با فیلمسازان برتر جهان؛ فرد زینه مان مدرس وسترن ساز سینما
متولد آوریل ۱۹۰۷ کارگردان سرشناس اتریشی-آمریکایی و برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین کارگردانی بود. وی ۴ بار موفق به دریافت جایزهٔ اسکار شد.
«فرد زینه مان» از جمله كارگردانان معروف سینمای آمریكاست كه توانسته بعد از سه دهه فیلمسازی موفق، آثار به یاد ماندنی و مهمی از خود بر جای بگذارد. هنوز هم بعد از گذشت نزدیك به پنج دهه، بسیاری از آثار این كارگردان اتریشی الاصل جزء منابع مهم درسی سینما محسوب می شود. معروفترین دانشگاههای سینمایی جهان بخشی، از دروس مهمشان را با تأكید بر سینمای «زینه مان» تدریس می كنند.
زینه مان فیلمساز بزرگی که همیشه در آثارش حرفی برای گفتن دارد .حرفی که در تمام فصلها قابل شنیدن است . زینه مان فیلمسازی که استواری عقیده را در برابر مصلحت به نمایش می گذارد. آثار زینه مان ؛آثاری با تفکر در عرصه سینماست .آثاری به یاد ماندنی و جاویدان.
زینه مان ۲۹ آوریل سال ۱۹۰۷در وین- اتریش به دنیا آمد و در رشته حقوق دانشگاه وین نیز به تحصیل پرداخت. وی پس از اتمام تحصیلات به دلیل علاقه فراوانی كه به عكاسی و قاب دوربین داشت در مدرسه عكاسی و فیلمبرداری ثبت نام كرد و در سال ۱۹۲۸ توانست اصول اولیه این رشته هنری را فرا بگیرد. «فرد» ۲۱ ساله با علاقه فراوان عكاسی می كرد و همین تجربیات، زمینه آشنایی و استفاده خلاقه وی از قاب دوربین را فراهم كرد. شاید همین تجربیات بود كه بعدها به عنوان مهمترین پیش زمینه های حرفه ای در سینما به كارش آمد. او بعد از تجربیات این دوران، فعالیتهای سینمایی اش را با دستیار كارگردانی و فیلمنامه نویسی ادامه داد.
این زمینه ها در مدت زمانی كوتاه، او را با دنیای سینما آشنا كرد.«زینه مان» در سال ۱۹۲۹ به هالیوود رفت و دستیار كارگردانی را تا سال ۱۹۳۳ ادامه داد. یك سال بعد، از همه تجربیات پیشین اش استفاده كرد و به صورت مشترك یك فیلم مستند را با كارگردانی آمریكایی جلوی دوربین برد. از دیگر فعالیتهای او ساخت فیلمهای كوتاه بود. «زینه مان» از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۲ تعدادی فیلم كوتاه مهم برای مترو گلدوین مایر كارگردانی كرد و این كار را تا سال ۱۹۴۸ برای این كمپانی ادامه داد.
بعد از این دوران، كارگردان جوان دیگر به راحتی با شركتهای مختلف قرارداد می بست و تجربیاتش به حدی رسیده بود كه بتواند به صورت مستقل هم كار كند. او از سال ۱۹۴۹ به صورت كارگردان مستقل، چندین فیلم، را برای شركتهای مختلف تولید كرد و سرانجام توانست نخستین فیلم مهمش -پیرمرد و دریا- را در سال ۱۹۵۶ جلو دوربین ببرد اما امكان اتمام ساخت این فیلم به دلایلی توسط خود او وجود نداشت. بنابراین «جان استرجر» ساخت آن را ادامه داد و به پایان رساند.
«زینه مان» توانست برای فیلم كوتاه «آن مادرها باید زندگی كنند» در سال ۱۹۳۸ جایزه اسكار دریافت كند ۱۹۵۲ یكی از مهمترین آثارش را با عنوان ماجرای نیمروز (۱۹۵۲) بسازد
"ويل كيل" (گری كوپر) كلانتر شهر كوچكی بنام "هادلی ويل" است. او در آخرين روز خدمتش و در آستانه بازنشستگی با دختری بنام "ايمی" (گريس كلي) ازدواج می كند. اما درست لحظاتی پس از مراسم ازدواج خبر می رسد كه تبهكاری بنام "فرانك ميلر"(ايان مك دونالد) كه سالها پيش توسط ويل به زندان افتاده بود، مورد عفو قرار گرفته و آزاد شده است. در ايستگاه راه آهن ۳ تن از افرادش منتظر ورود او هستند. ميلر كه راس ساعت ۱۲ ظهر به شهر می رسد قصد دارد از ويل انتقام بگيرد. با شنيدن اين خبر مردم شهر ويل را تشويق به رفتن می كنند و او و همسرش را بدرقه می كنند. اما در ميان راه ويل از رفتن پشيمان شده و برخلاف ميل همسرش همراه با او به شهر باز ميگردد. بازگشت ويل به شهر باعث تعجب اهالی می شود. ايمی كه عضو يك فرقه مذهبی ضد خشونت است، هركاری ميكند نمی تواند ويل را راضی كند.ناچار به ايستگاه رفته و بليط تهيه ميكند ودر هتل منتظر رسيدن قطار می شود.
