جستجو در سایت

1396/08/07 00:00

کدام خانه؟ کدام دختر؟

کدام خانه؟ کدام دختر؟

 ١. پس از تماشای فیلم «خانه دختر»، آنچه بیش از خود فیلم ذهن را درگیر می‌کند، عملکرد مسئولان وزارت ارشاد است که دقیقا در آن سازمان –به‌اصطلاح تخصصی- چه کاری انجام می‌دهند (؟) که فیلمی ‌چنین مذهبی و متناسب با هنجارهای جمهوری اسلامی را سه سال بی‌دلیل توقیف کرده‌اند! این آقایان هنگام اکران فیلم احیانا خواب نبوده‌اند که این‌همه سروصدا را برای چنین فیلمی -ناخواسته- رقم زده‌اند؟ و اگر این فرضیه درست باشد، خداراشکر که آقایان زودتر از این خوابِ سه‌ساله بیدار شدند وگرنه هیچ بعید نبود کارگردان «آقای هفت‌رنگ»، «کلاغ‌پر» و «زن‌ها فرشته‌اند» در ردیف کارگردانان شبه‌روشنفکر جشنواره‌نشین این سال‌ها قرار بگیرد! البته که در این فیلم، نقش کارگردان نقش قابل‌توجهی نیست، بلکه آنچه در فیلم اهمیت دارد، نگاه فیلم‌نامه‌نویسش است که هنوز برادران ارشادی فایده حضورش را درک نکرده و نمی‌دانند که چه گنجینه‌ای در سینمای ایران وجود دارد که می‌تواند تمام اندیشه‌های آنان را در سلسله‌فیلم‌هایی شبه‌روشنفکرانه به تصویر بکشد و چه‌بسا جایزه هم بگیرد، بی‌آنکه بار «دولتی‌بودن» بر دوش فیلم و فیلم‌ساز و نویسنده سنگینی کند؛ زیرا آثار «پرویز شهبازی» که در ظاهر روشنفکرانه است، در باطن چیز دیگری است که بسیار برای منافع سینمای دولتی مفید است. درواقع آب در کوزه است و دوستان تشنه‌لبان می‌گردند. نوشته‌های «پرویز شهبازی» آن‌قدر محافظه‌کار و شعاری و سطحی است و آن‌قدر به تفکر آثار سینماگران دولتی نزدیک است که شاید بهترین گزینه برای کارگردانی سری جدید مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد»، «پرویز شهبازی» باشد؛ نویسنده و کارگردانی که از فنِ فیلم‌نامه‌نویسی تنها یک موضوع و یک مضمون می‌شناسد که اتفاقا موضوعات و مضامین موردعلاقه‌اش دقیقا همان علایقی است که سینماگران دولتی دنبالش هستند.


٢. «خانه دختر» همان مباحث شعاری و بدوی فیلمفارسی‌های «پرویز شهبازی» را دنبال می‌کند. از «نفس عمیق» تا «مالاریا» و تا «خانه دختر» (به‌عنوان نویسنده فیلم‌نامه) شاهد نصیحت‌هایی هستیم که دهه ٦٠ از تلویزیون پخش می‌شد و امروز هم برخی از سینماگران (خواسته یا ناخواسته) چنین روایت‌هایی را دست‌مایه فیلم‌نامه قرار می‌دهند. موضوعاتی مثل روابط مخوف و شیطانیِ قبل از ازدواج، مردان گرگ‌صفتی که در کمین دختران ساده- و عمدتا دانشجوهای شهرستانی- نشسته‌اند و مردانی که تن به خیانت داده و یک دختر معصوم را از راه به‌در می‌کنند و از آنجایی که این موضوعات باید به سرانجامی شبیه به پایان چنین قصه‌هایی برسد، سرنوشت زنان و مردانی که روابط آزاد و رادیکالی دارند به نیستی و ویرانی ختم می‌شود -که معمولا پایان کارشان مرگ است- (نفس عمیق، عیار ١٤ و خانه دختر) و مردان گرگ‌صفتی که به انتظار شکار دختران شهرستانی نشسته تا یک لقمه چپشان کنند نیز دچار سرانجامی شوم می‌شوند؛ (دربند) و این چرخه ادامه دارد. این فیلم‌ها فقط یک جمله در تیتراژ کم دارند و اگر پیش از آغاز فیلم، فیلم‌نامه‌نویس محترم بر سپیدی کاغذ و سیاهی تصویر می‌نوشت: «هرچه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی» لااقل تکلیف تماشاگر با فیلم معلوم می‌شد و در مرز بین بدویت و روشن‌فکری گیر نمی‌کرد. «خانه دختر» هم یکی از همین موضوعات را دربر می‌گیرد که شاید کمدی‌ترین نوشته «پرویز شهبازی» تا به امروز باشد؛ فیلمی که هرچند یک سروگردن از سریال‌های سرِ ظهرِ شبکه یک سیما در دهه ٨٠ بالاتر باشد، اما در موضوع همان است: دختری که پیش از ازدواج احیانا روابط آزادی را از سر گذرانده، حالا که با یک شوهر مقید به سنت ازدواج کرده، نمی‌تواند رسوایی‌اش را از شوهر پنهان کند و خودش را به کشتن می‌دهد؛ انگار فیلم‌نامه‌نویس در کسوت مأمور امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، انسان خطاکار را به سزای اعمال ننگینش می‌رساند. معمولا هم فرشته مرگی که فیلم‌نامه‌نویس استخدام می‌کند راهی جز کشتنِ در ماشین یا به وسیله ماشین را بلد نیست. ازاین‌رو اگر دوستان ارشادی و دولتی و امثالهم با فیلم‌نامه‌نویس محترم همکاری خود را آغاز کنند، می‌توانند راه‌های رسیدن به خدا را - با حداقل امکان و بدون وسیله خودرو- به فیلم‌نامه‌نویس آموزش دهند تا لااقل در فیلم‌های بعدی، مرگ کافران کمی متفاوت جلوه کند. فقط در تعجبم که ارشادیون چطور واپسین صحنه «خانه دختر» را متوجه نشدند. این نمای شعاریِ بدوی، بدون هیچ نقاب روشن‌فکری تمام‌قد دارد شعاری می‌دهد که ساکنان وزارت ارشاد - باید - دوستش داشته باشند: صحنه‌ای که «پریسا»ی جوان که –شاید - مثل خواهرش اعمال به‌اصطلاح قبیحی انجام داده - یا ممکن است بدهد- سرنوشتی مانند سرنوشت تلخ خواهرش را انتظار می‌کشد که مسببش هم آن جوان رعنای غیرتی است که در کمین برافکندن عفاف «پریسا» نشسته است. صحنه‌ای که پیام اخلاقیِ دینی- مذهبی‌اش را فریاد می‌زند. آخر چرا این فیلم توقیف شده بود؟


