جستجو در سایت

1397/05/04 00:00

کندن کوه و دلهره ی هستی

کندن کوه و دلهره ی هستی

  

کوه (Monte)، آخرین ساخته ی امیر نادری فیلمی عصیانگر، سخت و مطمئن است که بر پایه ی ایمان و اراده ای هولناک، رنج ها و ناتوانی های بشری را جا می گذارد. فیلمی ضد قصه که به لحاظ فرمیک بر محور واقعیت هنری استوار است تا واقعیت روزمره. به این ترتیب با تصاویر اسکوپ کانسپت و قدرتمندی مواجهیم که در اجرای مینی مالیستیِ طراحی صحنه ای کاربردی خلاصه می شود که در القایِ مفهوم محتوا با همراهی میزانسنِ تکنیکی-فرمیک دوربین ثابت نادری همراه است. میزانسن های بدیعی که برگرفته از نقاشی های سبک باروک و طبیعت بی جان است و ریتم بصری آن با کم و زیاد شدن حرارت نورها، گرما و سرمای بی سابقه ای را در سکانس های مختلف می آفریند. داستان فیلم در محدوده زمانی قرون وسطی، در منطقه ی کوهستانی آبا و اجدادی آگوستینو (آندرا سارتورتی) که در رشته کوه های آلپ واقع شده می گذرد که به همراه همسرش نینا (کلودیا پوتنزا) و پسر نوجوانش جیووانی (زاک زانگلینی) در آن زندگی می کنند. کوهستان پرصلابتی که اعماق آسمانِ لایتناهی را شکافته و قله های نامحدودش در مهی طولانی و سرد گم شده است. جائی که خورشید در پشت دروازه های سنگی آن زندانی شده و برکت و زندگی از روستاهای به خاک نشسته ی آن رفته است. پس از مرگ آخرین فرزند آگوستینو (سارا)، اهالی دهکده نیز به نفرین کوهستان ایمان می آورند و شهر را ترک می کنند. آگوستینو اما به رسم وفاداری و احترام به اجدادش خاک موطن را ترک نمی کند و برای به دست آوردن روزی خانواده اش عازم دهکده ی اطراف می شود و تراژدی از همین جا شکل می گیرد. در دهکده همه او را مرتد و نفرین شده می خوانند؛ مثل فردی طاعون زده که جائی در اجتماع ندارد و باید از او گریخت. قهرمان تراژدی نیز اغلب تنهاست و مجنون و از شهر رانده شده. قهرمان (پیکارسکی) که در اغلب آثار نادری ظاهر می شود. قهرمانانی اخلاقی-انسانی که نمی توانند خود را با جامعه شان تطبیق دهند یا در واقع در جامعه ای بی اخلاق می زیند که به هیچ ترتیبی نمی توان با آن کنار آمد. آگوستینو در روند هدف اصلیش که آوردن خورشید و نعمت به سرزمین آبا اجدادیش است، با دو چالش اساسی مواجه است.

1- کشمکش آدمی بر ضد طبیعت: که در آن شخص بازی محوری در مقابل قدیمی ترین حریف خود یعنی طبیعت قرار گرفته است. کوه که همواره سیمای مثبتی از آن تصویر شده و نمود صلابت و پایداری است، در فیلم نادری ماهیتی آنتاگونیست پیدا می کند که مرگ آور است. از سنگ و کوه چه چیز سخت تر می تواند باشد؟ چگونه می توان به جنگ این هیولای بی رحم سنگی رفت؟ کوهستان وسیع، بلند و بی نهایت و شکست ناپذیری که در شات های Low angle و Tilt up های اندازه ای که از دامنه های کوه شروع می شود و به امتداد وسیع آن در غبارهای مه آلود آسمان ختم می شود، متبادر می شود و موتیفی از محال بودن مقابله و پیروزی را در اتمسفر فیلم جاری می کند. پس آگوستینو با امری محال مواجه است و باید با لشکری قدرتمند به جنگ آن برود اما آگوستینو تنهاست با پتک بی رمقی در دست که دن کیشوت وار سعی دارد یک تنه به جنگ نیروئی رود که عاقلانه نیست و در این میان تنها نقطه ی امید و اتکایش، ایمان و اراده ای راسخ است. 

