جستجو در سایت

1402/09/06 10:20

ضدقهرمان‌های زخم‌کاری چطور غافلگیرمان می‌کنند؟

ضدقهرمان‌های زخم‌کاری چطور غافلگیرمان می‌کنند؟
سریال «زخم کاری» با نمایش جاه‌طلبی‌های بی‌حد و حصرِ اغلب کاراکترهایش و ترسیم ضد قهرمان‌هایی که برای رسیدن به منفعت بیشتر از ریختن خون بیشتر نیز ابایی ندارند.

به گزارش سلام سینما، با ترسیم روابط پیچیده‌ای که در میان صاحبان قدرت وجود دارد، علیرغم همه افت و خیزهایش به چنان جایگاهی در سطح جامعه دست پیدا کرده که بسیاری از وقایع و رفتار شخصیت‌های محبوبش، به موردی مثال‌زدنی برای توصیف وقایع روزمره در میان دورهمی‌های دوستانه تبدیل شده است.

در تولید فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی به کمتر اثری می‌توان برخورد کرد که شمایل و نام شخصیت‌هایش در حافظه مردم جاخوش کرده باشد و در میان گفت‌وگوهای صمیمانه به موردی پرتکرار برای بیان منظور دقیق حرفی که به میان آمده است تبدیل شود. اینکه یک سریال نمایشی بتواند اسامی شخصیت‌هایش همچون «مالک»، «سمیرا»، «شفاعت» و «طلوعی» را به‌عنوان نمادی از منفعت طلبی و بی‌اخلاقی حاکم بر جامعه، در میان صحبت‌های عادی و روزمره مردم بگنجاند (بارها دیده و شنیده‌ایم که این روزها برای تشریح منفعت طلبی و اغواگری‌های یک زن و برای اجتناب از پرگویی‌هایی که ممکن است بحث را به بیراهه نیز بکشاند، تنها در یک کلمه او را شبیه به سمیرا در سریال زخم کاری توصیف می‌کنند) نشان از موفقیتی تحسین‌برانگیز می‌دهد که مهم‌ترین عامل آن را می‌توان در تیزهوشیِ فیلمسازی دانست که با رصد کردن اوضاع و احوال جامعه امروز، نسبت به بی‌اخلاقی‌های رواج یافته در آن واکنش نشان داده و بازتاب نمایشی‌اش (هر چند اگر به شکلی اغراق شده تصویرسازی شده باشد) مورد توجه مردم قرار گرفته است.
محمدحسین مهدویان با تولید سریال زخم کاری، این بار مسیری خلاف اغلب آثار تولیدی این سال‌ها را پیموده و بدون اینکه تلاشی برای ترسیم یک کاراکتر مثبت و متکی بر اصول اخلاقی داشته باشد، جهانی را پیش روی مخاطب قرار داده که اغلب بازیگران اصلی آن را انسان‌هایی تشکیل می‌دهند که در مسابقه طمعکاری، بی‌رحمی و شهوت‌رانی می‌کوشند با سبقت گرفتن از یکدیگر، راه را برای دست‌یابی به منافع بیشتر برای خود باز کرده و خوب می‌دانند که در این مسیر هر چقدر دست‌هایشان به خون بیشتری آلوده شود، جایگاه مستحکم‌تری در میان رقبا برای خود پیدا خواهند کرد.
فصل دوم از سریال زخم کاری با مخفی کردن کاراکتر محبوب و اصلی خود (مالک) و به میان آوردن شخصیت‌های جدیدی که تا پیش از این شاید نام و نشانی هم از آن‌ها دیده نمی‌شد، خودش را در حال نوعی پوست اندازی قرار داده تا تاثیرات غیرقابل‌کنترل و ادامه‌دارِ فساد اخلاقی و جاه‌طلبی مالی را به نسل‌های بعدی، همچون امری اجتناب ناپذیر تصویرسازی کرده و موفق به خلق فضایی شده که در آن حتی معصوم‌ترین و بی‌اعتناترین شخصیت‌ها به بازی منفعت طلبانه اطرافیان هم به شکلی گریزناپذیر در معرض آسیب‌های جانی و مالی قرار می‌گیرند.
فروپاشی ذهنی و روانی میثم در کنار آسیب‌های روحی که به کاراکترِ همدلی‌برانگیز شیدا وارد شده است تنها نمونه‌های کوچک از زیست در جهانی است که در آن رفاه و منفعت مالی تنها می‌تواند در ازای زخم‌های کاریِ روحی و جسمی به متن زندگی راه پیدا کند. گویی که حرص و ولع رسیدن به قدرت و ثروت جدا از اینکه مرزهای بی‌اخلاقی را در وجود ما جابه‌جا می‌کند، اولین یا مهمترین آسیبش را به هسته مرکزی خانواده است که وارد می‌کند.

بازی سمیرا در ارتباط به ظاهر عاشقانه‌اش با طلوعی، نزدیک شدن کیمیا به میثم (که پس از ارتباط با مالک، یک بازی خطرناک و دراماتیک خانوادگی از پدر به سمت پسر را گسترش می‌دهد) از میان رفتن شفاعت و بحرانی که پس از مرگش در میان خانواده او شکل می‌گیرد، همه حکایت از فروپاشی چارچوب‌های خانواده‌هایی دارند که اعضایش در توجیه همه رفتار و اعمال خود، رسیدن به رفاه بیشتر همان خانواده را بهانه می‌آوردند.
اما شاید قسمت دوازدهم سریال زخم کاری را بتوان مهمترین عرصه برای خودنمایی استعدادی دانست که پیش از این نیز با سریال «سقوط» بارقه‌هایی از نبوغ بازیگری‌اش را به معرض نمایش گذاشته بود. الناز ملک با اتکا به فرصتی که پیچیدگی‌های نقش برای او فراهم کرده موفق می‌شود سویه‌ای دیگر از توانایی‌هایش را به اجرا گذاشته و با چشمانی نافذ و زبان بدنی که خبر از درونیات کاراکتر می‌دهد، تماشاگر را برای تماشای یک کشمکش دراماتیک میان سیما و طلوعی آماده می‌کند.
به نظر می‌رسد پوست اندازی سریال زخم کاری و معرفی چهره‌های جدیدی که بازیگران این جاه‌طلبی‌های پیچیده هستند، تماشاگر را برای روبرو شدن با قصه‌های غافلگیرکننده بعدی کنجکاو می‌کند.

نویسنده: کمال پورکاوه