پیش داورانه با پایانی عجیب

ترجمه اختصاصی سلام سینما
در حدود بیست سال قبل، فیلم «عطر: قصه یک آدمکش» ساخته پاتریک زوسکیند در اوج مد ادبی قرار داشت: که کاملاً شور و هیجان انتشار تجاری به راه انداخت. حالا که تام تیکور کارگردان آلمانی آن را در سلولوئید احیاء کرده، داستان کمی شرم آور شده، مثل پیدا کردن یک پاگرم کن دهه هشتادی در پشت کمد اتاق. آیا واقعاً حالا مردم این چیزها را بر تن می کنند و می پوشند؟ همه چیز در مورد فیلم «عطر: قصه یک آدمکش» استعاره ای و غلوآمیز بنظر می رسد که در آن جزئیات دوره ای جعلی و شخص عامه خودستا به چشم می خورد. فقط ظاهر آن به صورت افسانه ای، نسخه فیلم توماس DM که زمانی رمان معروف به نام «هتل سفید» سال 1981را تداعی می کند که به جهش بزرگتری رسیده بود.
بن ویشاو بدقیافه نقش ژان باپتیست گرینویل را بازی کرد، یک جوان که در محله فقرنشین پاریس قرن 18 در فقر و فلاکت بدنیا آمده بود. او استعداد خارق العاده ای داشت، و قادر به بو کشیدن پدیده های حیوانی و فوق بشری داشت. گرینویل قادر به تشخیص و تمایز بو و عطر از فرسنگها بود، و به کمک غریزه فوق بشر بویایی و زیرکی شدید، خود را به شاگردی استادکار عطر زنانه به نام بالدینی رساند (به بازیگری داستین هافمن). نبوغ و استعداد گرینول باعث احیاء خوشبختی و شانس پیرمرد شد، اما از تکنیک تقطیر برای جداسازی اجزاء تشکیل دهنده عطر ناراضی بود، و به گراس در جنوب فرانسه رفت، جایی که روش باستانی عطرگیری از گل انجام می شد: گرفتن عصاره گل ها. در اینجا گرینول در امیال پنهان و مخفی خود زیاده روی می کند، و درگیر اتفاق خشونت آمیز در خیابان های حاشیه پاریس می شود. او عطر فوق العاده ای برای زنان خواهد ساخت- یک کیمیاگری پلید که برای آن نیاز به 13 جسد زن زیبا داشت.
پس از ظهور فیلم «عطر»، فیلمی به نام «سکوت بره ها» با قتل های سریالی ساخته شد، و این فیلم را می توان برگرفته از داستان گرینول دانست، زیرا شخصیت این فیلم دارای قدرت فوق بشری است. در یک صحنه لباس قربانیان بهمراه ورق تارپویلین نشان داده می شود، انگار اینکه توسط کارشناسان پزشک قانونی قرن بیست و یکم جمع آوری شده است. الان ریکمن، که نقش پدر یک دختر زیبا را بازی می کند که متوجه فریبندگی گرینول می شد، به مردم شهر می گوید که باید مثل قاتل فکر کنند. این روش خیلی پیش داورانه بنظر می رسد اما ایده خوبی برای داستان است، و صحنه ای که در آن گرینول برای اولین بار عطری را برای بالدینی در آزمایشگاه خصوصی اش ترکیب می کند، بسیار گیراست. اما وقتی صحنه از پاریس به گراس انتقال می یابد، هشتاد درصد انرژی فیلمنامه گرفته می شود، اما هیچ چیزی نمی تواند توجیه کننده صحنه پایانی عجیب و غریبی باشد که در آن شهرنشینان حیرت انگیز بدنبال عیاشی در میدان شهر می روند. این درگیری اضافی را با خود همراه داشت که با به تصویر کشیدن برهنگی مردم، در یک لانگ شات آرام نشان دهنده تضعیف ادبی اروپاست، و همه چیز شبیه به یکی از تبلیغات هواپیمایی بریتیش است که توسط دکتر الکس کامفورت بازنویسی شده بود. مواجهه پایانی الان ریکمن با گرینول برایم کافی بود تا کیف کاغذی قهوه ای را برسرم بگذارم و مثل اسبی رنج کشیده، شیهه ای سر دهم. هیچ داستانی به این اندازه شوم نبود که نیازمند پایانی مناسب بوده باشد، و خود گرینول مجبور نشود – قاتل از قید رها شده- وقتش را برای این کار ناخوشایند تلف کند.
منبع: گاردین
مترجم: وحید فیض خواه