بازیگرانی که تصادفی بازیگر شدند
اختصاصی سلام سینما-تقریبا همه دوست دارند بدانند بازیگر بودن چه حسی دارد چون آنها زندگی خوش رنگ و لعابی دارند یا حداقل مردم آن قسمت را می بینند. اما بازیگر شدن پروسه سختی دارد؛ علاقمندان، باید تست های زیادی را پشت سر بگذارند و نقش هایی که دوست ندارند را به امید دیده شدن و کشف شدن بازی کنند.
ورود به این عرصه سخت است و تنها عده محدودی در این راه موفق می شوند. وقتی مردم نقش آفرینی ها این هنرمندان را می بینند عموما تصور می کنند که آنها برای این نقش جنگیده اند یا راه سختی را پشت سر گذاشته اند. البته در بیشتر موارد این تصور درست است اما بعضی از آنها خیلی اتفاقی وارد این حرفه شدند مثلا وقتی داشتند زندگی روزمره خود را پیش می بردند.
شاید مثل قصه های جن و پری به نظر برسد اما افراد این فهرست نشان دادند که استثنایی هستند. شاید بعضی از این اسامی شما را شگفت زده کنند.
بازیگرانی که به صورت اتفاقی بازیگر شدند:
«جانی دپ» کلا قصد نداشت بازیگر شود. او در سن 15 سالگی مدرسه را ترک کرد و سراغ موسیقی رفت. بعد از همکاری با چند گروه، او ازدواج کرد و با همسرش به لس آنجلس رفتند تا او کار موسیقی را از سر بگیرد. در آنجا بود که همسرش به امید اینکه «جانی» سراغ بازیگری برود؛ او را به «نیکولاس کیج» معرفی کرد. البته «جانی» هم مخالف نبود چون فکر می کرد پولی به جیب می زند و سراغ علاقه اصلی اش یعنی موسیقی می رود.
مدتی بعد او به همراه یکی از دوستانش به نام «جکی ارل» در تست بازیگری فیلم «کابوس خیابان اِلم» شرکت کرد. عده ای می گویند او اتفاقی در آن تست حضور داشت و عده دیگری بر این باورند که کارگردان از قبل او را به صورت سفارشی انتخاب کرده بود.
به هر حال این چنین بود که «جانی دپ» وارد دنیای سینما شد تا مردم شاهد نقش آفرینی های به یاد ماندنی او در فیلم های مثل «ادوارد دست قیچی»، «سویینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت» و بازی ماندگارش در مجموعه فیلم های «دزدان دریایی کارائیب» در نقش «کاپیتان جک اسپارو» باشیم.
«چنینگ متیو تیتوم»، در نوجوانی بورسیه مدرسه فوتبال گرفت و چون به ورزش علاقه داشت؛ خانه اش در «آلاباما» را به مقصد «ویرجینیا» ترک کرد. بعد از اتمام کالج، او به مشاغل عجیبی روی آورد مثلا در 19 سالگی مدتی به عنوان رقصنده در در یک کلوپ شبانه در لس آنجلس مشغول به کار بود.
«تیتوم» هم قرار نبود بازیگر شود؛ حرفه مدلینگ بود که او را به سوی پرده نقره ای برد. او رقص را ادامه داد تا اینکه یک آژانس مدلینگ کار او را دید و او را استخدام کرد. او اولین بار در موزیک ویدیوی ریکی مارتین به روی صحنه رفت. بعد از آن در چندین فیلم نقش یک رقصنده را بازی کرد. او خیلی زود پیشرفت کرد و راه به فیلم های بزرگی مثل «فاکس کچر» و «هشت نفرت انگیز» پیدا کرد.
