مسابقات تلویزیونی

مسابقهی تلویزیونی را میتوان جزو جذابترین آیتم های تلویزیون برای مخاطبین و برنامهسازان دانست که قدمت آن به برنامهی (هجی) شبکهی بیبی سی در سال 1938 بازمیگردد.
مسابقههای تلویزیونی در طول زمان با پیشرفت های سختافزاری رسانهها و ورود تفکرات جدید برنامهسازی اشکال مختلفی را تجربه کرد و تا جایی پیشرفت که در مواردی حتی به شکل مستقیم بر مخاطبان و جامعه تأثیرگذار بود.
در ایران نخستین مسابقهی تلویزیونی برنامهی (نقاب سیاه) در سال 1340 با اجرای علی تابش بود که به دلیل نبود سابقهی ساخت چنین برنامههایی و عدم فراگیری استفاده از تلویزیون نتوانست چندان مخاطب را به خود جذب نماید، امروزه نخستین خاطرهای که در ذهن مخاطبان از مسابقهی تلویزیونی زنده است برنامهی مسابقهی هفته با اجرای مرحوم نوذری بوده که توانست در اواخر دهه 60 و اوایل 70 بهخوبی جایگاه خود را در میان مخاطبان پیدا کند و حتی بهنوعی کارکرد اجتماعی نیز دست یابد که نمونهی آن را میتوان کشف عادل فردوسی پور جوان در آن برنامه دانست.
برنامههای تلویزیونی که عمدهی آنان در ابتدای کار به شیوهی حلالمسائل و اطلاعات عمومی در محیط های بستهی استودیویی اجرا میشدند بهمرورزمان با پیشرفت رسانهها و تغییر ذائقهی مخاطبین مجبور به نوآوری و جسارت شدند که ماحصل آن را امروزه میتوان در اقسام مسابقههای تلویزیونی دید.
در ایران نیز این تغییر هرچند با تأخیر رخ داد، اما متأسفانه قطعهی گم شدهی پازل موفقیت فقدان خلاقیت در اکثر مسابقههای تلویزیونی بود تا جایی که بسیاری از آنها کپیبرداری های سطحی از نمونههای خارجی هستند که به دلیل عدم تناسب با ساختارهای برنامهسازی در ایران نتوانستند آن گونه که باید در جذب مخاطب موفق عمل کنند.
برای درک اهمیت و دلیل جذابیت مسابقههای تلویزیونی میبایست به چرایی اقبال عمومی نسبت به این آیتمها پرداخت، مسابقههای تلویزیونی از نظر جذب مخاطب فارغ از محتوا دو نقطهی اشتراک دارند، نخست دخالت مستقیم مخاطب بهعنوان شرکتکننده یا غیرمستقیم بهعنوان حامی و دوم اهدای جایزه که هر دوی این موارد در مخاطب ایجاد جاذبه و اشتیاق میکند.
مخاطب تلویزیون که در اکثر موارد نقش مشاهده گر صرف را دارد در مسابقههای تلویزیونی یک گام پیشرفت کرده و خود را جزوی از مجریان سازنده میپندارد که مشابه این عمل را میتوان در آیتم های خبری و مصاحبه با مردم نیز دید که عموماً مورد استقبال مصاحبهشوندگان و سایر مردم قرار میگیرد چرا که سوژهی مصاحبه و یا شرکتکننده در مسابقه که تاکنون مشاهده گر بوده است اکنون موقعیت این را یافته تا خود تبدیل به سوژهای برای سایر مخاطبین شود، این مسئله در حقیقت همان میل به دیده شدن است که در ذات عموم مردم وجود دارد.
از سوی دیگر اهدای جایزه نیز به اندازهی دلیل قبلی در ایجاد جذابیت برای مخاطب اهمیت دارد چرا که اساساً مردم از قدردانی لذت می برند و مسابقههای تلویزیونی فرصتی است تا تودهی مردم در سازوکاری برابر با یکدیگر به رقابت بپردازند و از جایزه که نوعی قدردانی از توانایی های آنهاست بهرهمند شوند، از نگاه دیگر مسابقههای تلویزیونی در شکل درست خود فرصت برابر کشف استعداد را به مخاطبان عرضه میکند هرچند که این مورد به دلیل شکل برنامهسازی تلویزیونی در ایران متأسفانه کمتر به چشم میآید در حالی بالقوه این امر میتواند مخاطب بسیاری را جذب نماید.