ويل جهت جمع كردن نيرو و معاون برای خودش نزد اهالی شهر می رود اما هر كدام به نوعی از كمك كردن به او سر باز می زنند. حتی معاون او هم ستاره اش را پس می دهد. ويل به كليسا می رود تا از مردمی كه در آنجا هستند كمك بگيرد اما سخنان شهردار آب سردی است بر پيكر ويل ريخته می شود. بدين ترتيب او متوجه می شود كه خود به تنهايی بايد از پس هر ۴ نفر برآيد.
راس ساعت ۱۲ صدای صوت قطار شنيده می شود و ميلر وارد شهر می شود. در اين بين ايمی نيز در حال سوار شدن به قطار و ترك شهر است. ميلر وهمراهانش وارد شهر می شوند. در اولين حركت ويل موفق می شود يكی از آنها را از پای در آورد. باشنيدن صدای گلوله ايمی از قطار كه در شرف حركت است بيرون پريده و به سمت شهر می آيد ودر خانه ای پنهان ميشود.
ويل كه به انبار كاهی پناه برده موفق به كشتن دومين نفر هم می شود. تبهكاران با آتش زدن انبار ويل را وادار به بيرون آمدن می كنند. ويل هم با حقه ای در ميان خيل اسبهايی كه رم داده از انبار می گريزد. دو تبهكار ويل را در خانه ای محاصره می كنند . ايمی با وجودی كه مخالف خشونت است، عقيده اش را زير پا گذاشته و از پشت يكی از مهاجمين را از پای در می آورد. اما خود اسير ميلر می شود. ويل با ديدن ايمی از مخفيگاهش خارج می شود و به حالت تسليم روبروی ميلر قرار می گيرد. ايمی با حركتی سعی می كند خود را از چنگال ميلر نجات بدهد و اين بهترين فرصت برای ويل است كه با گلوله ای ميلر را از پای در آورد.
پس از كشته شدن ميلر اهالی شهر از خانه ها خارج شده و دور ويل جمع می شوند. اما او بدون توجه به آنها ستاره اش را كنده و روی زمين پرت می كند و همراه با ايمی از شهر خارج می شود.
ماجرای نيمروز يكی از برجسته ترين فيلمهای زينه مان است. فيلم از ابتدا حس تنها بودن را منتقل می كند و اين تنهايي آرام آرام با اضطراب نيز همراه می شود. بيننده از ابتدا لحظه به لحظه همپای قهرمان داستان اين تنهايی و اضطراب را كاملا حس كرده و مانند او منتظر ورود ميلر می شود و اين اضطراب با رفتن عقربه ساعت روی عدد ۱۲ و شنيدن صدای سوت قطار به اوج می رسد.
اما آنچه كه به اين اضطراب روح می بخشد موزيك استثنايی ديميتری تيومكين است. نوع خاص ضرباهنگ موسيقی فيلم كه شبيه به صدای پاندول ساعت می باشد، همه را در انتظار ورود سر كرده تبهكاران می گذارد. اين شاهكار تيومكين در پيش بردن جريان فيلم تاثيری فوق العاده دارد.
ماجرای نيمروز در مراسم اسكار سال ۱۹۵۲ در ۷ رشته نازد دريافت جايزه شد و درنهايت موفق به كسب ۴ جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد : گری كوپر و بهترين موسيقی متن : ديميتری تيومكين و بهترين تدوين: المو ويليامز و هری گرستاد وبهترين ترانه (تركم مكن عزيزم) : ديميتری تيومكين و ند واشينگتون شد.
ماجرای نیمروز فیلمی است كه جهش در گونه وسترن را به خوبی نشان می دهد. جهشی كه حاصل آگاهی این گونه به خودش و محدودیتهایش است. در این فیلم «فرد زینه مان» تأثیر درام اخلاقی را با زیبایی باوری كادربندی اش تلفیق می كند.
