جستجو در سایت

1398/11/03 00:00

شمشیر کاتانا بر علیه خانواده و اخلاقیات

شمشیر کاتانا بر علیه خانواده و اخلاقیات

 

منبع: سایت ویجیاتو

 https://vigiato.net/p/52887 

سیاوش اسعدی اصولا فیلمساز برگزیده و منتخب منتقدین سینمای ایران است. آثار او همچون فیلم «حوالی اتوبان»  و یا فیلم «جیب بر خیابان جنوبی» همگی در زمان خود مورد توجه و تحسین منتقدان و نویسندگان ایران قرار گرفته‌اند. حال او با فیلم «درخونگاه» دوباره به میدان آمده است با این تفاوت که اینبار کمتر کسی را می‌توان یافت که تمام قد از آخرین ساخته‌اش دفاع کند. برای بررسی فیلم در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.

اولین قاب فیلم نشان از سرخوشی و نشاط درونی رضا میثاق با بازی امین حیایی دارد، او با سری تراشیده و لباس کیمونو که پوشش سنتی کشور ژاپن است سرخوشانه می‌رقصد. چه شروع عجیب و حیرت‌ آوری، این شروع جذاب و پر شور در همان ابتدا نگاه مخاطب را به خود جلب می‌کند.

رضا پس از هشت سال کار در ژاپن به وطن خود بازگشته است، با توجه به اتمسفر مرده و غمگین خانه، مشخص می‌شود سرزندگی رضا چیزی است که از شرق وام گرفته و آن را با خود آورده است تا در امید تغییر، زندگی مرفه‌ و متنعمی را در زادگاهش ایجاد کند.

فضای حاکم بر خانه و خانواده رضا تاریک، مخروب و فقیر است. کشور هشت سال در جنگ بوده و اینجا هشت سال مهاجرت رضا برایمان معنا پیدا می‌کند.

اگر سینما را به دو عامل فرم و محتوا (که درهم آمیخته‌اند) تقسیم کنیم، فرم وسیله‌ای است برای رساندن تفهیم محتوای یک اثر. در فیلم «درخونگاه» محتوای اثر که از ذهن کارگردان آن تراوش دارد به شدت توهین‌آمیز است، متاسفانه توهین به محله، خانه، خانواده و روابط آن و از همه بدتر توهین به معیار‌های رفاقت در سراسر فیلم حاکم است.

مسئله‌ این نیست که چرا کارگردان، فیلم را بیرق نوک تیز انتقاد‌های اجتماعی خود کرده است، بلکه مشکل اصلی اینجاست که نوک این انتقاد (شاید به جا) به سمت کیست؟ آیا فیلم «درخونگاه» وسیله نقد سیاسی کارگردان شده است؟ من فکر نمی‌کنم. بنظرم «درخونگاه» بیشتر شبیه شمشیر کاتانایی است که کارش به جای نقد صحیح  اجتماعی، کمر به شرحه شرحه کردن اصول خانواده و سنت‌های آن بسته است.

در جایی از فیلم رضا میثاق، ژاپن را بر سر مملکت خویش می‌زند و می‌گوید: « اونور هرچی پیراش کار می‌کنند، اینجا جووناش لالا…». و یا بدتر از همه وقتی ملیحه خواهر او با بازی مهراوه شریفی‌نیا به رضا می‌گوید که در زمان جنگ، موشک وسط حیاط مدرسه خورده است و بچه‌های کوچک همگی شهید شده‌اند، رضا در فقدان حس در جوابش می‌گوید: «جنگ است دیگر… خانه قدیمی را باید خراب کنی تا از نو بسازی…». واقعا این چه نقدی است که کارگردان دارد ! اصلا چرا این دیالوگ‌ها از زبان رضا زده می‌شود؟ افسوس که سینمای ما این روزها فاصله دو رضا شده است، فاصله «رضا میثاق» تا «رضا موتوری»، معرفت این کجا و معرفت آن کجا.

خانه اما جایگاه عجیب‌تری دارد، به طور قطع می توان گفت تمامی لوکیشن‌های مربوط به خانه، تاریک، خوفناک و پلشت تصویر شده‌اند. این درحالی است که لوکیشن‌های مضحک تیمارستان یک نفره با آن نگهبان کاریکاتوریزه و عجیب‌اش، رنگ و آب روشن و متمایل به سفید دارند.

خانواده هم تکلیفش مشخص است، عملکرد و رفتار کاراکتر‌ها با توجه به شخصیت پردازی ناقص فیلمنامه، دارای تناقض و دوگانگی است. طاووس مادر رضا با بازی ژاله صامتی به عنوان ستون خانواده، احتمالا مادر شهید مفقود الاثر است، اما حتی لحظه‌ای حس انتظار در او دیده نمی‌شود و در کمال تعجب با دیدن یک فیلم نامفهوم از تنها پسر باقی مانده‌اش، قبر او را هم میکند و در امانت پسرش خیانت می‌کند.

خواهر رضا یکسره در خواب است، در چند سکانس هم او را در هیئت روضه‌خوانی میبینیم، یک جایی هم به نشانه اعتراض قندانی را پرت می‌کند. کارگردان فکر می‌کند شخصیت او را ساخته است اما ابدا اینگونه نیست.

