کیو، کیو، بنگ بنگ

وقتی پای فیلمی، امضای مسعود کیمیائی باشد، طبعا هم تماشاچیان خود را خواهد داشت، هم معتقدین و هم منتقدین اش را، پیرامون "قاتل اهلی"، نقد های مختلفی نوشته شده که عموماً بر نگاه سینمائی متکی بوده است، در اینجا سعی میشود با پرهیز از ایراد شکلی به فیلم، که متاسفانه کم هم نبوده است، فیلم مذکور صرفاً از زاویه نگاه اجتماعی و سیاسی مورد توجه و نقد و بررسی قرار گیرد.
مسعود کیمیائی سعی دارد در هفتاد و شش سالگی خود، فیلمی سیاسی بسازد که بمثابه یک مانیفست، ضمیمه سوابق و کارنامه قبلی وی گردد تا در آینده، مورد قضاوت تاریخ قرار گیرد، اما چون از نظر ذهنی، همچنان در گذشته سیر میکند، در شناخت زمان و تحولات ناشی از آن، دچار مشکل می شود و در نتیجه با تکیه به ابزارها و شکل و فرم کارهای قبلی، در رسیدن به چنین هدفی ناکام می ماند.
کیمیائی همچنان در دوره شاملو، حبیب، داریوش، قیصر، هزار دستان و.... بسر می برد و در پی همان شخصیت ها و مفاهیمی است که گوگوش در " کیو، کیو، بنگ بنگ" به دنبال آنها بوده است. برای یک خواننده دور از وطن، باقی ماندن و سیر در چنین عالمی عیب نیست، اما برای کیمیائی که در ایران زندگی می کند و در بطن حوادث و اتفاقات ریز و درشت جامعه قرار دارد، باقی ماندن در بستر اتفاقات گذشته، به معنی عدم درک و شناخت از جامعه، سیاست و اتفاقات حول آن تلقی می شود که برازنده نیست. استاد کیمیائی باید تا کنون به این رسیده باشد که دیگر "قاتل اهلی" وجود ندارد، چون چاقو هیچگاه دسته خود را نمی برد، بلکه ما با "ملت اهلی" روبرو هستیم؟!
در شرایطی که شبکه های اجتماعی غوغا می کنند، دفتر رسانه، به خانه ها نقل مکان کرده و روزنامه دیگر اهمیت خود را از دست داده است، کیمیائی باز در همان حال و هوای دهه 60، بر این گمان است که صفحه ای از روزنامه همچنان میتواند با تطمیع و تهدید تغییر یافته و تاثیر گذار گردد؟! کیمیائی نمی تواند، باور کند که اگر روزی، تک آهنگ بوی گندم "داریوش"، سبیل پر پشت "قدرت"، دشنه "داش آکل" و تیغ تیز "قیصر"، در نسل جوان انقلاب ایجاد می کرد، اکنون صد ها آهنگ و متن و نوشته و فیلم و کلیپ که روزانه از طریق تلگرام دست بدست می شوند، قدرت بلند کردن "سید رسول " کمر خمیده، از جای خود را هم ندارند، چه برسد به اینکه در او تحول هم ایجاد کنند؟!، چرا که نسل جوان، همانگونه که استاد نیز خود معترف است، دغدغه هایش عوض شده و به دنبال ماجراجوئی و انقلاب نیست. مسعود جان، دوره تاثیر گذاری شعر و کتاب و ترانه و فیلم و روزنامه و .... گذشته است. دوره چریک بازی بسر آمده است؟!.
در فضائی که ملت بدون فوت وقت و در حداقل زمان ممکن، از طریق شبکه های اجتماعی، از اخبار و اطلاعات دست اول، اطلاع حاصل می کند، ساختن فیلم سیاسی بر اساس موضوع پیش پا افتاده و عادی مطروحه در "قاتل اهلی"، مثال انداختن سوزن در انبار کاه است؟! "قاتل اهلی" به اعلامیه دست نویسی می ماند که همواره مخاطبین اندکی داشته است، موضوعاتی چون قاچاق دارو های تقلبی، پولشوئی، دزدی، اختلاس، پول نفت، دست اندازی به بیت المال، سفره انقلاب و.....چنان عادی و روزمره شده اند که دیگر کسی از شنیدن خبرهای حول آنها دچار شگفتی نمی شود؟! جناب کیمیائی، برادر مسعود، مفهوم سیاست در ایران، خیلی وقت است که عوض شده است؟! اما یک نسل، همچنان شبیه زندانیان نمایش " حصار در حصار" مخملباف باقی مانده است. اگر چه باور کردن موضوع چندان هم راحت نیست.