«نیکول اوانجلین لی لی» زمانی که در حال قدم زدن در شهر کلونای ایالت بریتیش کلمبیا بود که نظر یکی از کارکنان آژانس مدلینگ فورد را به خودش جلب کرد و رسما به عنوان مدل مشغول به کار شد. از همان ابتدای کار او به این شغل علاقمند نبود اما با درآمد آن می توانست هزینه کالجش را پرداخت کند. مدتی بعد او در رشته «روابط بین الملل» وارد دانشگاه شد و برای پرداخت شهریه دانشگاه مدتی به عنوان پیشخدمت و مدتی به عنوان مهماندار هواپیما کار کرد.
او که همچنان کم و بیش در مدلینگ هم فعال بود؛ بعد از بازی در چند تبلیغ تلویزیونی، با نقشی کوتاه وارد یک سریال شد. بعد از آن هم دست رد به نقش های کوتاه نزد تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستانش در تست بازیگری سریال «لاست» شرکت کرد و بازی در این سریال بود که او را به عنوان یک بازیگر به دنیا معرفی کرد و او به صورت جدی بازیگری را دنبال کرد. بعد از «لاست»، مهمترین نقش آفرینی او در مجموعه فیلم های «هابیت» و «مرد مورچه ای» است.
او که امروز در بیش از 380 فیلم بازی کرده است هم قرار نبود بازیگر شود. او از سنین پایین درگیر مواد مخدر بود و به خاطر آن چندین بار به زندان افتاده بود. در مدتی که در زندان ایالتی سن کوئنتین بود، با شرکت در یک برنامه 12 مرحله ای مواد مخدر را کنار گذاشت و حتی قهرمان بوکس شد. در دوران ریکاوری بود که با مردی آشنا شد و زندگی اش برای همیشه تغییر کرد.
آن مرد جوان از «ترخو» خواست تا در فیلم «قطار فرار» به آنها کمک کند. او در بوکس مهارت داشت و از او خواستند تا به بازیگران این فیلم آموزش دهد. زمانی که کارگردان مشت زنی او را دید تصمیم گرفت نقش در آن فیلم به او بدهد.
«ترخو» نشان داد که بازیگر بسیار توانمندی است و این از رزومه پربار کاری اش کاملا مشخص است. البته بازیگری برای زندگی شخصی او هم بی نفع نبوده؛ اشتغال به بازیگری او را از خلاف دور نگه داشت و او نزدیک به 50 سال است که پاک است. او در وقت های آزادش، به افرادی که درگیر اعتیاد هستند کمک می کند.
«شارلیز ترون» از کودکی دوست داشت رقصنده حرفه ای شود اما مصدومیت از ناحیه زانو باعث شد تا به دیگر گزینه های پیش رویش هم توجه کند؛ مثلا: مدلینگ.
بازیگری برای «ترون» خیلی تصادفی از یک بانک شروع شد. او برای پرداخت اجاره به بانک رفته بود و مامور بانک، چک او را چون از ایالت دیگری بود قبول نمی کرد؛ «ترون» معرکه ای به پا کرده بود. نفر پشت سر او مردی از یک آژانس استعدادیابی بود و چون از او خوشش آمده بود یک کارت ویزیت به او داد و این شروع یک همکاری دوستانه برای آنها بود.
ترون در فیلم هایی که بازی کرد خوش درخشید و سال 2004 برای بازی در فیلم «هیولا» برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر شد. او همچنین بازی های درخشانی در فیلم هایی مثل «مکس دیوانه: جاده خشم» و «بلوند اتمی» داشت.
اگرچه او به مدرسه تئاتر رفته بود، هیچ امیدی به بازیگر شدن نداشت. او در این باره می گوید زمانی که برای تست بازیگری فیلم «مکس دیوانه» رفت در واقع رفته بود تا دوستش را با اتومبیل تا آنجا برساند.
در گرفتن این نقش، ماجرا از این قرار بود که «گیبسون» شب قبل از تست بازیگری، در یک بار دعوا می کند و روی صورتش رد یک زخم به جا می ماند. کارگردان زمانی که صورت زخمی و از ریخت افتاده او را می بیند؛ پیشنهاد می کند نقش منفی فیلم را به او بدهند. مدتی بعد او دوباره نزد کارگردان می رود اما این بار با صورتی سالم و سیمای یک سوپر استار ظاهر می شود و کارگردان در انجا تصمیم می گیرد تا به جای نقش منفی، نقش اصلی قهرمان فیلم را به او بدهد.