اولین تصویری که از پدر خانواده با بازی محمود جعفری دیده می‌شود، بر عکس پسرش که با لباس سنتی کیمونو دیده شد، در پوشش سنتی لنگ حمام است، فاصله و اختلاف میان او و رضا کاملا مشهود است، پدر با همان پوشش، پسرش را در آغوش میگیرد. پدر معتاد و هوس‌باز است و هیچ پیش ‌زمینه‌ای از گذشته و رابطه‌اش با رضا نشان داده نمی‌شود. صحنه ورود پدر تاکید بر شخصیت لمپن و مشمئز کننده او دارد.

مادربزرگ خانواده نیز با آن مظلومیت بصری از سیاهه تصویر توهین‌آمیز کارگردان در امان نمانده است. لحظه کنار زدن مادربزرگ برای پیدا کردن دفترچه حساب رضا، توسط دخترش طاووس را بیاد بیاورید، بجز سکانس خوردن بستنی آن هم به واسطه حضور رضا، گویی هیچ عاطفه‌ایی بین خانواده و مادربزرگ وجود ندارد، اصلا اینچنین بنظر می‌رسد که این جسم بی‌جان از دنیایی خارج از فضای فیلم به آن تزریق شده باشد.

این مفاهیم و تصویرسازی‌ها در فیلم شاید نوع برداشت و تصور اسعدی از جامعه موجود باشد، که این به خودی خود ایرادی هم ندارد، اما تردیدی نیست که نگاه او به جامعه و خانواده، یک نگاه واقع نمایانه از اجتماع موجود در جامعه نیست.

اسعدی به عنوان کارگردان در عین ناباوری فیلم خود را به مسعود کیمیایی تقدیم کرده است. این درست است که در «درخونگاه» تعلق خاطر کارگردان به مسعود کیمیایی کاملا مشهود است اما شاید تنها نوع انتخاب اسم فیلم و چند دیالوگ در متن آن (البته چند دیالوگ کاملا تقلید عبارت است) خصایص وام گرفته از سینمای کیمیایی باشند، منتها به جرأت می‌توان گفت سیاوش اسعدی به هیچ عنوان درک درستی از سینمای کیمیایی نداشته و ندارد. زیرا در تمامی فیلم‌های کیمیایی مسئله رفاقت در اولویت است اما متاسفانه در «درخونگاه» جوهره قداست رفاقت، در امیال جنسی خلاصه شده که این خود سقوط تمام ارزش‌های آن است.

در آثار کیمیایی خانواده به معنای مادر، پدر، همسر و فرزند رنگ و بوی کمتری دارند و عملا میزانس خانه در آثار کیمیایی اصلا وجود ندارد و بیشتر میزانسن و داستان از پس محله، کوچه و رفاقت‌های آن ساخته می‌شود، چیزی که در فیلم «درخونگاه» کاملا برعکس آن دیده می‌شود.

اگر از محتوا و مفاهیم فیلمنامه «درخونگاه» بگذریم خود فیلمنامه هم چندان چفت و بست درستی ندارد. وقتی فیلمنامه عمیق نباشد، شخصیت‌ها نیز همانطور که گفتیم عمقی پیدا نمی‌کنند، حتی خرده پیرنگ‌های وصله شده به فیلمنامه چون امیر ریزه (رفیق رضا میثاق) با بازی نادر فلاح و پدرش کاظم با بازی جمشید هاشم‌پور کاملا اضافه و بی‌کاربرد هستند.

امین حیایی و مهراوه شریفی‌نیا هر دو بازی‌های عالی و برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌اند اما ظرافت بازی ژاله صامتی در مقام مادر با توجه به اینکه دو سال از امین حیایی کوچکتر است در نوع خود تحسین برانگیز است، اوج بازی و هنرنمایی صامتی را می‌توان در سکانس مربوط به دیدن کابوس و پریدن او از خواب مشاهده کرد.

فیلمبرداری تورج اصلانی هم برعکس کارهای قبلی او اینجا پر از ایراد و اشکال است، غلو در حرکت دوربین اصلانی و حرکت‌های بی‌منطق کرین آن و حتی انتخاب زاویه دوربین همگی عجیب و خارج از فرم درست سینما می‌باشند.

البته در «درخونگاه» با تمام کاستی‌هایش معدود نقاط قوتی هم دیده میشود که شاید بد نباشد در خاتمه به آنها بپردازیم. همین نکات معدود باعث شده تا فیلم اندک مخاطبانی هم داشته باشد که با تماشای فیلم کاملا راضی بنظر برسند. لوکیشن‌ها، بازی با نور و رنگ و از همه مهمتر رد بدل شدن ادبیات و دیالوگ‌های کیمیایی‌وار بین کاراکتر‌ها و بازی بی‌نظیر بازیگران (باتوجه به فقدان عمق شخصیت‌ها) همگی عالی و قابل توجه‌اند و فیلم را از منجلاب تبدیل شدن به یک اثر کاملا بد رهانیده‌اند.

منبع: سایت ویجیاتو

 https://vigiato.net/p/52887 

فیلم های مرتبط

افراد مرتبط