کیمیائی عزیز، دوره خون ریزی و خون بازی تمام شده است، نسل جدید از ریخته شدن خون، زالو و زالو صفتان بیزار و فراری است. برادر، اینقدر خون روی زمین نپاش، کسی نیست که آن را جمع کند؟!
نسل گذشته که خوب می داند چه کرده است، اکنون صرفا به تماشای نتیجه عمل خود نشسته؛ و نسل جدید هم که خودت گفتی، دغدغه هایش چیز دیگری است. آنها بیش از آنکه بخواهند، به دنبال مبارزه سیاسی باشند، به دنبال پیگیری دزدی و فساد و ..... این و آن باشند، به دنبال انقلاب باشند، دنباله رو چگوارا و صمد بهرنگی و شاملو و کیان و کمان باشند، به دنبال بهم نخوردن کنسرت خود هستند؟! آنها خیلی زودتر از اینها، سیاست را سه طلاقه کرده اند.
بهمن ( پولاد کیمیائی) :
"ما می خواهیم بدون سیاسی بازی، آینده خودمان را بسازیم".
نسل جدید به دنبال دروغ نیست، دنبال نفاق و دوروئی نیست، صداقت دارد، رک گوست، دنبال تجارت کثیف و پول شوئی و .... نیست، راه خود را شناخته و به دنبال گرفتن دست یکدیگر، زندگی آرام و با عشق و علاقه است. در این میان، تو هنوز نتوانسته ای حصار دور خود را بشکنی، تا تکلیف خودت را با خودت برای همیشه مشخص بکنی؟ لذا همچنان در 40 سال پیش قدم میزنی، نمی خواهی و یا نمی توانی باور کنی که زمانه عوض شده است؟!
دوره زدن رگ در حمام و یا اکنون که مدرن تر شده ایم در سونا، گذشته است. اورکت آمریکائی سبز رنگ روزهای ابتدای پیروزی انقلاب را از تن خود بیرون بیار، دیگر زمان گرفتن ژست انقلابی نیست، انقلاب خیلی وقت است که به پایان رسیده است؟!. برای نسلی که با بحران هویت روبروست، سخن از انقلاب گفتن، عبث و بیهوده است، دنبال انقلابی خوب و بد بودن خطاست، تو برای این نسل میخواهی، قیصر را زنده کنی؟! نه، به قیصر دیگر خیانت نکن، بگذار او برای همیشه تاریخ، برای نسل من و تو باقی بماند، همانگونه که بهروز باقی خواهد ماند، همانگونه که مردی و عیاری باقی خواهد ماند در خانه ای که به قول خودت ترک برداشته است؟!
ای کاش رگه های تغییر در این فیلم سیاسی، چون تبلیغ برای سایپا، رستوران ایتالیائی....، رستوران فرانسوی.... که علی الاصول نمی بایست در چنین فیلمی جائی داشته باشند، جای خود را به تغییر در مسعود کیمیائی می داد. مسعود جان، اگر میخواهی فیلم سیاسی بسازی، "سرب 2" را با محوریت ایرانی مهاجر آواره بساز؟!. موضوعات پیش پا افتاده ای چون "قاتل اهلی" را رها کن، چشم و گوش همه از اینگونه اتفاقات پر است، دیگر کسی تمایلی به شنیدن خبر و دیدن فیلم "قاتلان اهلی" ندارد.
کیمیائی در "قاتل اهلی" میخواهد پرده را کمی بالا بزند تا روابط و اتفاقات مافیائی حاکم بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ را برملا سازد، اما چون در ارائه مفاهیم و نمونه ها و شخصیت سازی با محدودیت و ممیزی روبروست، در نتیجه عملا دست بسته عمل می کند و موفق به ارائه یک اثر ماندگار نمی شود. با اجازه استاد، به این باید بازی ضعیف بازیگران، ضعف لوکیشن ها، ضعف فیلمبرداری و..... را نیز اضافه نمود.
برای استاد مسعود کیمیائی عزیز آرزوی سلامتی و بهروزی دارم....
محمود نامی