جستجو در سایت

1398/09/21 00:00

محصور در چنبره جامعه

محصور در چنبره جامعه

"زغال" (2019) فیلمی به نویسندگی و کارگردانی اسماعیل منصف و محصول مشترک ایران و فرانسه است که در منطقه تالش و به زبان آذری ساخته شده است. (مطالعه این نقد پیش از تماشای فیلم توصیه نمیشود.)

غیرت(هادی افتخارزاده) فردی زحمتکش و عیالوار است که در جامعه به واسطه بدهکاری و مشکلات اقتصادی تحقیر میشود. غیرت در واکنش میکوشد با قاچاق مشروب از مرز به ثروت برسد و بر مشکلاتش غلبه کند. در جریان فیلم غیرت از انسانی شریف و آبرومند به مجرمی عصیانگر و جامعه ستیز مبدل میشود که قوانین و ارزشهای جامعه را زیر پا میگذارد. این دگردیسی شخصیتی هسته اصلی داستان را شکل میدهد و خرده داستانهای پیرامون آن به معضلات ناشی از فقر و نقد قرارداد های اجتماعی مرسوم میپردازد.

در آغاز غیرت به عنوان کارگری زحمتکش به تصویر کشیده میشود که از طریق تولید سنتی زغال و نگهداری دام امرار معاش میکند. یاشار(فرید ادهمی) پسر غیرت به جرم سرقت از طلافروشی حسین به حبس محکوم شده و به زندان افتاده است. یاشار با وثیقه دائی اش جلیل برای شرکت در مراسم عروسی خواهرش از زندان به مرخصی آمده و در همین حال غیرت نیز میکوشد از حسین رضایت بگیرد تا زمینه برائت فرزندش فراهم شود. اما یاشار یکباره ناپدید میشود و در ادامه مشخص میشود که پس از مجادله و نزاع با حسین از مرز گریخته و پدرش را با سرشکستگی و بدهکاری رها کرده است. جلیل مغازه دار است و میکوشد تا در بازار برای آزادی یاشار اعانه جمع کند، اما وقتی میفهمد یاشار فرار کرده غیرت را تحت فشار میگذارد تا وثیقه اش را جبران کند. به این ترتیب غیرت در شرایط دشواری قرار میگیرد و درحالیکه غرور و شرافتش در جامعه خدشه دار شده تصمیم میگیرد تا با توسل به کار خلاف قواعد بازی را برهم زند. در ادامه با کمک بایرام به قاچاق مشروب مشغول میشود و در این رهگذر یاشار را میبیند که او نیز به چنین کاری مشغول است. غیرت در  واکنش به بورژوازی بی قاعده و لجام گسیخته مصمم تر میشود و حتی به بایرام توصیه میکند تا برای زودتر ثروتمند شدن بار بیشتری در اختیارش قرار دهد! غیرت مایل است همه از پولدار شدنش مطلع شوند و حتی با خرید طلا از حسین برای دخترش(ژیلا شاهی) عقده گشایی میکند تا نشان دهد دیگر به صدقه محتاج نیست و شکاف مابین طلا و زغال را از بین برده است! در این میان همسر غیرت که مادری دلسوز است زبان به نقد میگشاید و همه را در پیدایش چنین وضع آشفته ای مقصر میداند! 

یاشار عاشق دختردائی اش شده اما پیشنهاد ازدواجش به دلیل بی پولی توسط جلیل رد میشود و به این ترتیب برای حل مشکلات مالی و با تحریک نامزدش دست به سرقت از طلافروشی میزند. یاشار طلاهای سرقتی را به نامزدش میسپارد اما در ادامه مشخص میشود داوود طلاها را نزد عمویش حسین باز گردانده است. از نکات تامل برانگیز فیلمنامه حلقه مفقوده نحوه انتقال طلاها از نامزد یاشار به داوود است که شائبه وجود مثلث عشقی میان این سه نفر را تقویت میکند، خصوصا زمانیکه مشخص میشود فرد دیگری نیز به خواستگاری دختر جلیل رفته است! درحالیکه حسین پس گرفتن طلاها را انکار میکند، به زعم فیلم معضلات مردم تهیدست محصول بازی کثیف نوکیسه ها و صاحبان قدرت و ثروت برای بهره کشی از طبقات فرودست جامعه است! 

نحوه ارتباط غیرت با اسب و گاوهایش به خوبی خاستگاه فکری و طبقاتی اش را نشان میدهد و زمانیکه برای رهایی از بدهی گاوهایش را میفروشد گویی هویتش را از دست میدهد. در طول فیلم اسلحه و قطار فشنگ غیرت نیز به موتیف معناداری مبدل میشود که به درک بهتر تم داستان کمک میکند. این تفنگ شکاری در آغاز نمادی از پیشینه فرهنگی و اجدادی غیرت است اما در ادامه به ابزاری برای قاچاق تبدیل میشود و در نهایت با شلیک به حسین طلافروش پایانبندی تلخی را رقم میزند.
مضمون فیلم در فرمی جدید و خلاقانه به مخاطب ارائه میشود و پلات داستان به گونه ای طراحی شده که مخاطب را خسته نمیکند. شخصیتهای داستان به نحو مناسبی شکل میگیرند و به زعم فیلم هریک به نحوی در چنبره قراردادهای اجتماعی محصور شده اند. 

فیلمنامه علیرغم شخصیت پردازی و بکارگیری المانهای مناسب به لحاظ منطق روایی دارای ابهام است: در جریان فیلم مشخص نمیشود چرا جلب رضایت حسین برای آزادی یاشار از زندان کفایت میکند در حالیکه جرم یاشار دارای جنبه عمومی و کیفری است. سرقت از طلافروشی با آنهمه امکانات حفاظتی نیز تنها میتواند کار تبهکاران حرفه ای باشد و در فیلم یاشار بیشتر به دله دزد شبیه است! ثروتمند شدن غیرت از راه کولبری نیز از نقاط مبهم است چراکه این شیوه قاچاق معمولا درآمد ناچیزی را نصیب فرد کولبر میکند.

"زغال" در مجموع فیلمی است که با نگاهی نقادانه و فارغ از تعصبات قومی به فرهنگ آذری و بیان مشکلات مردم میپردازد.