2- آدمی بر ضد سرنوشت: که منبعث از تراژدی های یونان است؛ بر اساس این باور که سرنوشت آدمی از روز ازل رقم خورده است و هیچکس، حتی خدایان را توان آن نیست که تغییری در مسیر آن ایجاد کند. سرنوشت آبا و اجدادی آگوستینو و خانواده اش نیز دستخوش تغییری محتوم است؛ همچون سیزیف که به مجازات فاش ساختن اسرار خدایان به کارگر بی فایده ی دوزخ تبدیل شد. خدایان سیزیف را محکوم کرده بودند سنگی را که بر اثر وزن خود از بلندی فرو می غلتید پیوسته به قله ی کوه ببرد. آنان به حق اندیشیده بودند که مجازاتی مخوف تر از کار بیهوده و بی امید نیست. آگوستینو اما به کدامین گناه ناکرده، مستحق چنین سرنوشت محتومی است؟ کسی که محکوم است نگهبان قبر اجدادش باشد... در ادامه بعد از تلاش های نافرجام آگوستینو برای به دست آوردن کار و روزی در دهکده و دستگیری نینا و جیووانی از طرف کلیسا که به گریز جیووانی و استنطاق نینا در دستگاه تفتیش عقاید مسیحیت منجر می شود، یک سوم انتهائی فیلم نادری، در سکانس های نفس گیر و یکنواخت کندن کوه به عبث می گذرد. در میانه ی راه نینا آزاد می شود و به آگوستینو می پیوندد و در سال های پیری، جیووانی که حالا جوان برنائی شده است به آنان می پیوندد. آنچه بر جیووانی در طول این سال ها گذشته است، در سکانس زیبا و خلاصه شده ای از سوی نادری القاء می شود. سکانسی که در آن جیووانی نوجوان مدام در حال دویدن است و فریادها و ضجه های آگوستینو در زمینه ی آن بارز می شود تا عاقبت با تصاویر جوانی جیووانی به نتیجه می رسد. زندگی هر دوی آنها به شکلی موجز و در قالب سینماتوگرافی دلنشین و قدرتمندی که منبعث از پیشینه ی عکاسی فیلم ساز است و تبدیل به فرم می شود، روایت می شود. جیووانی که در تمام این سال ها در حال دویدن و جستجوی خانواده بوده در تاش های سبز علف ها و قدرت پر ریتم پاها در حال دویدن ثبت می شود و آگوستینو که به کندن مشقت بار کوه مشغول بوده است با نعره های طاقت فرسای خود، حس و حالی دقیق از سرنوشتش ارائه می دهد. در ادامه جیووانی و آگوستینو هر روز صبح زود به کندن کوه می پردازند با چهره ای سخت و جمود شده. چهره ای که چنان نزدیک سنگ رنج می برد، خود دیگر سنگ است. لحظاتی که در اعماق وجود به آگاهی می رسد، بشر جهان شمولی است که در برابر ظلم و زور و بیداد زمانه عصیان می کند. در لحظاتی که وی قله ها را پشت سر می گذارد و اندک اندک به سوی کُنام خدایان فرود می آید، او از سرنوشت خود برتر است. وی نیرومند تر از صخره است و سنگ ملعبه ی اوست. انسان آگاهی که می داند سرنوشت باید به دست خود انسان تعیین شود. 

- هر ذره ی این سنگ، هر تکه ی معدنی این کوه شب اندود به تنهائی یک جهان است. تلاش برای صعود به قله ها خود کافی است که همه ی دل آدمی را تسخیر کند. سیزیف را باید خوشبخت در نظر گرفت.

