای دلنشین میکند و هم بزرگسالان را با لایههای عمیق روانی و اجتماعی خود غافلگیر میسازد. پیکسار با این اثر، نهتنها به ریشههای خود بازگشته بلکه بار دیگر نشان داده که چگونه میتوان با داستانی ساده، دلهای بسیاری را لرزاند.
منبع: slashfilm