٣. از خیر کارگردانی فیلم گذشتیم. هرچقدر که «آقای هفت‌رنگ» کارگردانی داشت، این یکی هم دارد. فیلم‌نامه‌ای هم که وجود ندارد؛ ظاهرا یک موضوع است و چند صحنه که از فرط بی‌منطق‌بودن، کمدی شده است. تعلیق نیمه نخست هم که به‌کل غلط است، زیرا اولا هیچ شخصیتی در فیلم شکل نمی‌گیرد که مسئله‌ای ایجاد کند و ثانیا پروتاگونیستی در فیلم نیست که پیشروی روایت به دست او انجام شود، چه رسد به ایجاد تعلیق. نه فیلم‌نامه زاویه دید دارد و نه کارگردانی. هرجا متریال داستانی تمام شده، یک شخصیت نقش مبتکر عمل را برعهده گرفته تا بالاخره یک فیلم سینمایی شکل بگیرد. نیمه دوم فیلم و قضیه فلش‌بک هم کاملا بی‌دلیل است. البته دلیل دراماتیک ندارد وگرنه دلیل اصلی‌اش کم‌آوردن مواد لازم در طبخ یک فیلمفارسی ٩٠دقیقه‌ای است. چنین می‌شود که فیلم‌نامه یک بازگشت به عقب دارد تا ابهامی که نقاب تعلیق به خود گرفته را به گره‌گشایی برساند. فیلم تهی است از هرگونه مؤلفه بیانی و قطعا هم سینما چیزی جز مدیوم بیانی نیست؛ بنابراین «خانه دختر» اصلا فیلم نیست. یک دختر زیباروی دارد که با گریم و لحن و میمیک‌های «این سیب هم برای تو» وارد فیلم شده (رعنا آزادی‌ور)، یک مادر مذهبیِ خبیث دارد که هنوز در «سنتوری» گیر کرده و هنوز نقش آدم‌های دل‌نچسب را به خوبی ایفا می‌کند (رویا تیموریان)، یک مرد ریشوی اخموی بداخلاق دارد که گویی پس از «جدایی نادر از سیمین» کار در دادگستری را کنار گذاشته و مردِ خانه‌دار شده است (بابک کریمی) و یک «باران کوثری» هم دارد که همواره دانشجو است، بی‌آنکه کسی به سن‌وسال یک دانشجو توجهی کند. تهیه‌کننده هم تا توان مالی داشته، بازیگر در فیلم «ریخته» که نصفشان به‌راحتی قابل حذف هستند، بی‌آنکه آبی از آب تکان بخورد.می‌ماند یک سؤال: چرا خانواده‌ای که این‌چنین به سنت‌ها مقید هستند، یک روز قبل از مراسم عقد و پس از اینکه آن‌همه پول خرج شده، دست به چنین اقدام مبتذلی می‌زنند؟ چرا روز قبلش یا روزهای قبل‌ترش این کار را نکرده بودند؟ «خانه دختر» مجموعه تصاویری متحرک است که اگرچه ادای آثار روشنفکری را درمی‌آورد، اما روشنفکرفریب است و شعاری و صدالبته مردانه و ضدزن.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط