جستجو در سایت

1404/03/18 18:41
به مناسبت پایان فصل اول سریال وحشی با یک دادگاه جنجالی

بهترین سکانس‌های دادگاهی سینمای ایران | روایت‌های ناتمام در هزارتوی دادگاه

بهترین سکانس‌های دادگاهی سینمای ایران | روایت‌های ناتمام در هزارتوی دادگاه
در کدام فیلم‌های برجسته سینمای ایران سکانس ماندگاری در دادگاه وجود دارد؟

اختصاصی سلام سینما - برخی از فیلم‌های مهم سینمای ایران، دارای سکانس‌های دادگاهی یا موضوعات مرتبط با قضاوت، عدالت و یا بطورکلی‌تر قانون هستند که روندِ روایتِ فیلم را، تعریف یا بازتعریف می‌کنند. از این حیث، فارغ از نوع ژانر، جایگاه مهمی در تاریخ سینمای ایران دارند. در ادامه، برخی از این آثار بصورت مختصر معرفی می‌شوند و تمرکز بر این است که «دادگاه» در هر فیلم چه کارکردی دارد، موضوع اصلی چیست، و فرم و لحن اثر چگونه با مضمون «عدالت» تعامل پیدا می‌کند.


بیشتر بخوانید:

بررسی جنبه حقوقی قسمت آخر سریال وحشی/ آیا رها حق داشت علیه داوود شهادت دهد؟

فصل دوم سریال وحشی چه می‌شود؟ جواد عزتی آزاد می‌شود یا اعدام؟/ یک حقوق‌دان پاسخ داد!


 

«کلوزآپ» (عباس کیارستمی)/ هویت، رؤیا و عدالت در دادگاه اخلاقی-اجتماعی

در فیلم «کلوزآپ»، کیارستمی مرز میان واقعیت و بازنمایی را در هم می‌شکند و با ثبت یک دادگاه واقعی، داستانی را روایت می‌کند که هم مستند است و هم بازسازی‌شده. در سطح ظاهری، ما با یک فریب‌کاری مواجهیم اما در عمق، «کلوزآپ» دادگاه را به صحنه‌ای بدل می‌کند که در آن، نه صرفاً یک تخلف حقوقی، بلکه یک نیاز وجودی برای دیده‌شدن، درک‌شدن، و پذیرفته‌شدن مورد قضاوت قرار می‌گیرد.

دادگاه در این فیلم نه محل اجرای عدالت کیفری، بلکه عرصه‌ای برای داوری اخلاقی و اجتماعی است. قاضی، در کنار مخاطب، باید تشخیص دهد که آیا عمل سبزیان جنایت است یا تبلور یک رؤیای انسانی؟

صحنه‌های دادگاه در «کلوزآپ»، اگرچه ساده و بی‌تکلف‌اند، اما سرشار از معنا هستند. تضاد میان ظاهر فقیرانه و درون غنی سبزیان، بر تنهایی، سرخوردگی و عطش فرهنگی او صحه می‌گذارد. فیلم، عدالت را نه به‌عنوان اجرای قانون، بلکه به‌عنوان درک پیچیدگی‌های انسانی مطرح می‌کند. این نوع عدالت، برخلاف مدل‌های خشک حقوقی، به اخلاق، همدلی، و نگاه به انسان به‌مثابه موجودی رؤیابین متکی است.

«قسم» (محسن تنابنده)/ قسم دروغ، اخلاق جمعی و مسئولیت فردی

فیلم «قسم» اثری است جاده‌ای با ساختاری معمایی که کل مسیر داستان به یک جلسه دادگاه ختم می‌شود؛ دادگاهی که در آن خواهر مقتول باید برای اثبات گناهکار بودن شوهر خواهرش قسم بخورد. دادگاه، نقطه اوج این فیلم است؛ اما نه از آن حیث که شاهد بروز حقیقت حقوقی باشیم، بلکه به‌عنوان صحنه‌ای که در آن بار عاطفی، اخلاقی و انسانی ماجرا به انفجار می‌رسد. شخصیت اصلی، راحله، نماینده زنی‌ست که در کشاکش خشم، عدالت و وفاداری، در نهایت باید تصمیم بگیرد که آیا بر اساس آنچه «می‌داند» یا آنچه «باور دارد» قسم بخورد.