زینه مان در سال 1966 فیلم سینمایی " مردی برای تمام فصول " را ساخت که در آن زمان جوایز بسیاری را به خود اختصاص دارد. دریافت 6 جایزه و نامزدی دریافت 2 جایزه از مراسم اسکار در سال 1967 و به دست آوردن 7 عنوان برترین از مراسم بفتا در سال 1968 از جمله جوایز این فیلم بود.
داستان فیلم بر اساس یک واقعیت توسط رابرت بولت نمايشنامه نویس معروف انگلیسی بنا نهاده شد.طرح نمايشنامه بولت بر اساس داستان واقعي سرتامسمور است كه در قرن شانزدهم، صدراعظم انگلستان بود و پادشاه هنري پنجم را به دليل ميل به طلاق همسرش كاترين، سرزنش كرد. كاترين نميتوانست صاحب فرزند شود. براي همين پادشاه مايل به ازدواج با زني به نام آمبولين بود.
عنوان اين فيلم، اشاره به ايستادگي مور در برابر فشارها و تهديداتي است كه در ابتدا نرمخوي هستند اما در ادامه به شكلي بيپروا زندگي او را هدف ميگيرند. مور در اينجا مردي است كه بر خلاف جريان حركت ميكند و هيچ چيز نميتواند او را وادار كند كه از مخالفت با تصميم هنري هشتم، دست بكشد. بولت، عنوان نمايشنامهاش را از نوشته فردي به نام رابرت وايتتينگتون وام گرفته كه در مورد مور ميگويد: «مور مردي است به لطافت يك فرشته و دانشي متكي بر خويشتن. من از نزديك او را نميشناختم. در اين مرد نجابت، فروتني و مدارا وجود داشت. مردي با سرخوشي و مشغوليات حيرتآور وگاه مردي به شدت غمگين. مردي براي تمام فصول».
بولت به دليل ايستادگي مور در برابر پادشاه اين شخصيت را تحسين كرده و با او همذاتپنداري كرده است. براي همين، نمايش او، درونمايه تلاش براي كسب هويت و وجدان است. مور در طول اين اثر بارها تكرار ميكند كه انسان را براساس وجدانش ارزيابي ميكنند.
مور ميترسد اگر به خواست پادشاه تن دردهد و ازدواج او را تأييد كند، يعني پاي بر وجدانش بگذارد به جهنم برود. دوك نورفولك از او ميخواهد به خاطر دوستي بيانيه را امضاء كند. «ببين، من آدم درسخواندهاي نيستم و رك و پوستكنده بايد بگويم كه نميدانم ازدواج پادشاه با آمبولين قانوني هست يا نه... ولي توماس، به اين اسامي نگاه كن! تو آنها را ميشناسي! بيا همان كاري را بكن كه من كردم. به خاطر دوستي.» پاسخ مور اين چنين است: «و موقعي كه در برابر خداوند ميايستم و تو به خاطر آن چه بر اساس وجدانت انجام دادهاي به بهشت ميروي و من به اين خاطر كه به نداي وجدانم گوش ندادم، به جهنم ميروم؛ تو حاضري با من به جهنم بيايي؟ به خاطر دوستي؟»مردی که هیچ گاه اشتباه نمی کند و قانون را از تمام امور بالاتر می داند ،در نهایت راستی و درستکاری را انتخاب می کند که اگر در برابر شاه،شاخص اصلی قانون ،سر خم نمی کند،از دیداری خدایی که سر منشا علم و دانش او است،خوشحال و شادمان است.
تاریخ و سینما ،همانند تاریخ و داستان نویسی،دارای روابط دو جانبه ی محکمی است.به طوری که پر هزینه ترین فیلم های سینمایی را آثار تاریخی تشکیل می دهند. آیا تاریخ آن قدر دارای ارزش است که بهترین های هر هنر به آن بپردازند و هزینه و وقت بسیاری برای نشان دادن ان صرف شود؟اگر قرار است روزنه های زندگیمان را بر گذشته باز کنیم،بی شک سینمای موثر از تاریخ بهترین وسیله ممکن است.
شان های سنگی انجیل های چهارگانه و پادشاهی انگلستان،شما را آماده می سازد تا با یکی از تاثیرگذار ترین وقایع تاریخی و بهترین شخصیت های قابل بررسی آشنا شوید.معتمد،مهربان،سختگیر،راستگو ودرستکار،صفاتی هستند که می توانید در شخصیت سر توماس مور Sir Thomas More در فیلم مردی برای تمام فصول A Man For All Seasons پیدا کنید.
