جستجو در سایت

1396/07/15 00:00

تو با منی اما ... ( نگاهی به فیلم لیلا به بهانه ی اکران مجدد)

تو با منی اما ... ( نگاهی به فیلم لیلا به بهانه ی اکران مجدد)

  

لیلا بعد از بیست سال دوباره روی پرده ی سینماها رفت ، در این برهه ی زمانی که دیدن فیلم خوب  در سینما غنیمت شده است لیلا برای تماشاگر می تواند فیلمی تاثیر برانگیز و حتی نوستالژیک باشد، لیلا مدرن ترین فیلمی بود که در دهه ی هفتاد توسط داریوش مهرجویی ساخته شد، اساسا این فیلم به لحاظ مضمون و انتخاب لحن توانست در آن دهه فیلم مهمی باشد زیرا مهرجویی در لیلا از سنت و سنت گرایی فاصله می گیرد و مدرنیته را با شکل و شمایل سنتی اما روشنفکرانه به تصویر درمی آورد ، مهرجویی با رعایت اصول زندگی و جامعه ی سنتی ابعاد وسیعی از مدرنیته را وارد فیلمش می کند که درک این مسئله در آن دهه به شدت غیر قابل درک بود ، زنی به دلیل نازا بودنش با توجه به فشارهای مادر شوهرش راضی می شود تا شوهرش دوباره ازدواج کند تا صاحب فرزند شود. این نگاه و نگرش مهرجویی و ایجاد موقعیت های بغرنج باعث شده لیلا بعد از بیست سال هنوز فیلم تازه یی به نظر برسد حتی برای کسی که برای اولین بار این فیلم را می بیند؛ زیرا که موضوع این فیلم به دلیلِ لحن و بافتِ محتوایی اش به هیچ وجه تاریخ انقضا ندارد، مهرجویی لیلا را بعد از پری و سارا می سازد که انگار یک سه گانه ی زنانه اند، اما لیلا از نظر اهمیت در محتوا یک فیلم خاص محسوب می شود فیلمی تابوشکن که یک رابطه ی احساسی زن و شوهری را نشان می دهد ، در اواسط فیلم زمانی که لیلا و رضا می فهمند که نمی توانند بچه دار شوند و این اختلال از سوی لیلا است فیلم جهت عوض می کند ، فیلم لیلا به صورت دانای کل از زبان لیلا روایت می شود انتخاب این روایت باعث شده فیلمساز به آنچه که می خواهد برسد در تمامی سکانس ها لیلا حضور دارد و نریشن اوست که احساسات تماشاگر را جریحه دارد می کند، نریشن های لیلا جهان فیلم را شکل می دهد و مهرجویی در سمت کارگردان هیچ نگاه فمنیستی به فیلمش ندارد لیلا یک فیلم ذهنی از سوی شخصیت اولش ست، انگار شخصیت لیلا بر اساس همان فلسفه ی هامون ساخته شده انسان از آن چیزی که بسیار دوست می دارد خود را جدا می سازد، مهرجویی در این فیلم بُعدهای عاطفی یک زن را واکاوی می کند قصه ی لیلا به لحاظ ایجاد بحران و موقعیت پردازی های رئالیستی اگر چه در این دهه قابل درک به نظر می رسد اما در دهه ی هفتاد که اوج سنت گرایی بوده است مهرجویی می کوشد که با یک زبان شفاف از زنی بگوید که مسئوولیت سنگینی را بر عهده می گیرد زن فیلم به دلیل نازا بودن علاوه بر سرزنش های کلامی مادرشوهرش از شوهرش می خواهد که دوباره ازدواج کند، نگاهِ مهرجویی به این مقوله در آن شرایط و برهه ی زمانی یک نوآوری به حساب می آمده در دورانی که فیلمسازان یا فیلم های جنگی می ساختند یا فیلم های تجاری با بازیگرهای سوپراستار، مهرجویی اثری را خلق می کند که اساسا برخلاف جهت آب شنا کردن است، ساخت لیلا از نظر محتوا در اوج نوآوری اش این امکان را داشت که تماشاگر نتواند با این شیوه ی قصه گویی ارتباط برقرار کند اما مهرجویی ایده ی مناسبی را برای فیلمش انتخاب می کند لیلا بعد از سارا و پری جسورانه ترین اثر مهرجویی به حساب می آید اثری که شخصیت زنش در یک بحران خاص قرار می گیرد، بحرانی که برای اولین بار در سینما به آن پرداخت شده، اساسا فضاپردازی در لیلا با ساختار شخصیت او شکل می گیرد مهرجویی با ریتمی تند لیلا را به رضا می رساند و از سوی دیگر موضوع ناباروری لیلا تبدیل به گره افکنی می شود گره یی منسجم که باعث آشفتگی احوالات روحی شخصیت اول فیلم می شود، مهرجویی برای بستر سازی این قصه سراغ طبقه ی مرفه رفته به طوری که انگار قصد داشته نگاه سنت گرایانه را در این خانواده گسترده کند، فیلمساز با نگرش فلسفی این طبقه ی اجتماعی را مورد ارزیابی قرار می دهد و انگار هنوز باروری یک زن و بخصوص پسرزا بودن یک زن از اهمیت بسزایی برخوردار است، اگر به کلیات فیلم نگاهی بی اندازید درک خواهید کرد که رضا هم دچار دوگانگی می شود میان لیلا و فرزند داشتن در تعلیق فکری قرار می گیرد و اساسا این شخصیت هدفی برای انتخاب همسر مجدد به دلیل فرزند دار شدن ندارد، اما در پیچیدگی ابعاد رضا و از ارجاعات دیالوگی آگاه می شویم که رضا هم از ازدواج دوباره و فرزند دار شدن ابایی ندارد اما در این میان لیلا چه می شود؟ عشق رضا به لیلا در سطح قرار می گیرد یک دوست داشتن مرسوم به نظر می رسد اما آنسوی قصه عشق لیلا به رضا عمیق و پرخطر احساس می شود عشق او نسبت به رضا ازخودگذشتگی به وجود می آورد لیلا از زنانگی و احساس های درونی اش می گذرد تا رضا به خواسته ی درونی اش برسد ، هرچند که رضا  برای راضی نگه داشتن دل لیلا دیالوگ های عاطفی می گوید اما لیلا به عنوان یک زن هم از دل رضا خبر دارد و هم از دل مادرشوهرش. باید این قضیه را بپذیریم که فیلم از دریچه ی ذهنی لیلا روایت می شود، او مانند یک دفترچه ی خاطرات احوالات ذهنی اش را از این بحران برای ما می گوید پس هیچ قضاوتی درباره ی رضا نمی توانیم انجام بدهیم تا سکانس آخر که به خانه ی عزیزجون می آید، لیلا به دلیل ضعفش تن به این کار می دهد تا برای همسرش یک زن دیگر را انتخاب کند زنی که بارور باشد، اما انتهای قلب لیلا با این مسئله مشکل دارد هر بار که رضا به خواستگاری می رود با دیالوگ هایی می فهمیم که او از این کار پشیمان است اما به دلیل ضعفی که در وجودش دارد نمی تواند سکوتش را بشکند و با این کار رضا مخالفت کند. داستان لیلا با منطق شکل می گیرد منطقی سنتی و روشنفکرانه اما ادغام این دو منطق جواب مثبتی نمی دهد، اگرچه لیلا با ازدواج دوباره ی رضا مشکلی ندارد اما این سطح نگرش اوست نه یک اطمینان کامل عقلانی، سکانس عروسی را به یاد بیاورید که لیلا خودش را در اتاق حبس می کند و گاهی در کنار درب اتاق نگاهی به مراسم می اندازد حتی صدای لباس عروس روی پله ها برای لیلا آزار دهنده ست ، لیلایی که خودش تخت دونفره اش را برای زن جدید که هوویش می شود آماده کرده اما تا آخرین دقایق که رضا و زن جدیدش به اتاق شان بروند لیلا نمی تواند  حقیقت ماجرا را هضم کند زخمش سر باز می کند و چادر مشکی اش را سر می کند و به آغوش مادرش پناه می برد در سکانس خانه عزیزجون تقارنی با سکانس قبل دیده می شود انگار خواهران و دایی های لیلا با او همذات پندار شده اند انگار در غمی فرورفته اند که لباس مشکی بر تن کردند، مهرجویی از یک زن ابعاد روشنفکرانه یی خلق می کند یک زن تن به ازدواج مجدد همسرش می دهد اما آنقدر این موضوع را ننگ می داند که ازخانواده ی خودش مخفی نگه می دارد ، دنیای ذهنی لیلا و واکنش های واقعی اش در برابر اقدامات رضا تفاوت های فراوانی دارند سکانسی را به یاد بیاورید که رضا برای اولین بار می خواهد به خواستگاری برود و لیلا کنار خیابان پیاده می شود در دیالوگی می گوید همه به دنبال کار و زندگی خودشان اند ولی هیچ کس نمی تواند حدس بزند کار من اینجا چیه؛ لیلا در یک عمل انجام شده قرار گرفته که نمی تواند حرف دلش را بگوید دنیای ذهنی این شخصیت با زمانه اش همگونی نداشته و هیچگاه هم نخواهد داشت قصه ی لیلا شاید تنها در یک رمان تخیلی زنانه قابل درک باشد، همان گونه که در سکانس آخر لیلا می گوید شاید یک روزی وقتی این داستان را برای باران دختر رضا تعریف کنم خنده اش بگیره، این نشانه یی ست از بازگشت لیلا به زندگی رضا، عشق لیلا به رضا ادامه پیدا می کند با یک تفاوت که رضا از زن دیگری یک دختر دارد و چه خوب که فیلم ادامه پیدا نمی کند که مثلا نشان بدهد لیلا در آینده باردار می شود.