فیلم به‌جای ارائه پاسخ، پرسش مطرح می‌کند: آیا حقیقت را می‌توان با قسم اثبات کرد؟ آیا وجدان فردی می‌تواند جای عدالتِ عینی بنشیند؟

دادگاه در «قسم» صرفاً صحنه‌ای برای شنیدن نیست، بلکه لحظه‌ای برای سکوت، مکث و داوری درونی است.

«هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» (پوران درخشنده)/ سکوت قربانی، وجدان فردی و ساختار قضایی مردسالار

در «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند»، درخشنده به یکی از تابوهای بزرگ جامعه ایرانی یعنی آزار جنسی کودکان می‌پردازد. فیلم داستان زنی را روایت می‌کند که برای نجات کودکی از تجاوز، مرد متجاوز را می‌کشد و حالا در دادگاه باید پاسخگوی عملش باشد. درخشنده با حساسیت اجتماعی بالایی، دادگاه را نه صرفاً محل داوری حقوقی، بلکه محل بروز تضادهای عمیق فرهنگی، سنتی و جنسیتی ترسیم می‌کند.

دادگاه در این فیلم محل تقابل دو نگاه است: نگاهی که خشونت را محکوم می‌کند بی‌آن‌که ریشه‌های آن را ببیند، و نگاهی که ریشه‌ها را درک می‌کند اما در ساختار قانون ناتوان از دفاع است. زن قربانی، که خود در کودکی مورد آزار قرار گرفته، قربانی دوم سیستم عدالت ناقص و جامعه‌ای مردسالار نیز هست.

درخشنده با روایت چندلایه‌ای، قاضی، وکیل، خانواده مقتول، و حتی خود متهم را در فضایی خاکستری قرار می‌دهد تا مخاطب را با آگاهی اجتماعی مسئله درگیر کند.

«من مادر هستم» (فریدون جیرانی)/ جدال «عقل و احساس» و «قانون و اخلاق»

در فیلم «من مادر هستم»، جیرانی به موضوع بسیار حساس تجاوز و واکنش‌های پیچیده‌ای که پس از آن در سطح فردی و حقوقی رخ می‌دهد می‌پردازد. داستان دختری را روایت می‌کند که پس از تجاوز، متجاوز را به قتل می‌رساند و حالا در برابر قانون و تهدید قصاص قرار گرفته است. این موضوع فیلم را به یک پرونده قضایی داغ و پرتنش تبدیل می‌کند که در آن حقایق، احساسات، و قوانین در تقابل با هم قرار دارند.

دادگاه در این فیلم به صحنه اصلی دراماتیک تبدیل می‌شود، جاییکه روایت‌های متفاوت و متضاد شخصیت‌ها به شدت با هم برخورد می‌کنند. پدر دختر، که خود وکیل پرونده است، در تلاش است تا از ابزارهای قانونی و منطقی برای نجات جان دخترش استفاده کند، اما همزمان با محدودیت‌ها و سختی‌های سیستم قضایی و بار سنگین اخلاقی مواجه است.

این فضای دادگاهی، نمایانگر نبرد میان عقلانیتِ حقوقی و پیچیدگی‌های اخلاقی و انسانی است؛ جایی که قانون خشک و بی‌رحم گاهی نمی‌تواند ابعاد روحی و روانی قربانی را به طور کامل درک کند. دادگاه همچنین، عرصهة رقابت روایت‌هاست؛ روایت قربانی، متهم، خانواده و جامعه، که هرکدام سعی دارند نسخه‌ای از حقیقت را به عنوان درست‌ترین روایت ارائه دهند.

