پیرمردهای ماندگار سینمای ایران
اختصاصی سلام سینما- در این یادداشت به سراغ پیرمردهای جذاب سینمای بعد از انقلاب رفتهایم. البته باید به این نکته اشاره کرد که سینمای بعد از انقلاب، پیرمرد زیاد دارد. فیلمهای مختلفی ساخته شدهاند که شخصیت پیرمرد در داستان آنها حضور داشته. حتی بعضی از بازیگران سن و سالدار هستند که بابت حضورهای بسیار کوتاه اما زیاد خود در فیلمهای ایرانی مشهور شدهاند.
در نتیجه انتخاب از میان پیرمردهای متفاوت و زیادی که سینمای ایران در این سالها ساخته، چندان کار آسانی نبود. در نهایت ده انتخاب پیش روی شما ترکیبی است از کاراکترهایی جدی یا کمدی که در فیلمهای جدی یا کمدی حاضر بودهاند و در نقشهای اصلی و یا فرعی.
عزت الله انتظامی/ حکم
یکی از بهیادماندنیترین نقشآفرینیهای عزتالله انتظامی در ایان پیری در یکی از بهترین فیلمهای دوران متاخر فیلمسازی مسعود کیمیایی، حکم.
عزتالله انتظامی در این فیلم نق یکی از گانگسترهای جهان داستان را ایفا میکند که هنوز مرام و معرفتش را به زد و بندهای جهان امروز نباخته و به اصول خاص خودش باور دارد و از آنها تخطی نمیکند. برای همین است که دیالوگ پایانیاش بعد از آنکه تیرش به اشتباه از اسلحه کمری خارج میشود، چنین بهیاد ماندنی است: «چیکار کردی بچه؟ یه عمر زندگی منو به باد دادی.»
صلابت و ابهتی که اجرای انتظامی فقید به کاراکتر داده، دقیقا همان چیزی است که لحن و ویژگیهای کاراکتری که ذهن کیمیایی در فیلمنامه پرورده، به آن نیاز دارد. استایل استاد با بارانی بلند و کلاه شاپو هم عالی است.
مهدی هاشمی/ هیچ
یکی از پیرمردهای بامزه و دست و پا چلفتی این سالهای سینمای ایران که با لحن و کلام و مظلومیت خاصی که در رفتارش وجود دارد، دل هر تماشاگری را بهدست میآورد.
این شیرینی حرکات و اکتها البته از ویژگیهای ثابت و قابل توجه خود مهدی هاشمی در ایفای هر نقشی هست که در «هیچ» مورد تاید بیشتری قرار گرفته. انگار اصلا دلیل نتخابش برای این کاراکتر همین نوع خاص لحن و رفتارش باشد که میتواند به شکلی دلنشین نه آزاردهنده، خودش را با مظلومیتی که دارد در دل تماشاگران جا کند.
او نقش پیرمردی بیبضاعت را بازی میکند که با زنی از طبقه خودش ازدواج میکند و شبیه به یک داماد سرخانه به خانه او میرود تا آنجا زندگی کند. پیرمرد بسیار پر خور است و بچههای همسرش از دست خوردن بیش از حد او عاصی شدهاند و میخواهند از خانه بیرونش کنند اما کاشف به عمل میآید که بدن مرد به طرز عجیبی کلیهساز است و میتواند هربار کلیه را بفروشد و یکی دیگر دربیاورد!
علی نصیریان/ مسخره باز
علی نصیریان از معدود نکات مثبت فیلم «مسخره باز» است. او صاحب سلمانی مردانهای است که همه ماجرا در آنجا اتفاق میافتد. علی نصیریان بازیگر بسیار ویژه و خاصی است که نقشآفرینیهای بینظیر بسیاری در کارنامهاش به چشم میخورد. جای تاسف دارد که جشنواره فجر بعد از سالها تجربه درخشان علی نصیریان تازه در دوره گذشته خود یادش میافتد که به این بازیگر پیشکسوت سیمرغ بلورین دهد، آن هم برای نقش مکمل.
