پدری طرد شده
پدر محصول 2020 به کارگردانی فلوریان زلر و بازیگری انتونی هاپکینز. فیلم داستان پدر پیری است که مبتلا به بیماری آسانیسم یعنی نوعی توهم شده است. او که دختر خود لوسی را در سانحه تصادفی از دست میدهد، با پرستارش به مشکل میخورده و روانه خانه دختر بزرگتر خود، آنه میشود تا از او نگهداری شود. داستان به جایی میرسد که روز به روز حال پیرمرد بدتر و بدتر میشود و اطرافیان طردش میکنند و دخترش برای ازدواج با مردی بنام پال به پاریس مهاجرت میکند. مرد روانه خانه سالمندان میشود. اولین کلمه ای ک در این فیلم گفته میشود «پدر» است که توسط آنه ادا میشود . فیلمنامه فیلم کاملا شخصیت محور است، که تمام مدت اثر حول محور شخصیت پدر میگردد و به درستی جلو میرد و گرفتار خورده پیرنگهای بیاهمیت نمیشود. ساخت این شخصیت به شدت دقیق و با جزئیات جلو میرود و با بازی درست و به اندازه از تیپ عبور کرده و به شخصیت میرسد. در این فیلم از چندین موتیف تکرار شونده همراه با کمپوزیسیون های دیداری زیبا و درست استفاده شده است. نکته جالب در این است ک تمام فیلم از نگاه پیرمرد است نه به معنی راوی بودن بلکه به معنای زاویه دید او از لحظاتی ک آن راسپری میکند، درواقع تمام فیلم سوبژکتیو است. سوبژکتیو بودن پدر درهمان پلان های اول قابل تشخیص بوده به طوری ک وقتی در سکانس اول انه را در حال عبور ازخیابان به صورت لانگ شات و ای لول ب وسیله ترکینگ همراه با کمپوزیسیون فضا میبینیم، موسیقیای نواخته میشود که بعد از این که وارد اتاق میشویم، میفهمیم موسیقی درون هدفون پدر بوده و ان را قطع میکند. این نمونه چندین بار دیگر تکرار میگردد. یکی از موتیفهای این فیلم، نمای پنجره است. هرگاه که سوژه به لب پنجره میرود احساس حسرت از جهان بیرون و تنهایی را میکند، او بسیار تنها و طرد شده است. پیرمرد ترس از دست دادن چندین چیزرا دارد که در فیلم مشاهده میکنیم مثل ساعت مچی. دعوایی با پرستارش سر ساعت مچی پیش میآید ک به او انگ دزدی میزند. او همواره در تمام طول فیلم بدنبال ساعت خود میگردد که نشانگر گم کردن زمان و مکان و افراد است. ترس دیگری ک شخصیت را همراهی میکند، ترس از دست دادن دخترش است که البته دختر کوچکش را از دست می دهد . این ترس را در نمایی ک آنه از خانه خارج شده و پیرمرد لب پنجره ایستاده و حسرت بار با نمای پی او وی رفتن اورا تماشا میکند میبینیم. این تنها پی او وی در تمام طول فیلم بود. ترس دیگر ترس از دست دادن اپارتمانش که در چندین دیالوگ آن را بروز میدهد. موتیف دیگری ک در این داستان وجود
دارد تابلوهای نقاشی است ک توسط لوسی دختر فوت شده اش نقاشی شده. تابلوهای نقاشی در قابها کمپوزیسیون زیبایی به اثر میبخشند و در اکثر نماها و در بکگراندها نقاشیهایی وجود دارند. یکی از چندین نمایی که پیرمرد در فورگراند ، فوکوس و نقاشی در بکگراند فولو قرار دارد، اشاره ب همان تعریف قدیمی از هنر است که میگوید انسان وقتی از عالم واقع منزجر میشود، پناه ب عالم خیال (هنر) میبرد. هنر پناه گاهیست ک این پیرمرد، که زمان و مکان و اطرافیان خود را گم کرده و طرد شده به آن پناه میبرد
ما با دوربینی رام شده و بی ادعا و بدون حرکت های اضافه رو به رو هستیم، دوربینی ک در هر لحظه همان ری اکشنی رانشان میدهد که داستان روایت میکند. در این فیلم فولو و فوکوس بشدت یافت میشود، خیلی بیشتر از فیلم های دیگر، نماها اکثرا باز هستند لانگ شات و مدیوم لانگ و مدیوم شات، حتی در نماهای احساسی کمتر از قابهای بسته کمک گرفته شده که بنوعی احساس تنهایی و بی روحی را القا میکند. کارگردان میتوانست از نمهای بسته برای احساسی کردن و گرفتن اشک استفاده کند اما سمت و سوی دیگری را انتخاب کرد. دراین فیلم کلا از مکانیزم ای ز م و کرین استفا ه نشده. تماما ترکینگ و دالی و یا پن و یک مورد هیپ استفاده شده به غیر از دوربین ثابت.
در اکثر قاب ها سوژه در یک سوم قرار گرفته، وقتی پدر و دختر در یک پلان درحال گفت وگو هستند، پدر درحال نشستن بر روی صندلی پیانو از یک هیپ ریز استفاده شده تا سر سوژه کادر بیرون نماند اما در جای دیگری ک انه و مرد سر میز شام هستند موقع بلند شدن مرد تصویربردار استفاده از هیپ را فراموش کرده و کمی از سر در بیرون از قاب افتاده(ایراد فیلمبرداری). در نمایی دیگر ک پیرمرد در نمای مدیوم کلوز درحال حرکت در خانه صحبت از گذشته است دوربین ترکینگ انجام میدهد که گذر زمان را نشان داده و مخاطب را با او همراه میکند، در یکی از سکانس های اخر ما یک مکان داریم که از سه طرف ساختمان های بلند است و در وسط ان یک مجسمه سر ولی بدون جمجمه که گویی آن مجسمه همان پدر است ک عقلش زایل شده و ساختمان های بلند دورش انسان های اطرافش هستند که طردش میکنند و جالب تر انکه دختر دقیقا در همان صحنه از بغل مجسمه عبور کرده و برای همیشه از لندن خارج میشود. در نهایت پدر در خانه سالمندان اسم خود را نیز ب یاد نمیاورد و پرستار وقتی او را بغل میکند یک نمای آرک داریم ک کاملا درست از اب درآمده است. حرف اخر: ریتم فیلم کند و دیالوگ ها طولانی و کلا فیلمی بدوو هیجان و فراز و و نشیب است.