«جاندار» (حسین امیری دوماری، و پدرام پورامیری)/ تعلیق اخلاق، نمادی برای چرخه خشونتِ قانونی‌شده

در فیلم «جاندار»، امیری دوماری و پورامیری به یکی از معضلات دیرپای جامعه‌های سنتی یعنی چرخه بی‌پایان خشونت و انتقام می‌پردازند. داستان حول پرونده قتلی است که در شب عروسی رخ می‌دهد و قرار است از طریق قصاص، این پرونده بسته شود. اما این قصاص که خود خشونتی است قانونی‌شده، نقطه شروع چرخه‌ای از خشونت‌های متقابل و ادامه‌دار است که هرگز به پایان واقعی نمی‌رسد.

دادگاه در این فیلم صرفاً محل اجرای قانون نیست بلکه نقطه بحرانی و تعلیق اخلاقی است. در همین محدودیت زمانی و مکانی که سکانس‌های دادگاه نشان داده می‌شوند، تضاد میان «قانون و اخلاق»، «سنت و مدرنیته» و «فرد و جامعه» به‌وضوح دیده می‌شود. قضاوتی که در دادگاه گرفته می‌شود، فراتر از حکم قضایی است و در اصل، حکم به ادامه یا قطع چرخه خشونت است.

«جاندار» نقدی صریح به سیستم قضایی و اجتماعی است که با استفاده از فضای سنگین و مملو از تنش دادگاه، مخاطب را به تفکر درباره معنای واقعی عدالت و جایگاه انسانیت در مقابل قواعد خشک قانونی دعوت می‌کند.

«خشم و هیاهو» (هومن سیدی)/ روایت‌های چندگانه و ابهام حقیقت

فیلم «خشم و هیاهو» به کارگردانی هومن سیدی، به صورت آزادانه از پرونده جنجالی ناصر محمدخانی الهام گرفته است. در این فیلم، دادگاه نه صرفاً محلی برای صدور حکم، بلکه عرصه‌ای است که روایت‌های مختلف از یک حادثة جناییِ پرابهام را در خود جای می‌دهد. هر یک از شخصیت‌ها، زاویه دید خود را ارائه می‌کنند و آنچه در نهایت حقیقت قلمداد می‌شود، در لایه‌ای از ابهام و شک باقی می‌ماند.

دادگاه در اینجا فضایی است برای بازگویی روایت‌های چندگانه، جاییکه هیچ روایت واحدی بر دیگری غالب نمی‌شود. فیلم از این طریق، به نقد مفاهیمی مانند عدالت، حقیقت و قدرت روایت‌ها می‌پردازد. «خشم و هیاهو» نشان می‌دهد که در بسیاری موارد، عدالت به معنای کشف حقیقت محض نیست، بلکه تصمیمی است که بر اساس بهترین فرضیات و روایت‌ها اتخاذ می‌شود.

همچنین، فیلم با تاکید بر سردرگمی و تناقض‌های موجود، نقبی به مشکلات سیستم قضایی و فرهنگی می‌زند که گاه نمی‌تواند با وضوح و قطعیت به مسائل پیچیده رسیدگی کند.

«متری شیش و نیم» (سعید روستایی)/ صحنه بازجویی ساختارمند و روانکاوی مجرم

در «متری شیش و نیم»، دادگاه به‌عنوان صحنه‌ای محوری، فراتر از یک روند حقوقی صرف دیده می‌شود و به بستری تبدیل می‌شود برای آشکارسازی لایه‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها، به‌ویژه شخصیت ناصر خاکزاد، مجرم اصلی داستان. این صحنه‌ها فرصت می‌دهد تا گذشته، انگیزه‌ها و پیچیدگی‌های درونی او به تدریج برای مخاطب روشن شود.

بازجویی‌های دادگاه، به شکل ساختارمندی پیش می‌روند که ضمن حفظ فرم حقوقی، به بررسی عمیق‌تر روانی متهم می‌پردازد. دادگاه این امکان را فراهم می‌کند که علت‌های رفتارهای جنایی از منظر روانی، اجتماعی و اخلاقی بررسی شود، نه صرفاً از زاویه قوانین کیفری.