این فیلمنامه در حقیقت یک نمایشنامه بسیار موفق بوده است که به زیبایی به تصویر کشیده شده است.در کل فیلم،هیچ اثری از کلمات امروزی زبان انگلیسی نمی بینیم و لهجه های غلیظ اما اکادمیک انگلیسی،فهم مطالب را راحت تر میکند.
صحنه ها با دقت طراحی گردیده اند و هر سکانس دارای ویژگی خاصی است.اگر کمی از خود توماس مور دور شویم،شخصیت های دیگر بسیار خوب پرداخته شدند.رابرت شاو در نقش هنری هشتم،با وجود نقش کوتاهش بی نظیر است و سایرین هم تحت تاثیر فضای فوق العاده فیلم نامه و صحنه آرایی در نقش خود به خوبی حاضر می شوند.حضور چند دقیقه ای ارسن ولز کبیر،تمامیت فیلم را تحت تاثیر قرار می دهد.سر توماس مور،نویسنده و محقق و وکیل انگلیسی قرن شانزدهم که در تاریخ پر فراز و نشیب سلطنت هنری هشتم به صدر اعظمی نیز می رسد،شخصیتی موثر و هوشمند را از خود در این فیلم فروتقه نشان می دهد.علی
مدینه فاضله،از افلاطون تا ارسطو و فارابی و عطار همیشه مورد توجه فلاسفه ی کهن جهان بوده است.تحقیقات وسیع توماس مور،یک جامعه بدون طبقه را برای تحقق این امر طراحی می کندو نام اتوپیا (به معنای نا کجا اباد) را بر آن می گذارد.عده ای او را پدر اصیل مکتب سوسیالیسم می دانند.آنقدر که لنین از او در کنار مارکس و هگل تقدیر کرده است.
هنری هشتم،پادشاه نا آرامی است که برای اولین بار در مقابل کلیسای مرکزی رم می ایستد و نهایتا پناهگاه پروتستان های سراسر اروپا می شود و از همان زمان قدرت کلیسا رو به زوال می گذارد.تاریخ درخشان رنسانس از همان زمان به اوج خود می رسد.اما هزینه های زیادی پرداخت می شود.صداقت زیر سوال می رود و فساد با شکل جدیدی دولتهای اروپایی را در بر میگیرد.
سکوت سنگینی بر سر سیاستمداران برجسته ای مانند مور سایه می افکند .این تنها راهی است که بتوانند با نوشتن آرائشان، سیری منطقی بر این تغییر و تحول سریع بیافزایند.
فیلم سینمایی " روز شغال " تولد سینمای جدید حادثه ای - پلیسی به شمار می رود. فیلم سینمایی " روز شغال " ( The day of the Jakal ) در ژانر حادثه ای ساخته شده است و یکی از آثاری است که در دوره خود به عنوان اثر پیشرو شناخته شد.
زیرا سازنده این فیلم در تولید آن از مولفه هایی استفاده کرد که پیش از ساخت این اثر در فیلم های حادثه ای - پلیسی که جنبه هایی از آثار جاسوسی را در خود داشت، مورد استفاده قرار نگرفته بود. به عبارت دیگر این فیلم شرایطی را به وجود آورد که فیلم های پلیسی - حادثه ای به عرصه های دیگری از قصه پردازی دست یافتند و مهم تر اینکه استفاده را تدوین دقیق و هوشمندانه، دکوپاژ مناسب و ریتم سریع به عنوان اصلی ترین ویژگی ها و برتری های این فیلم مورد توجه این فیلم قرار گرفته است.
فیلم سینمایی " روز شغال " را در سال 1973 ساخت که جزو آخرین آثار این فیلمساز پیش از مرگ به شمار می رود. این فیلم که متن آن به وسیله فردریک فورسایت و کنت رایس نوشته شده است، درباره گروهی است که تصمیم به قتل رییس جمهور فرانسه می گیرند. این افراد که استقلال دهی دولت فرانسه به کشور الجزایر بسیار عصبانی هستند، فردی به نام شغال را استخدام می کنند که این کار را انجام بدهد. او که از تجربه و توانایی های زیادی برخوردار است، بسیار آرام به کشور فرانسه می رود و خود را برای ترور آماده می کند. سران دولت فرانسه هم که از این توطئه با خبر می شوند، اما مشکل اصلی اینجاست که هیچ نشانی از قاتل ندارند. آنها با به کارگیری یکی از کارآگاهان خبره خود رد این تروریست را می گیرند و پس از شناسایی کامل او تدابیر شدیدی را اتخاذ می کنند. اما در روز حادثه، شغال با آنکه موفق می شود به هدف خود شلیک کند، اما تیر به هدف اصابت نمی کند.