بهعنوانمثال فرصت برابر کشف استعداد و تأثیر آن بر جذب مخاطب را میتوان در برنامهی آمریکن آیدل مشاهده کرد که نزدیک به 13 سال در حال پخش بوده و توانسته است در اکثر نقاط دنیا حتی کشور ما نیز مخاطبینی را به خود جذب کند.
بیشک وجود هنجارها و خط قرمزهای مختلف در صداوسیما امکان تهیه چنین برنامهای را به سازندگان ایرانی نمیدهد اما باید پرسید که آیا برنامهسازان ایرانی نمیتوانند مسابقهای با چنین سبک و سیاق اما منطبق با هنجارهای جامعه ایران بسازند؟
البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که در سالهای اخیر تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته است که نمونهی آن را میتوان مسابقهی ستارهی 20 دانست اما به نظر میآید این مسابقه آن طور که انتظار می رود نخواهد توانست با حریفان خارجی خود رقابت کرده و مخاطب را بهصورت گسترده جذب نماید که شاید مهمترین چرایی آن فقدان خلاقیت و کپیبرداری محض از نمونههای خارجی باشد.
البته میبایست این نکته را هم ذکر کرد که آسیب مهمتر این قبیل برنامهها در ایران عدم هدفگذاری بلندمدت و غیبت سرمایهگذاری به روی برندگان است، شرکتکنندگان در این برنامهها برخلاف مسابقهای مانند آمریکن آیدل که اساس آن کشف استعداد مردم عادی و ستاره سازی از آنان است چشمانداز امیدوارکنندهای ندارند.
نکتهی مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، بحث دخالت غیرمستقیم مخاطب در مسابقهی تلویزیونی است که عمدتاً در قالب نظرسنجی پیامکی صورت میپذیرد و به دلیل سازوکار آسان در اکثر موارد بیش از انواع دیگر سبب تحرکات اجتماعی میشود، اما نکتهی حائز اهمیت در این شیوه ایجاد دودستگی و خصومت های فردی و اجتماعی است که بعضاً گریبان برنامهسازان و مردم را میگیرد، نمونهی بارز چنین مسئلهای را میتوان در اتفاقی دید که مدتی پیش در برنامهی خندوانه پیش آمد، مسابقهی استندآپ کمدی سادهای که قرار بود مورد قضاوت مردم قرار بگیرد تبدیل به جدالی سیاسی میان مردم شد، ایراد وارد بر برنامهسازان خندوانه در آنجا بود که پیش از آنکه فرهنگسازی متناسب با مسابقه انجام دهند، مخاطبین را در معرض قضاوت قرار دادند که نتیجهی آن ایجاد قضای منفی در جامعه شد.
بهغیراز موارد ذکرشده باید گفت مسابقههای تلویزیونی میتواند آینهای از اجتماع باشد که نه تنها مشارکت مردم در آن صورت میگیرد بلکه میتواند عامهی مخاطبین را به واکنش و تحرک نیز وادارد که نمونهی آن را میتوان در مسابقهی ثانیهها مشاهده کرد که اطلاعات پایین یکی از شرکتکنندگان باعث واکنش مخاطبین و ایجاد تحرکی مثبت در میان مردم و کارشناس جهت بررسی علل پایین بودن سطح معلومات شرکتکنندگان کرد، البته این نکته نیز محل تأمل است که چگونه سازندگان این برنامه پیش از آغاز مسابقه سطح اطلاعات شرکتکنندگان را نسنجیدهاند.
موارد ذکرشده نمونهای هرچند کوچک اما قابل استناد از تأثیر مسابقههای تلویزیونی بر مخاطب بود و گواه آن است که مسئولان رسانهی ملی و برنامهسازان تلویزیون میتوانند با بهرهگیری از نیروهای خلاق و اندکی انعطاف هم باعث جذب گستردهی مخاطبین شوند و هم سبب ایجاد تحرک اجتماعی در جامعه گردند.