فیلم با نمایش تضادها، تعاملاتی را در دادگاه ترسیم می‌کند که فراتر از حکم قضایی، تماشاگر را با سؤالات عمیق‌تری درباره ماهیت جرم و تنش‌های روانی روبه‌رو می‌کند. علاوه بر این، دادگاه در «متری شیش و نیم» به بازتاب فساد گسترده‌ای که در پس پرده ماجرای مواد مخدر وجود دارد نیز می‌پردازد. فسادی که شرایط دشواری را برای عدالت‌ورزی واقعی ایجاد کرده است. بنابراین، دادگاه نه تنها صحنه مواجهة فرد با قانون، بلکه نمادی از چالش‌های اجتماعی و ساختاری است که مجرمان و قربانیان در آن گیر افتاده‌اند.

«جدایی نادر از سیمین» (اصغر فرهادی)/ جدایی، اخلاق، مسئولیت و نهادی به‌نام خانواده

در «جدایی نادر از سیمین»، دادگاه در سکانس ابتدایی فیلم، نقشی فراتر از یک محل رسیدگی قضایی صرف دارد. این صحنه نقطه آغاز تنش‌های درونی و بیرونی است که سراسر داستان را شکل می‌دهد. نادر و سیمین در مقابل قاضی می‌نشینند تا از تصمیم خود برای جدایی رسمی صحبت کنند، اما این مواجهه، برخلاف انتظار، صرفاً یک فرایند حقوقی خشک نیست بلکه دروازه‌ای به دنیای پیچیده اخلاقی و روانی شخصیت‌ها و روابط‌شان است.

دادگاه در این فیلم به جای نماد سیستم قضایی ناکارآمد یا بی‌رحم، به بستری تبدیل می‌شود که تعارضات بنیادی میان ارزش‌ها و مسئولیت‌ها را نمایان می‌کند. مثلاً تقابل تعهد نادر به پدرش که نیازمند مراقبت است، با حق سیمین برای داشتن آزادی و زندگی بهتر، در این محیط به شکل کاملاً آشکار مطرح می‌شود. این تقابل، به نوعی نمایانگر تعارض میان سنت و مدرنیته، و نیز بین منافع فردی و خانوادگی است.

در طول فیلم، دادگاه به مثابه کانونی است که کشمکش‌های اخلاقی و اجتماعی را بازتاب می‌دهد. در این فضا، شخصیت‌ها با انتخاب‌ها و مسئولیت‌های دشواری روبه‌رو می‌شوند که هیچ‌کدام جواب ساده و قطعی ندارند. حضور قاضی و روند رسیدگی، در حقیقت ابزاری برای آشکار شدن این پیچیدگی‌ها است، نه صرفاً صدور حکم.

دادگاه در این فیلم، جایی است که زندگی‌های واقعی با تمام تناقض‌ها و ابهاماتش به نمایش گذاشته می‌شود و نه صرفاً محلی برای اجرای قانون.

«عرق سرد» (سهیل بیرقی)/ نمود قانون مردسالار / نماد بی‌عدالتی ساختاری

در «عرق سرد»، دادگاه نماینده بخشی از ساختارهای رسمی جامعه است که ظاهراً به عدالت متعهد است اما در عمل ابزاری برای حفظ نظم و هنجارهای مردسالارانه است. سکانس‌های دادگاه فضای ایستا و سردی دارند؛ جاییکه نه فقط عدالت واقعی محقق نمی‌شود، بلکه قاضی و مأموران دادگاه هم عملاً در برابر ظلم و تبعیض بی‌تفاوتند. در این فضا، صدای زن به رغم تلاش‌ها و اعتراض‌هایش شنیده نمی‌شود و نوعی شکست از پیش تعیین‌شده در روند قضایی قابل لمس است.

دادگاه در این فیلم نماد یک سیستم قانونی است که در تقابل آشکار با خواست‌های انسانی و حقوق فردی قرار دارد. حتی زمانی‌که قاضی از تبعیض و بی‌عدالتی آگاه است، تمایلی به تغییر روند و صدور حکم عادلانه نشان نمی‌دهد. این رفتار، نمایانگر ساختاری است که عدالت را به معنای حقیقی آن ناکام می‌گذارد.

