جستجو در سایت

1400/08/16 00:00

روزی روزگاری انسانیت

روزی روزگاری انسانیت

  

روزی روزگاری انسانیت

در سالهای نه‌چندان دور، انسانیت ارزش والایی داشت. احترام میان اعضای خانوداه در جریان بود، صداقت میان دوستان در جریان بود و محبت میان مردم جریان داشت. همسایه از حال همسایه‌ی خویش با خبربود، برادر دست گیر برادر بود، خواهر محرم راز خواهر بود، مادران برای فرزاندان خود  از عشق و احترام می‌گفتند و پدران، بزرگی را به آنها می‌آموختند.  از آن دوران زمان زیادی نگذشت که  انسانیت روز به روز کمرنگ‌ شد. دیگر برادر برای برادرش احترامی قائل نبود، دیگر خواهری محرم راز خواهر خویش نبود و دیگر انسان به انسانیت وفادار نبود. خیانت به انسانیت موج میزد و هرکس برای خیانتش دلیلی می‌آورد و اگر آن دلیل شما را راضی نمی‌کرد، ایراد از شما بود. 

امروزه از انسانیت خاطره‌ای محو بیش باقی نمانده که هرکس از آن به باب میلش یاد می‌کند. در این روزها که شاهد بی‌ارزش شدن ارزش‌ها هستیم هر کدام مان نیازمند  به یک قهرمانیم. 

اصغر فرهادی با «جدایی نادر از سیمین» به ما ثابت نمود که می‌تواند فیلمی بسازد، که در اوج تکنیک از محتوا نیز برخوردار باشد. اما هر فیلمسازی نقطه‌ی قوتی دارد و فرهادی نیز از این حقیقت مستثنا نیست. در فیلم‌های سهراب شهید ثالث کارگردانی درخشش بسیاری دارد، فیلمهای جان فورد به نماهای شکوهمندش معروف است و هیچکاک به فیلمنامه و داستان‌های هیجان‌ انگیزش، لینچ به هارمونی میان فیلمنامه و کارگردانی‌اش و کیارستمی به ایده‌های مینیمالش و کارگردانی حرفه‌اش شهرت داشت.

در فیلم‌های اصغر فرهادی، فیلمنامه بیش از هر چیز دیگری می‌درخشد و این درخشش بقدریست که حتی منتقدان سینمایی و فیلمسازان بزرگ را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. او بازیگردان حرفه‌ی است اما قدرت او در قلمش است و بس. فرهادی می‌داند چگونه باید تماشاگران را بازی دهد و آنها را بر روی صندلی میخکوب کند.

در چهارشبنه سوری حمید فرخ‌نژاد، نقش مردی را بازی می‌کند که همسرش(هدیه تهرانی) مدام به او مشکوک است. همسرش او را تعقیب می‌کند و لحظه‌ای او را  آرام نمی‌گذارد. اما آیا حق با مژده(هدیه تهرانی) است؟ یا مرتضی(فرخ‌نژاد) اسیر زنی‌ست که دچار اختلال روانیست؟ فرهادی در طول فیلم بیننده را فریب می‌دهد و او را مدام گمراه می‌کند و با طراحی اتفاقات ناگهانی برای مژده و مرتضی خط اصلی را تغییر می‌دهد و اینگونه بیننده تا پایان فیلم  بازی داده می‌شود و زمانی که پی به حقیقت می‌برد در حجمی از شک و حیرت فرو می‌رود.

درباره‌ی الی، راجب گروهی از دوستان است که برای تعطیلات به شمال ایران سفر می‌کنند. این سفر برای آشنایی احمد و اِلی ترتیب داده شده تا آن دو با یکدیگر آشنا شوند و در بهترین حالت این سفر شروع داستان عاشقانه‌شان باشد. الی مهربان است و آرام، با کودکان بازی می‌کند و با معصومیتی کودکانه رفتار می‌کند. سپیده(گلشیفته فراهانی) که الی را همراه با خود آورده بود، از خوبی‌های  او پیش احمد می‌گوید و اینگونه الی بعنوان دختری مهربان و بی‌حاشیه به ما معرفی می‌شود اما در طول فیلم پرده‌هایی از زندگی الی کنار می‌رود که بیننده را در شک فرو می‌برد. در حقیقت طراحی شخصیت و فیلمنامه‌ی کاملاً مهندسی شده عامل اصلی موفقیت این فیلم بود، فیلمی که لحظه‌ای شما را آرام نمی‌گذاشت و مدام در حال غافلگیری تماشگر بود.