بکارگیری شخصیتهای رئال و بدون هرگونه تصویر سازی بی مورد در این اثر جذاب زینه مان فیلم علی رغم وضوح در پیروزی احتمالی لوید در سرانجام فیلم باعث دلزدگی و فرار مخاطب از دیدن یک فیلم در ژانری تکراری نمیشود..
فرد زینه مان در سال 1997 فیلم سینمایی "جولیا" را جلو دوربین برد. این فیلم که محصول آمریکاست در آن بازیگرانی چون ونسار دگریو، جین فوندا، ماکسیمی لیان شل و هال هالبروک به ایفای نقش پرداختهاند. این فیلم به بررسی و نمایش روزهای زندگی لیلیان در دهه 30 میلادی می پردازد. لیلیان هلمن، نمایشنامه نویس سرشناس به پاس دوستی و صمیمتی که با دوست و همراه قدیمی خود جولیا دارد، انجام یک ماموریت خطرناک و مخفی را در زیر سایه حکومت فاشیستی هیتلر قبول می کند.
جولیا القای نوعی تفکر چپ گرایانه در سینمای زینه مان است.جولیا زنی دوست داشتنی گریزان از مصائب روزگار و درعین حال شجاع است.وی زنی است با عقایدی صریح وبرنده که عموما سایر اطرافیان ومردم عادی که از این خصیصه بی بهره هستند نمیتوانند وی را به راحتی تحمل کنند.
نویسنده فیلم به عمد حالتی راز گونه به زندگی جولیا می دهد تا مخاطب راغب بر شناخت زوایای پیدا وپنهان شخصیت وی شود.این فیسلماز هم چون روز شغال و نیم روز توانست نامزد جوایز زیادی در بخش های گوناگون شود.
فرد زینه مان از جمله کارگردانان معروف سینمای آمریکاست که توانسته بعد از 3 دهه فیلمسازی موفق، آثار به یاد ماندنی و مهمی از خود بر جای بگذارد.زینه مان با علاقه فراوان عکاسی میکرد و همین تجربیات، زمینه آشنایی و استفاده خلاقه وی از قاب دوربین را فراهم کرد.
بعد از گذشت نزدیک به پنج دهه، بسیاری از آثار وی جزء منابع مهم درسی سینما محسوب می شود. معروفترین دانشگاه های سینمایی جهان بخشی از دروس مهم شان را با تأکید بر سینمای زینه مان تدریس میکنند.
فرد زینه مان در سال ۱۹۹۷ و در سن نود سالگی درگذشت.
فیلمشناخت فرد زینه مان:
Five Days One Summer 1982
1977 Julia
1973 The Day of the Jackal
1966 A Man for All Seasons
1964 Behold a Pale Horse
1960 The Sundowners
1959 The Nun's Story
1958 The Old Man and the Sea
1957 A Hatful of Rain
1956 Screen Directors Playhouse (TV series
– Markheim (1956
1955 Oklahoma!
1953 From Here to Eternity
1952 The Member of the Wedding
1952 High Noon
1951 Teresa
1951 Benjy (short
1950 The Men
1948 Act of Violence
1948 The Search
1947 My Brother Talks to Horses
1946 Little Mister Jim
1945 The Clock
1944 The Seventh Cross
1942 Eyes in the Night
1942 Kid Glove Killer
1942 The Lady or the Tiger? (short
1942 The Greenie (short
1941 Your Last Act (short
1941 A Crime Does Not Pay Subject: 'Forbidden Passage' (short
1940 A Way in the Wilderness (short
1940 Stuffie (short
1940 The Old South (short
1940 The Great Meddler (short
1939 Forgotten Victory (short
1939 The Ash Can Fleet (short
1939 One Against the World (short
1939 Help Wanted (short
1939 While America Sleeps (short
1939 Weather Wizards (short
1938 The Story of Doctor Carver (short
1938 That Mothers Might Live (short
1938 Tracking the Sleeping Death
1938 They Live Again (documentary short
1937 Friend Indeed (short
1936 Redes
1930 Menschen am Sonntag (documentary