«عرق سرد» با استفاده از دادگاه به عنوان نماد قانون مردسالار، نقدی عمیق بر محدودیت‌های حقوق زنان و فضای تبعیض‌آمیز جامعه ارائه می‌دهد.

«هامون» (داریوش مهرجویی)/ عشق، طلاق و تجلی بحران ذهنی

در «هامون»، سکانس دادگاه کاملاً متفاوت از فیلم‌های معمول حقوقی است؛ این دادگاه نه به‌عنوان یک مکان قضایی صرف بلکه به مثابه صحنه‌ای نمایشی و استعاری عمل می‌کند که در آن درگیری‌های درونی و بحران‌های روانی شخصیت اصلی یعنی هامون به نمایش درمی‌آید.

هامون در این صحنه، نه فقط با قاضی و قانون، بلکه با خود و احساساتش در کشمکش است. دادگاه اینجا از یک فضای عینی حقوقی و رسمی به فضای ذهنی، وهمی و هیجانی تبدیل می‌شود؛ جاییکه مرز بین واقعیت و خیال، گذشته و حال، و احساس و منطق درهم می‌شکند. برای مخاطب، این دادگاه دیگر تنها جایی برای تصمیم‌گیری قانونی نیست بلکه پل ارتباطی بین دنیای بیرونی و روان متلاطم هامون است. به عبارتی، دادگاه در «هامون» نقش یک نمایشگاه درونی را دارد که تضادها و شکنندگی‌های شخصیت اصلی را به صورت نمادین به تصویر می‌کشد.

این رویکرد، فیلم را از یک داستان حقوقی صرف به یک اثر روانشناسانه و فلسفی تبدیل می‌کند که در آن مفهوم دادگاه فراتر از چارچوب قانون و قضاوت قرار می‌گیرد و به یک صحنه خودکاوی بدل می‌شود.

در نتیجه، «هامون» با استفاده از دادگاه به عنوان یک مکان استعاری، به بررسی عمیق روان و احساسات انسانی می‌پردازد و نشان می‌دهد که گاهی دادگاه واقعی، نه آنچه در اتاق قضاوت رخ می‌دهد، بلکه همان نبردهای ذهنی و احساسی است که انسان در درون خود تجربه می‌کند.

«علفزار» (کاظم دانشی)/ پیچیدگی حقیقت، فرودستان و قضاوت چندلایه

«علفزار» فیلمی است که تمام داستانش در بستر دادگاه و پروسه قضایی شکل می‌گیرد؛ این محیط دادگاه به مرکز اصلی روایت تبدیل می‌شود. جایی‌که تمام لایه‌های مختلف حقیقت و روایت‌های متضاد در آن، روبروی هم صف‌آرایی می‌کنند.

قاضی در این فیلم نه صرفاً یک اجرای قانون، بلکه نماینده ساختاری است که می‌کوشد حقیقت را از میان لایه‌های متعدد دروغ، ترس و فشارهای اجتماعی بیرون بکشد. با این حال، «علفزار» به شکلی دقیق و جسورانه نشان می‌دهد که عدالت واقعی هرگز صرفاً از طریق قانون و فرایندهای رسمی به دست نمی‌آید.

فیلم از طریق دادگاه، نگاهی انتقادی به ساختارهای اجتماعی و قدرت دارد؛ عدالت در «علفزار» با عوامل متعددی چون قدرت طبقه اجتماعی، فشارهای روانی و ترس گره خورده است. این یعنی قضاوت نه تنها به واقعیت پرونده بستگی دارد، بلکه متأثر از روابط قدرت و جایگاه اجتماعی افراد نیز هست.

دادگاه در این فیلم، به جای آنکه فقط محلی برای صدور حکم باشد، به میدان نبرد روایت‌ها و درگیری‌های اجتماعی تبدیل می‌شود. هر شاهد یا متهم، روایت متفاوتی ارائه می‌دهد که اغلب با دیگر روایت‌ها در تعارض است و این تضادها، فضای مبهمی از حقیقت و دروغ خلق می‌کنند.

 

داوود احمدی بلوطکی


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image