عکس ناطق (درباره بیل برانت عکاس مشهور انگلیسی)

بیل برانت از مشهورترین عکاسان انگلیسی است و از بهترین هنرمندانی که در عکس هایش حس و فضای درون عکس ها، از طریق عناصر به کار رفته در آن به بیننده منتقل می شود.در عکس های برانت،احساس بودن در مکان کاملا لمس می شود و این مسئله به دلیل ویژگی شاخص و ممتازی است که در آثار او وجود دارد و به شیوه ای شخصی برای برانت تبدیل می شود،یعنی استفاده درست،منطقی و در راستای محتوا از هر سه لایه تصویری در قاب هایش.شاید به جرات بتوان گفت که کاربرد لایه های تصویری که شامل لایه نزدیک به دوربین( فورگراند)، دورترین لایه به دوربین ( بک گراند) و لایه میانی (مید گراند) ،در هیچ هنری به قدر عکاسی و سینما، تا این حد به واقع گرایی بهره وری در بیان مضامین ،کمک نکردهاست و این البته مدیون وجود لنز دوربین است که به ایجاد آن یاری می رساند. در سینما و عکاسی این لایه ها،سرانجام به هدف ایجاد تاکید بر عنصری به کار می رود. به نظر می رسد در کارهای بیل برانت،اجزایی از کل یک چیز،شی،انسان،محیط، طبیعت، از طریق این نوع ترکیب بندی ها مورد تأکید واقع شده اند. مثلا در یکی از عکس های برانت،در لایه نزدیک،تصویر بزرگی از گوش انسانی جای گرفته است،در لایه میانی سنگریزه و شن ساحلی دیده می شود و در لایه انتهایی،تصویری از صخره ها و آسمان قرار دارد . از طریق این سه لایه برانت حتی صدای محیط را هم بطور ناخودآگاه در گوش بینندگانش نجوا می کند. گویی که عکاسی فرم همیشه صامت اش،همچون دوران نوزادی سینما،بیرون آمده و به عکسی ناطق در دستان او تبدیل شدهاست .
در آثاری از او،که موضوع و تأکید اصلی بر انسان است،معمولا یک یا در نهایت دو یا سه کاراکتر را در قاب می گیرد و عکس های کمی از او موجودند که جمعیت در آن مورد تاکید قرار گرفته باشد.نگاه این کاراکتر ها و آدم ها،غالبا هر کدام به جهت و سویی است و کمتر در دید یکدیگر واقع هستند و از طریق این نوع ترکیب بندی ها،نوعی سردرگمی در بیننده ایجاد می کند.درست همانند و یادآور میزانسن هایی که اینگمار برگمن و میکل آنجلو آنتونیونی از آدم هایشان در سینما آفریده اند که با این روش بین افراد،عدم اشتراک و بیگانگی شکل بگیرد.چون بیننده نیز نمی تواند تصمیم بگیرد که کدام کاراکتر را دنبال کند و در نتیجه او نیز با هیچکدام نمی تواند همذات پنداری و ارتباط برقرار کند.
غالبا زاویه های نگاه برانت،همسطح با سوژه هایش است.او نه خود را بالاتر میبیند و نه پایین تر.بی تردید حافظه تصویری برانت،انباشته از نقاشی ها و نقاشانی است همسو با نگرش و جهان بینی او. مثل تابلوهای جیغ یا حسادت از ادوارد مونک که با ترکیب بندی های برانت همخوانی و شباهت دارند .تحلیل و خوانش عکسهای برانت را نباید تنها به همین نکته ها تعمیم داد و اگر تنها از این دریچه ها به آثار او نگاه کنیم،به درک درستی از مسیر فکری او نخواهیم رسید.برانت عکس های بسیاری چه قبل و چه بعد از جنگ جهانی دوم گرفته که طبعا نگاهش به اثرات مخرب آن جنگ را نشان می دهد،عکس هایی که فراتر از تصاویر روزمره هستند.دیگر موضوعات ثبت شده توسط او،مستندهای اجتماعی و پرتره های بی نظیری است که در دهه های 60 و 70 گرفته شدهاند و سندی هستند از آن دوران و تغییراتی که هر دهه نسبت به دهه قبل و بعدش کردهاست .
برانت تنها به ثبت لحظه ها بسنده نمی کرد،بلکه هنگام ظهور و چاپ عکس هایش،نیز اعمال خلاقانه ای انجام می داد. گاه با کنتراست زیاد و گاه کم،عکسی را با چند روش متفاوت چاپ می کرد و گاه نیز،قبل از ظهور با ایجاد خراش هایی روی امولسیون به جان بخشیدن احساسهای عمیق تری در تصاویر می رسید.