مهرجویی در فیلم لیلا توانسته با انتخاب لحن به ابعاد گسترده ی یک زن بپردازد، فیلمساز با استفاده از قصه یی منسجم در قالب فیلمنامه نگاهِ ریزبینانه یی به ساختار عواطفی یک زن دارد، حتی به موسیقی فیلم دقت کنید استفاده از ساز سنتی در تیتراژ اول و در خودِ فیلم یا حتی موسیقی که بارها از آن در فیلم استفاده شده( تو با منی اما من از خودم دورم) با درونیات لیلا منطبق است.

بازی لیلا حاتمی در این فیلم در آن برهه ی زمانی شگفتی بوجود آورد به طوری که انگار حاتمی هنوز در آن نقش مانده ست شخصیت های حاتمی در فیلم های مختلف یک رگه هایی از شخصیت فیلم لیلای مهرجویی دارد، علی مصفا با توجه به پتانسیل نقش توانسته نقش رضا را در سطح نگه دارد مسلما این هدف مهرجویی بوده که رضا نسبت به لیلا رفتار بیرونی داشته باشد تا درون گرایی لیلا معلوم شود.

لیلا از نظر ساختاری دارای نگرش و نگاه فلسفی فیلمساز به جامعه اش است، فلسفه ای که از ذهنیت مهرجویی نشات گرفته اما وقتی که به اجزای ساختاری فیلم نگاه می کنیم یک سادگی همراه با یک لطافت در محتوا موج می زند به همین دلیل با گذشت بیست سال هنوز لیلا فیلمی ست که می تواند برای مخاطبش جذاب و تازه باشد.