از ره تقلید نتوان بهره عزت گرفت

سینمای ایران در بدو تاسیس و شروع به کار و ساخت فیلم "آبی و رابی" با تقلیدی آشکارا از یک فیلم اتریشی مسیری را پیش روی خود ترسیم کرد که بعدها در دهه سی و چهل و تا به امروز گریبان گیرش شده و آن کپی برداری از یک نمونه موفق فیلمی می باشد . اگر دیر زمانی " گنج قارون " میفروخت و میگِرفت و بعدش کوهی از فیلم های "ژانرِ قارون" ساخته می شد ، این مسیر در ادامه به اصغر فرهادی و پایان بازش رسید که گرچه خودش به شیوه ای استادانه از آن استفاده می کرد اما دهه 90 سینمای ایران را دستخوش تقلیدهایی سطحی کرد . با ظهور فیلمسازان جدید و تازه نفسی مثل سعید روستایی و هومن سیدی که هرکدام مختص خودشان قشر ضعیف و فقیر و گاها حاشیه نشین را در داستان های خود تصویر می کردند ، امسال گروه تازه ای از مقلدین پا به عرصه جشنواره گذاشته اند . محمد کارت با فیلم شنای پروانه گرچه فیلمی استاندارد و بالاتر از سطح ِ نزول یافته ی امروزی سینمای ایران را ساخته اما نشانه های مستقیمی از تجربیات گذشته فیلم هایی در این سبک را پشت سر دارد . شنای پروانه اگر قبل از تجربیات روستایی و سیدی ساخته میشد چه بسا شروع کننده مسیر تازه ای در سینمای ایران بود ، چنان که ابد و یک روز و مغزهای کوچک زنگ زده این مسیر را طی کردند . در شنای پروانه چیز جدیدی دستگیر تماشاگر پیگیر سینما نمی شود . اگر در مغزهای کوچک صحنه حمله ی الوات در بیابان حاشیه شهر را مشاهده می کردیم ، اکنون صحنه دعوای الوات را در یک استخر عمومی میبینیم . اگر در متری شش و نیم ، خواهش و تمنای نوید محمدزاده در سالن ملاقات زندان را میدیدیم اکنون امیر آقایی این وظیفه را عهده دار شده است . شنای پروانه زمانی طولانی دارد در صورتی که میتوانست در مدت زمان کمتری روایت شود . کارگردان رِندی خاصی در اهمیت بخشیدن به کاراکترهای فرعی انجام داده . به طور مثال نقشی که پانته آ بهرام ایفاگر آن است نه تنها میتوانست از فیلمنامه حذف شود و تغییری در روایت صورت نگیرد ، بلکه حتی اگر یک مرد ایفاگر آن بود نیز تغییری حاصل نمیشد . اما محمد کارت با سپردن این نقش به پانته آ بهرام و تراشیدن موهای سر او تمام توجهات را به این قسمت جلب کرده است . به همین صورت نقشی که علی شادمان ایفاگر ان است . اگر کاراکتر جواد عزتی دنبال افرادی است که به رفاقت آنها با برادرش شک کرده است ، چه فرقی میکند که این رفیق صاحب سوپرمارکت محله باشد یا عرق فروش؟ اگر که قرار نیست از این طریق گره ای افکنده یا باز شود . فیلم پس از پرده اول در عرض رشد می کند و جلو نمی رود . اما پس از روشن شدن رازِ گروگان ها بالاخره نفسی تازه در فیلم میدود و پرده آخر نیز مثل پرده اول توجه تماشاگر را به خود جلب می کند . مهم ترین مشکل فیلمنامه نیز در همین پرده دوم خلاصه می شود . البته اگر ایراداتی مثل تصادف مصیب که تنها پایش را شل کرد در نظر نگیریم . تصادف با سرعت 30 کیلومتر نیز فرد را به شدت مصدوم می کند چه برسد با این سرعت .
جواد عزتی به نظر انتخاب مناسبی برای این نقش نمی رسد . هرچقدر که در بخش حیا و فروتنی موفق است در بخش عصبانیت و خشونت ناموفق . عزتی این بار بر خلاف ماجرای نیمروز موفق نشده که مرموز بودن شخصیت را به اجرا در بیاورد . اگر در نیمروز مخاطب از نگاهِ عزتی نیز هراس داشت ، این بار حتی وقتی چوب به دست میگیرد همدلی و ترس برنمی انگیزد .
امیر آقایی بهترین نقش دوران حرفه ای خود را ایفا کرده که البته روی کاغذ نیز مشخص بود . کاراکتر او به قدری خاص و از پیشینه آقایی دور است که سخت ترین کار ، خراب کردن این نقش بوده . البته این چیزی از ارزش نقش آفرینی آقایی کم نمیکند و بی شک یکی از مدعیان نامزدی سیمرغ مکمل امسال است.
پانته آ بهرام حتی ذره ای به خوب نزدیک نیست و احتمالا بیش از حد گولِ خاص بودن ظاهر نقش را خورده است . اگر مریلا زارعی توانسته بود یک کاراکتر معمولی را طی چند دقیقه در سربازان جمعه ، طلایی ایفا کند ، پانته آ بهرام برعکس او گام برداشته است . طناز طباطبایی با اینکه مدت کوتاهی در فیلم حضور دارد اما به یاد تماشاگر می ماند چرا که سایه مظلومیت او در سراسر دقایق فیلمنامه سایه انداخته است .
بازیگران مکمل نیز هرکدام در جای خود خوب درخشیده اند . هرچند که همچنان مساله تقلید در این قسمت نیز سنگینی میکند . "مادر" در این فیلم تفاوتی با "مادرِ" ابد و یک روز که گلویش را برای فرزندش پاره می کند ، ندارد .
به طور کلی اولین تجربه محمد کارت گذشته از تمام موارد تجربه موفقی است که تماشاگر را درگیر داستان می کند . در این بلبشوی سینمای ایران که پیوند نما به یکدیگر در بسیاری از آثار به درستی انجام نمی شود و بازیگران تصنعی ایفای نقش میکنند ، دیدن چنین فیلمهایی با تمام ضعف ها ، نقطه روشنی است تا این نورِ کوچک به تمام سینمای ایران تابانده شود .