نوع بازی آگوستینو با بازی قدرتمند آندرا سارتورتی و برآمده از درک درست شخصیت و فیلمنامه، نوع کنش مندی و اجرای شخصیت بازی را در تئاتر شقاوت آنتونن آرتو به یاد می آورد. تئاتری که به سمت ایما و اشاره و تأثیرات متقابل آن بر بدن ها خیز بر میدارد. از نظر آرتو بازیگر انسانی خشن، تجربی، بدوی و به دور از مدنیت است که از نیروی غریزه تغذیه می کند. آرتو همانند گنوسیان، خواستار بازگشت به اصل و ریشه بود، بازگشت به طبیعت و سرچشمه های آئینی آن و به همین دلیل انسانی شورشی و عصیانگر قلمداد می شد. تکنیک بازیگری آرتو به شکلی واضح و هنجارمند، در صلابت نعره های سارتورتی، فرو رفتن چهره در رنج های درونی و بیرونی بدنی و ذهنی که دچارش است، بیرون زدن رگ ها ی صورت و گردن و چانه و دستانی زخمی و خون آلود اما قوی آشکار می شود. بعد از تلاش بی ثمر آگوستینو برای فروش سنجاق سر نینا که از طرف نگهبانان دهکده با افترای دزدی به او همراه می شود، آگوستینوی سرخورده و گرفتار در تنگنائی که راه رهائی در آن نیست، مستأصل و به ناچار سنجاق سر را در دستش فرو می کند و رنجی مضاعف را تجربه می کند. بعد از فرار از دست نگهبانان و دویدن های بی هدف در دالان ها و کوچه های متوالی ناخودآگاه به کلیسای کوچکی می رسد که تصویرش را در قابی مدیوم در پس زمینه ی تصویر عیسی مسیح و مریم واضح می کند. آگوستینوی تنها و رانده شده که چاره ای جز ایمان آوردن ندارد، خود را در دوراهی تردید می یابد. کسی که بارها نینا را برای دعا کردن مورد مواخذه قرار داده، حالا شاید دیگر راهی جز آن نمی بیند. صحنه در تعلیقی شگرف فرو می رود. در دوران قرون وسطی، فیلسوفان، مسیحیت را واقعیتی انکار ناپذیر می دانستند. اگوستین قدیس مسیحیت را در این جمله خلاصه می کند: 

- فهم پاداش ایمان است. لذا در پی آن نباش که بفهمی تا ایمان آوری، بل ایمان بیاور تا بفهمی. 

مواجه شدن آگوستینو با کلیسا، شمع های روشنی که مثل حقیقتی ثابت روشن و ایستا در مقابل آگوستینو قد علم کرده اند و نگاه خیره ی مسیح که با قدرتی ماورائی بر آگوستینوی سرگردان و مستأصل سنگینی می کند، گوئی جملات اگوستین قدیس را چون پتکی بر سرش می کوبد. آگوستینو اما همچنان که تاکنون هر دستی را که به طرفش دراز شده و حتا وسوسه های ذاتیش برای خارج شدن از مرزهای اخلاقیش را کنار زده، در مقابل این قدرت محض هم ایستادگی می کند و وارونه کردن شمعی روشن و خاموشی آن در محضر شمایل مسیح نمود واقعی این ماجراست. موقعیتی پارادوکس وار که از او یک مسیح دوباره متولد شده می سازد. مسیحی که در مقابل کفر و الحاد و نادانی یهودیان اورشلیم به تنهائی ایستادگی کرد و در پناه خداوندی که به آن ایمان داشت رستگار شد. آگوستینو هم در فیلم نادری، با فرو کردن سنجاق در دست و موقعیتی که در کلیسا با آن مواجه می شود، بی شباهت به عیسای مصلوب و مبعوث شدن پیامبری مسیح وار یا ظهور دوباره ی مسیح نیست. کسی که با ایمان و اعتقاد راسخ پس از گذر از سالیان متمادی کاری بیهوده و عبث، معجزه ای به همراه می آورد که مبعوث شدنش به پیامبری سرزمین آبا و اجدادیش را نوید می دهد. خورشید تیپا خورده ای که پس از ریزش سهمگین و بی امان سنگ های ریز و درشت کوه، بیرون می آید و سقوط سرنوشتی محتوم و محتمل را خبر می دهد، آرام آرام به خورشید زردِ پرنور و درخشانی تبدیل می شود که معجزه ی رستگاری آگوستینوی پیامبر و اجدادش است.  

منابع: 

مکی، ابراهیم. (1390). شناخت عوامل نمایش. تهران: سروش.

کامو، آلبر. (1386) دلهره ی هستی، ترجمه ی محمد تقی غیاثی. تهران: نگاه.

بهارلو، عباس. مقاله ی سینمای اجتماعی امیر نادری، تجربه یا تعقل. دو ماهنامه ی سینما و ادبیات/شماره ی 55-56. 

سلیمی، مهدی. مقاله ی آرتو به سوی تئاتر شقاوت.

-منتشر شده در سایت نت نوشت


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط