نقد فیلم مالنا

او برای اینکه بیوه باشد بسیار جوان بود و برای اینکه تنها بماند بسیار زیبا.

مالنا زنی تنها و زیبا که نگاه هر مرد و زنی را در شهر به خود جذب می کند. او درواقع نمادی برای نشان دادن قشری از جامعه است، قشری متفاوت و بی کس که مجبور به زندگی هستند.

فیلم با تصویر برداری بسیار زیبا و نشان دادن شهری بی نظم و شلوغ در سیسیل ایتالیا و اعلام جنگ آغاز می شود، رناتو پسر نوجوان فقیری است که باید برای عضو شدن در گروه بچه ها دوچرخه ای داشته باشد، دوچرخه ای با قطعات فرانسوی و انگلیسی که هر دو دشمنان ایتالیا به شمار می آیند و اقتصاد ضعیف ایتالیا را در زمان موسولینی به رخ می کشد.

رناتو با دوچرخه به سمت گروه بچه ها می رود و خود را برای ماموریتی مهم کخ زندگی اش را دگرگون می سازد آماده می کند، دید زدن مالنا، زنی خوش چهره که شوهرش به جنگ رفته و تنهاست، تنهایی هایی که به باعث شایعه سازی مردم درباره او می شود.

رناتو با دیدن مالنا عاشق او می شود و کارش دید زدن های یواشکی و تعقیب مالناست به طوری که حتا هر روز شمعی در کلیسا برای حفاظت از مالنا روشن می کند و جامعه مذهبی اما خشک و آلوده آن زمان به درک می رسد، فیلم از نگاه این نوجوان تازه به بلوغ رسیده ادامه می کند که می شود گفت تورناتوره با یک تیر دو نشان زده است و هم زندگی یک کودک معمولی در شهر و هم یک زن زیبا را به نمایش کشیده که هر کدام معنی و مفهوم های خود را دارند.

طولی نمی کشد که خبر مرگ شوهر مالنا در جنگ می رسد و او از زنی متاهل به بیوه ای زیبا و خوشرو تبدیل می شود.

شایعه هایی درباره بی حیا بودن و فاحشه بودن مالنا در شهر می پیچد و این خبر ها هر مردی را وادار به نزیک شدن به مالنا می کند و حساسیت زنان را بیشتر می کند.

مالنا فاحشه نیست ولی حرف ها و کار های مردم رفته رفته از او فاحشه ای می سازد که حتا برای گرفتن حق خود و ثابت کردن اینکه اهل رابطه نامشروع نیست باید رابطه ای نامشروع را با وکیل شهر اغاز کند و برای زندگی کردن مجبور به ادامه این کار ها می باشد.

 اما رناتو که یک عشق ابدی به مالنا دارد و شب ها با فکر او به خواب می رود و ذهن خیالش مالنا است مسئله را متفاوت و از دید دیگری می بیند، از دید معصومیت  و بیزاری از افکار مردم.

از نقاط مثبت فیلم می شود به چند منظوره بودن فیلم اشاره کرد، جامعه دیکتاتوری ، درگیری و مشکلاتی که جنگ برای مردم می آورد، جهل و بیسوادی ملت های جنگ زده و عقب مانده بی اقتصادی و زندگی پسری فقیر و زنی تنها که به همه آن ها گره خورده.

موسیقی متن فیلم به قدری عالی و مناسب نواخته شده که با تمام جنبه های فیلم سازگار است و حسی که باید را به ببیننده انتقال می دهد.

تصویر برداری بسیار قوی از دیگر نقاط مثبت فیلم است، شگرد و تکنیک ها فوق العاده که بر تاثیرگذاری فیلم بیشتر می افزاید.

بعد از شکست ایتالیا و آمدن نیرو های نازی به سیسیل مالنا به فرمانده های آلمانی نزدیک می شود و مالنایی که نسبت به نگاه مردم بی تفاوت بود و کاری های خود را پنهانی انجام می داد چون علاقه ای به نشان دادن آن ها نداشت اینبار فاحشگی خود را بروز می دهد و شخصیت کاملا متفاوتی می شود.

نیرو های متفقین پیروز می شوند و جنگ به پایان می رسد. در همان شلوغی های و هرج مرج ها مالنای محبوب شهر تنفرانگیز شده است و زن های محله برای انتقام خود او را کتک زده و ترد می کنند و از نقاط منفی فیلم شاید بشود به مبالغه های بیش از حد و ناگهانی بودن اتفاقات که فیلم را کمی از فضای رئال واقعی خود دور می کنند اشاره کرد.

حال معلوم می شود شوهر مالنا زنده بوده و از جنگ بر می گردد اما نمی تواند مالنا را پیدا کند و خانه خود را ویران شده می بیند، مردم شهر به او چیزی نمی گویند و انگار مالنایی وجود نداشته ولی رناتو در نامه ای به همسر مالنا از دید خود و با تاثیر از عشقی که نسبت به او داشته قضیه را شرح می دهد.

همسرش او را پیدا می کند و اینک مالنا به شهر برگشته است ولی با ظاهر و اخلاقی جدید و رناتو درپایان فیلم که پرتقال ها از دست مالنا میفتد برای نخستین بار می تواند به مالنا نزدیک شود و او را لمس کند، زنی که هیچگاه نمی تواند او را فراموش کند...

نویسنده: امید مژده گو