بازی نصیریان در «مسخرهباز» عالی است. ضمن اینکه این تنها کاراکتر داستان همایون غنیزاده است که میتوان با آن ارتباط گرفت و دوستش داشت. شخصیتهای دیگر فیلم عموما آنقدر بدعنق، هیستیریک یا بیخودی هستند که اصلا نمیتوان نزدیکشان شد. لحن دیالوگ گویی نصیریان و بازی با میمیکهای صورتش در حین کوتاه کردن مو مشتریها عالی است.
فرید سجادی حسینی/ فروشنده
فرید سجادی حسینی با بازی در نقش پیرمرد در فیلم «فروشنده» یکی از ویژهترین پیرمردهای سینمای ایران را بر پرده ثبت میکند. یک کاراکتر عجیب که بیاغراق یکی از جالبترین شخصیتهای مکملی است که اصغر فرهادی خلق کرده.
یک شخصیت دوگانه، که در نیمه ابتدایی فیلم هیولای داستان است و در نیمه دوم با نزدیک شدن دوربین به او، بدل به یک مرد مستاصل و در عذاب میشود.
سیلی محکمی که او از قهرمان فیلم میخورد، جهان «فروشنده» را منفجر میکند و پیرمرد در پیش پای تماشاگر فرو میپاشد و جلوتر روی پلههای خانه قهرمان فیلم، جلوی چشم همسر و فرزندش، هزار تکه میشود. عماد حالا یك جنازه روی پلههای خانهاش دارد كه همهچیز را ویرانتر از قبل میکند.
داریوش ارجمند/ اعتراض
داریوش ارجمند در فیلم «اعتراض» مسعود کیمیایی، در کنار نقشآفرینیاش در «سگ کشی»، یکی از بهترینهای خودش را تصویر میکند. مردی از تبار قدیمها و دوران کلاسیکی که هنوز ارزشهای خانوادگی و مردانه نقش پررنگی در زیست و رفتار آن خصوصا مردانش داشت.
او سالها به اتهام قتل در زندان بوده و حالا وقتی آزاد شده که پیتزا به همراه آدب و رسوم نوگرایانه غربی به تهران و برادر کوچک خودش رسیده است.
پیرمرد تنها اما قصد ندارد همرنگ جماعت شود، نمیخواهد از آنچه عمیقا به آن اعتقاد دارد بگذرد؛ به هیچ قیمتی! این سرسختی و سماجت در کنار عطوفت و معرفت خاص خودش از او یک کاراکتر ویژه میسازد.
رضا بابک/ بنفشه آفریقایی
پیرمرد «بنفشه آفریقایی» هم یکی از خاصترین کاراکترهای دهه نود سینمای ایران و یکی از جالبترین پیرمردهای سینمای بعد از انقلاب است که با اجرای جالب توجه و شیرین رضا بابک، گیراییاش دوچندان هم شده است.
پیرمردی تنها که در جوانی همسرش او را ترک کرده و تنها فرزندانش را بزرگ کرده و حالا در هنگام پیری تنها افتاده در کنج خانه سالمندان و فرزندانش سر زندگی خودشان هستند. همسر قبلیاش با شنیدن این خبر تصمیم میگیرد او را بیاورد پیش خودش و ازش نگهداری کند.
پیرمرد در خانه همسر سابق و شوهر کنونیاش معذب است و غمگین از بیکسی و تنهایی خودش. موقعیت بسیار سختی است که پیرمرد باید آنرا تاب آورد و البته موقعیت بسیار خلاقانهای که کارگردان از یک داستان واقعی برداشته و آنرا بازسازی کرده.
اکتهای پیرمرد، آرامش و سکونش، حیای درون چهره و شرمی که سرتاسر وجودش را فرا گرفته، آهسته حرف زدن و غم و دریغی که در همه وجودش موج میزند، همگی دست در دست هم میدهند تا یک شخصیت مکمل ناب خلق شود که ثمره نگاه واقعبینانه در عینحال خلاقانه مونا زندی حقیقی و تلاش و همحسی ویژه رضا بابک بازیگر است.
