جستجو در سایت

1398/02/14 00:00

خوشی فقط در گرو ارزش قیمتی

خوشی فقط در گرو ارزش قیمتی

ترجمه اختصاصی سلام سینما

«عروسک های زشت» اثر «کلی آزبوری» با آهنگ " از این بهتر نمیشه" شروع می شود. آهنگی که درباره ی اعتماد به نفس و مثبت اندیشی درباره ی ظاهر خود است و اهالی «آگلی ویل»(شهر زشت) با شور شعف فراوانی آن را می خوانند ، با آن می رقصند و آرمانشهر کوچکشان را ستایش می کنند. این ترانه پیام کامل فیلم را به مخاطب انتقال می دهد. اما اگر همان طور که با این ترانه می خوانند ، زندگی آنها بی نقص است و با وجود کاستی ها بلد هستند تا به یک دیگر عشق بورزند ، پس دیگر چه چالشی برای آنها وجود دارد ؟

این را نباید فراموش کرد که این فیلم براساس یک دنباله ی داستانی ساخته شده که به زودی در قالب برنامه ی تلویزیونی پخش خواهد شد. پس چه هدفی برای «عروسک های زشت» بهتر از اینکه بتواند خود را به عنوان محصولی در اختیار مشتریان معرفی کند. فیلم با شخصیت «موکسی»(کلی کلارکسون) شروع می شود ، شخصیت اصلی داستان که بسیار شاد و مثبت اندیش است و برخلاف رفقای دوست داشتنی اش و زندگی بی نقص او در آگلی ویل ، به دنیای بزرگ انسان ها جایی که عروسک ها به کودکان هدیه داده می شوند ، احساس تعلق خاطر دارد. به همین دلیل او دوستان نزدیکش را مثل «سگ زشت»(پیت بول) ، «دستمزد»(واندا سایکز) و «خفاش خوش شانس»(لیهوم وانگ) را جمع می کند و آنها را قانع می کند که آگلی ویل را به مقصدی تونلی ترک کنند که در آن همه ی عروسک ها به دنبال دنیای انسان ها هستند.

اما در عوض آنها یک دانشگاه آموزش عروسک را به نام «موسسه کمال» پیدا می کنند که توسط یک فرد مغرور و صنعتی بنام «لو»(نیک جوناس) اداره می شود. او عروسک ها را تا آستانه شکست پیش می برد و هرگونه نقص فیزیکی را به رخ آنها می کشد تا برای روزهای سخت قرار داشتن در مالکیت انسان ها آماده شوند. موکسی بخاطر هدفش که بودن در اختیار یک کودک واقعی است ، به همراه دوستانش تصمیم می گیرند که به شکل بسیار مسئولانه ای در اختیار دختربچه های از خودراضی و بی رحم قرار گیرند. از آنجا که موکسی از نظر ذهنی بسیار قدرتمند است و در مثبت اندیشی خود قاطع است ، به همین دلیل کاراکتر او دچار بیشترین تعلیق در برآمدن از پس لوی سخت گیر می شود. 

در لحظه ای کمیکال ، در حالی که آنان در حال آموزش دیدن از نسخه های رد شده ی عروسک های بی نقص هستند ، اهالی آگلی ویل بسیار افسرده می شوند و به سراغ شوخی های نمایشی می روند. ارجاعات فراوان به «چارلز دیکنز» نیز بسیار غیرمنتظره و قابل توجه است. دوستان موکسی نیز مانند او با استفاده از انبار تمام نشدنی اعتماد به نفس خود ، در پی آن هستند تا به لو نشان دهند که تفاوت آنها باعث قوی شدنشان می شود. 

«عروسک های زشت» به شیوه ی خاص خودش یک آرمانشهر باورپذیر بسیار قابل قبول ساخته است. تنها ایراد کار اینجاست که آرمان کاراکترها به قیمت خدمت رسانی به انسان ها در قالب هدیه به دست فراموشی سپرده شده است. این فیلم به شکل عجیبی پیشنهاد می دهد که ادعای ارزش یک فرد در بازار ، از راحت زندگی کردن در کنار افرادی که شما را تحسین می کنند ، مهمتر است. همه ی اینها به کنار ، امروز در قرن 21 دیگر با توجه به برچسب قیمت ، کرامت نفس معنایی ندارد. و یک سوال مهم این است که : «عروسک های زشت» چه ارزشی دارد وقتی که بچه هایی که سالن سینما را ترک می کنند ، نق زنان از پدر و مادر خود عروسک شخصیت مورد علاقه ی خود را طلب نکنند؟

منبع : Slant

مترجم : وحید فیض خواه