حال فرهادی حساب کار دستش آماده و می‌داند چگونه باید یک فیلم خوب بسازد. او در فیلم جدایی نادر از سیمین بیننده را بارها و بارها، به طرزی کاملاً هوشمندانه، فریب می‌دهد و با تغییر ناگهانی خط داستان باعث می‌شود تا پیشبینی فیلم برای ما غیرممکن شود. سیمین(لیلا حاتمی) قصد  مهاجرت دارد اما نادر(پیمان معادی) بخاطر پدرش مجبور به ماندن در ایران است. کشمکش‌های بین این زوج، به ما می‌قبولاند که داستان فیلم حول یک زوج امروزی و ماجرای مهاجرتشان خواهد بود اما فرهادی نقشه‌ای دیگر در سر دارد. او فیلمنامه را کاملاً مهندسی می‌کند و به سمت مسیر مد نظرش حرکت می‌دهد. کمی جلوتر در فیلم، پای زنی بعنوان پرستار به خانه‌ی سیمین و نادر باز می‌شود و داستانی خانوادگی به جنجالی  تلخ بدل می‌گردد. حال مهاجرت سیمین چندان مهم نیست و گره اصلی جای دیگری از داستان زده می‌شود.

داستان فروشنده نیز با ریزش ساختمان و تلاش برای پیدا کردن خانه‌ای جدید شروع می‌شود و به تجاوز و انتقام ختم می‌گردد. فرهادی بقدری فیلمنامه‌هایش را جذاب و گیرا می‌نویسد که حتی اگر خودش آنها را کارگردانی نکند، باز نتیجه یک شاهکار خواهد بود.

اما قهرمان! این فیلم تلنگریست به جامعه‌ای نیمه‌مدرن که انسانیت را به فراموشی سپرده است.

ترکیب بازیگران این فیلم با آثار قبلی فرهادی کمی متفاوت است. او در گذشته از بازیگرانی چون: لیلا حاتمی، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، هدیه تهرانی، پیمان معادی، حمید‌فرخ‌نژاد، گلشیفته فراهانی ‌و ... استفاده ‌می‌کرد که هرکدام از آنها جزء بازیگران  ثابت شده سینمای ایران بودند. اما در قهرمان امیر جدیدی را به بازی گرفت و از محسن تنابنده استفاده کرد. اگر بخواهم با شما روراست باشم باید بگویم که هیچگاه فکر نمی‌کردم این ترکیب از بازیگران نتیجه‌ای چنین خوب داشته باشد. امیرجدیدی تا به امروز برای چهره وصدایش نقش می‌گرفت اما در قهرمان ثابت کرد که استعداد بی‌نظیری در بازیگری دارد و می‌تواند به بهترین شکل نقشی را مال خود کند. محسن تنبانده در ایران بعنوان نقی معمولی شناخته می‌شود و شاید هیچگاه این چهره‌ از ذهن مردم پاک نشود، او یک شخصیت تلویزیونیست و درخشش چندانی در سینما نداشته  اما اصغر فرهادی بقدری استادانه از او بازی گرفت که تماشاگر با بازی‌ او میخکوب می‌شود. اما سارینا فرهادی در فیلم پدر بد ظاهر می‌شود. فرهادی در فیلم‌های گذشته‌اش ثابت کرده که  یک بازی‌گیر حرفه‌ایست، اما  بازی بد دخترش تنها نشان از بی‌استعدادی اوست. 

فرهادی برای نوشتن فیلمنامه، از همان تکنیک قدیمی‌اش استفاده می‌کند و بجای یک داستان اصلی و چند داستان فرعی، یک داستان پر گره به مخاطب تحویل می‌دهد. ما بارها و بارها فریب گره‌های فیلمنامه را می‌خوریم و در ذهن خود از آینده‌ی فیلم تصویر‌هایی می‌سازیم  اما فرهادی هربار با تغییر خط داستان، ما را جا گذاشته و مسیر خود را پیش می‌گیرد. داستان از زندان آغاز می‌شود. رحیم( امیر جدید) برای آزادی از زندان می‌بایست بدهی خود را با باجناق سابقش صاف کند. دوست دختر رحیم، کیفی پر از سکه‌های طلا را پیدا کرده‌ است.نقشه‌ی رحیم، فروش سکه‌ها و پرداخت بدهی‌اش است اما از این نقه پشیمان شده و تلاش می‌کند تا کیف را به صاحب اصلی‌اش بازگرداند. اقدام انسان دوستانه‌ی رحیم باعث می‌شود تا نظر رسانه‌ها را به خود جلب کند. حال او یک قهرمان است. از زندانبان تا رئیس زندان و فرمانداری و خیریین بزرگ تهران و ... او را یک قهرمان می‌دانند و در روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی از او تقدیر می‌کنند.خیرین جمع شده و تلاش می‌کنند تا بدهی او را پرداخت کنند. اما خبری دروغین در فضای مجازی پخش شده و باعث می‌شود تا انسانیت یک انسان نادیده گرفته شود و قهرمان مردم بار دیگر توسط جهالت همان مردم نابود شود.

از داستان فیلم بیشتر از این چیزی نمی‌گویم تا از لذت تماشا آن چیزی کاسته نشود. پایان «قهرمان»، با چند فیلم گذشته‌ی فرهادی، متفاوت بود. ممکن است بغض کنید، ممکن است خشمگین شوید اما در هر حال، رحیم(امیر جدیدی) را قهرمان می‌دانید.در نهایت باید بگویم که فیلمنامه‌ی قهرمان کاملاً مهندسی شده است و شما را ثانیه به ثانیه درگیر می‌کند.

حسان درویشی

آبان 1400