مهدی فخیم زاده/ آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
کمدی خانوادگی بهروز افخمی «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» یک پیرمرد نقش اول درجه یک با اجرای مهدی فخیمزاده دارد. ستاره پیشکسوت و قدیمی سینما که حالا به اواخر دوران کاریاش رسیده. به طرزی اتفاقی، همسرش بعد از اینهمه سال نقشی بازی میکند و مورد توجه همگان قرار میگیرد. پیرمرد که ذاتا هم حسود و خودرای است، نمیتواند این برهمخوردن نظم سابق را تحمل کند و....
مهدی فخیمزاده با لحن بامزه و اجرای شوخیوارش، به خوبی شخصیتی که افخمی در فیلمنامه طراحی کرده است را بازآفرینی میکند. ضمن اینکه دیالوگهایی که برایش نوشته شده هم خوب هستند و به دل تماشاگر مینشینند. رابطه پدر و دختری فیلم هم خوب از آب درآمده و تماشاگر را بیشتر به فخیمزاده نزدیک میکند.
جمشید مشایخی/ یه بوس کوچولو
آقای شبلی نویسنده و روشنفکر ایام قدیم به واسطه بازگشت دوست قدیمیش به ایران، به یک سفر خوانده میشود. سفری که او را برای مرگی آرام آماده خواهد کرد.
شبلی در بخشی از رمان «یک بوس کوچولو» می گوید: «اگر وجدانت باشد، مرگ برایت مثل یک بوس کوچولو است، اما اگر آلوده به گناہ باشی...» محمدرضا سعدی که از نویسندگان به نام مملکت است، پس از ۳۸ سال به دنبال خودکشی پسرش ، به میهن باز می گردد. سعدی که حضور مرگ را حس کرده، از بیم فراموش کردن میهنش و مرگ در غربت و به امید به دست آوردن آرامش، به ایران بازگشته است و تصمیم دارد تا به همراه دوست قدیمی اش «اسماعیل شبلی» بر سر قبر پسرش برود... در این مسیر، مرگ همواره در کنارشان است... «شبلی» که مشغول نوشتن آخرین رمانش است، در طول سفر، شخصیت های داستانش را ملاقات می کند و شاهد است که این شخصیت ها، حتی پس از پایان قصه نیز، ممکن است به حیات خود ادامه دهند...شبلی در «یک بوس کوچولو» با آرمش پا به سفر میگذارد و آرام میمیرد و همین آرامش درونی و بیرونی نکته ویژه درباره اوست.
حمید جبلی / دختر شیرینی فروش
آقای ساعتچی «دختر شیرینی فروش» با بازی حمید جبلی یکی از بامزهترین پیرمردهای سینمای ایران است و این درحالی است که جبلی وقتی جوان بوده این نقش را بازی کرده و با وجودیکه گریم کار خود را در پیر کردن او کرده، اما همین جوانی خودش و سن و سال کاراکتر، تناقض جالب و بامزهای بهوجود آورده است.
صحنههای دعوای فیلم خصوصا بگو مگوهای او و مادر عروس خندهدار از آب درآمده و این بیاعصابی و عنق بازی پیرمرد در مواجهه با عروس و داماد و مادر عروس در کل یکی از بهیادماندنیترین نکات این فیلم کمدی خانوادگی است.
محمدمهدی فقیه منفرد/ هور در آتش
بابا عقیل فیلم «هور در آتش» با بازی گرم مهدی فقیه، یکی از پیرمردهای اهل دل و خوش مشرب سینمای ایران را نتیجه داده است. او که همراه پسرش رحمت به جبهه آمده، به دلیل کهولت سنش در انبار جبهه خدمت رسانی میکند و نمیتواند به خط مقدم برود. اما رحمت در خط مقدم است. حمله ناگهانی عراقیها باعث می شود بابا عقیل دل به دریا بزد و در پی رحمت به سمت خط روانه شود.
موانع زیادی در راه ديدار پدر و پسر به وجود مي آيد بهطوریکه که عقیل تصميم مي گيرد به پشت جبهه باز گردد اما قايق خراب مي شود و این شروع ماجرای پدر و پسر است.
پیرزن های ماندگار سینمای ایران