اگرچه «گیبسون» قبل از «مکس دیوانه»، چند نقش کوتاه در چند سریال تلویزیونی بازی کرده بود؛ کاراکتر «مکس» بود که او را معروف کرد.
«ماریون رابرت موریسون»، رویای فوتبالیست شدن در سر داشت اما یک مصدومیت به این رویا پایان داد. او برای گذران زندگی به شغل های عجیب و غریب و مختلفی رو آورد. خیلی اتفاقی او شغلی در استودیوی فاکس پیدا کرد تا به عنوان دستیار در بخش های مختلف کار کند. کار او بیشتر در بخش حمل و نقل، جابجایی لوازم و تجهیزات بود.
«وین» بدن یک ورزشکار را داشت و «جان فورد» از او خواست تا در فیلمش حضور داشته باشد. هرچند او نقش خاصی در فیلم نداشت و فیلم صامت بود؛ این فیلم شروع دوستی و همکاری «جان وین» و «جان فورد» بود.
امروزه، نامِ «جان وین» با ژانر وسترن عجین شده و همه او را به عنوان ستاره غرب وحشی می شناسند.
او یکی از محبوب ترین هنرپیشه های هالیوود است و توانست در سن 26 سالگی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را برای فیلم «دفترچه امیدبخش» به دست آورد. همچنین او ستاره 2 فیلم بلاکباستر «هانگر گیمز» و «مردان ایکس» است.
جنیفر لارنس، در 14 سالگی زمانی که با مادرش به منهتن رفته بود توجه مردی از یک آژانس مدلینگ را به خودش جلب کرد و آن مرد به آنها پیشنهاد کار داد. بعد از مدتی مشخص شد که مدلینگ، شغل مورد علاقه او نیست.
با این حال، او در همان آژانس مدلینگ استعدادیابی و از همان جا برای تست بازیگری به چند کارگردان معرفی شد.
او بیشتر از بازیگری دوست داشت مدل شود و به صورت پاره وقت در یک مرکز خرید به عنوان مدل مشغول به کار شد. اما اوضاع به نحو دلخواهش پیش نمی رفت. همچنین، در آن زمان او دانشجوی دانشگاه نیویورک بود و برای کمک هزینه تحصیلش در جستجوی کار بود. او 3 گزینه پیش رو داشت: مامور سرشماری، پیش خدمتی و بازیگری و از این میان او بازیگری را انتخاب کرد. بدون سابقه بازیگری، او شروع به تست دادن کرد.
بالاخره، پدیدآورنده سریال «دختران گلیمور» نقشی به او پیشنهاد دادند که باعث دیده شدنش شد و این سرآغاز بازیگری برای «بلدیل» بود. پس از آن، او در فیلم ها و سریال های محبوبی مثل «سرگذشت ندیمه» و «مد من» ایفای نقش کرد.
«سارا میشل گلر» 4 ساله با خانواده اش در یکی از رستوران های منتهن بود که پیشنهاد کار به عنوان مدل در آگهی تبلیغاتی کینگ برگر را گرفت. خیلی زود او به چهره تبلیغاتی کینگ برگر تبدیل شد. مدتی بعد به او پیشنهاد بازی در یک سریال تلویزیونی به نام «همه فرزندان من» دادند. او در 53 قسمت از این سریال بازی کرد و در همان حین پیشنهادات دیگری از فیلم و سریال های مختلف به او داده شد.
او در فیلم ها و سریال های بسیاری بازی کرده است. از فیلم های ترسناکی مثل: «جیغ» و «کینه» تا کمدی های خانوادگی مثل «اسکوبی دو».
منبع: screenrant