جستجو در سایت

1393/12/10 00:00

کمی هیجان، لطفاً!

کمی هیجان، لطفاً!
«لامپ 100» به عنوان اولین ساخته سینمایی سعید آقاخانی یک حٌسن بزرگ دارد و آن قناعت پیشگی اش است. فیلم به عنوان اولین فیلم یک کارگردان فیلم جاه طلبانه ای نیست. داستان فیلم خطی است و از وجنات آن نیز پیداست که فیلمساز در اقتصادی ترین شرایط و با کم ترین مواد خام و هزینه فیلم را جمع کرده است. درباره «لامپ 100» آن چه کاملاً مشهود است متوسط بودن همه جانبه ی آن است. طبیعتاً مقوله اعتیاد بارها دستمایه ساخت فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی قرار گرفته است و موضوعیست که هیچ گاه تاریخ مصرف آن تمام نمی شود، اما فیلمسازان می توانند با نگاه هایی متفاوت و از جنبه های مختلف به آن نزدیک شوند و این مسئله خطیر اجتماعی را بررسی نمایند. آنها می توانند داستانی خطی با مضمون اعتیاد را به داستانی چالش برانگیز و مملو از داستانک تبدیل کنند (مثلاً فیلم خون بازی) و یا آن را در حد قصه ای دستمالی شده و تکراری باقی نگاه دارند. «لامپ 100» در حد و اندازه یک طرح اولیه باقی می ماند و بار دراماتیک آن برای تبدیل شدن به یک فیلم بلند سینمایی کافی نیست. فیلمنامه کار، بد نیست، اما کم مایه است. به نظر می رسد نقاط عطف و بحران کار رمق کافی را برای همراه سازی مخاطب ندارند و داستان کششی را در مخاطب ایجاد نمی کند. به عبارتی فیلمنامه با داستانی قابل پیش بینی آغاز می شود و پیش می رود و هیچ نقطه غافلگیرکننده و یا گره افکنی ویژه ای در آن دیده نمی شود. فیلمساز با بهره گیری از صحنه های توهم مرد گاه هیجاناتی را به فیلمنامه می افزاید، اما میزان تأثیرگذاری این رویدادها آن قدر نیست که تکانی به فیلم بدهد و آن را دچار نقطه فراز کند؛ مثلاً آگاهی ناهید (ساره بیات) از ترفند همسرش (محسن تنابنده) برای منفی شدن جواب آزمایش و یا درگیری بی پایه و اساس فرزین با پوریا پورسرخ (در نقش خودش) که فکر می کند همسرش دلداده اوست آنچنان هیجانی به داستان نمی بخشند و رمقی به فیلمنامه نمی دهند. ترس ها، مشکلات و بحران های اعضای خانواده ی فرد درگیر اعتیاد در «لامپ 100» به سبک همان کلیشه های همیشگی است و شکل تازه ای به خود نمی گیرد. مثلاً نوع رفتار فرزین با همسرش و یا خرده رفتارهایی همچون عادت مرد به فروش اشیا و چیزهای قیمتی برای خرید مواد از جزییات تکراری فیلم‌هایی با مضمون اعتیادند. از نکات مثبت کار، توجه فیلمساز به جزییاتی همچون نحوه دریافت مواد مخدر توسط فرد معتاد است. طبیعتاً ساخت فیلمی در رابطه با معضل اعتیاد نیازمند تحقیقات و مطالعات گسترده ایست و آقاخانی از این منظر کاملاً همسو با زمانه گام برمی دارد. به عبارتی کهنگی رایج در مواجهه با موضوع اعتیاد و دریافت مواد و ... در «لامپ 100» دیده نمی شود و فیلمساز با تسلط بر فرم اثر و بهره گیری از نماهای مبتکرانه همچون حرکت دود در حباب های لامپ که نشان از توهم فرزین دارد دست به نوعی ساختارشکنی می زند و تصویر تازه ای را از مقوله اعتیاد و فرد معتاد به نمایش می گذارد. فرار فرزین از شهر به بیابان روشی موجز و هوشمندانه برای به تصویر کشیدن سیر تحولی اوست. درواقع، او که هیچ گاه توان ترک شیشه را ندارد حالا و در آن برزخ دچار دگردیسی می شود. در آن برهوت با خود قبلی اش خداحافظی می کند و خود جدیدی را می سازد. به عبارتی، فیلم بی آن که پایان خود را باز بگذارد و یا آن که پایانی سرد و ناامیدانه را برگزیند با «امید» به پایان می رسد. گرچه قابل پیش بینی نیست که آیا فرزین مجدداً به سمت مواد مخدر بازخواهد گشت یا نه اما نجات فرزین از آن مهلکه در همان موقعیت نیز خود یک روزنه امید است. رفت و آمد میان دنیای واقعی و دنیای ذهنی وخیالی مرد خود از نکات مثبت فیلم است. بازی های فیلم، باورپذیرند و حاکی از توانمندی آقاخانی در هدایت بازیگرانش. به عبارتی، آقاخانی همان قدر که بر میزانسن و دکوپاژ کار تسلط داشته است و از زوایایی پویا و مناسب بهره گرفته بر بازی های فیلم نیز نظارت داشته است، اما همان طور که در ابتدای این مطلب نیز اشاره شد، فیلم بزرگ ترین ضربه خود را از فیلمنامه اش می خورد. فیلمنامه کم جان و کم رمق است و حتی می توانست برای ساخت یک فیلم کوتاه یا تله فیلم مناسب باشد. با این حال «لامپ 100» به عنوان اولین ساخته کارگردانش فیلم شریف و قابل قبولی است که می تواند با کمی اغماض مخاطب را تا پایان راضی نگاه دارد.