جستجو در سایت

1399/11/04 00:00

غیرت آمریکایی

غیرت آمریکایی

  

بگذار برود به کارگردانی توماس بزوچا که بر پایه رمانی به همین نام نوشته لری واتسون ساخته شده ، فیلمی در ستایش خانواده و خانواده دوستی به زبان وسترن بیابانی آمریکایی است . گروه بازیگران از کوین کاستنر تا لسلی منویل تاثیر ویژه ای بر جذابیت شخصیت پردازی در فیلمنامه گذاشته اند . همواره اقتباس نجات دهنده جای خالی داستان در فیلمنامه است . و این فیلم با اقتباس از رمان «بگذار برود» نه تنها چیزی به ادبیات آن افزوده بلکه وحشت آمریکایی از وحشی گری خود علیه خانواده و نظام تربیتی آن را به نمایش کشیده است . 

*اهمیت خانواده

شروع فیلم و باز شدن پرده داستان به روی بیننده بسیار مهم و تاثیر گذار است . فیلمنامه با رعایت فرم کلاسیک آغاز زیبایی را به تصویر کشیده که در آن خانواده ، محبت و غیرت موج می زند . در دو سکانس ابتدایی «بگذار برود» بیننده با خانواده ای روبه رو می شود که پسر خود را بر اثر یک حادثه از دست می دهند . عروس آن خانواده با مرد دیگری ازدواج می کند که شرایط خانوادگی نامعلوم و بدور از تعریفی دارد . هنگامی که در خیابان مادربزرگ چگونگی برخورد داماد تازه با نوه و عروس خود را می بیند ، سخت بهم میریزد و تصمیم می گیرد آن ها را باز ستاند . اهمیت داستان در چگونگی راهی که پدر بزرگ و مادر بزرگ برای بازپس گیره نوه و عروس خود طی می کنند و ایثار و فداکاری در این مبارزه نیست . بلکه در چرایی آن است ؟ آن دو با توجه به شرایط سنی شان به راحتی می توانستند این موضوع را نادیده بگیرند . هوشمندی مولف اهمیت این اثر را به لحاظ زمانی افزایش داده است . فیلم در تاریخی از آمریکا روایت می شود که هنوز ارتباطات سر و شکل مجازی به خود نگرفته است . و در آن زمان چنین موضوعی را مطرح می کند که خانواده ها برای حراست از نژاد و نسل خود چگونه ایثار و از خودگذشتگی می کردند . از سوی دیگر افسر بازنشسته ای را سیبل قرار می دهد که با چگونگی نادیده گرفتن چنین مسائلی به خوبی آشنا است و این مسئله منطق بالایی در فیلمنامه می شود که خود به سراغ حراست از خانواده برود و از قانون دوستانش در آن تنها برای جای خواب و استراحت کمک بگیرد . رابطه افسر بازنشسته (کوین کاستنر) با همسر خود تبلیغ ویژه ای است برای خانواده آمریکایی . خانواده ای که شاید این روزها بیش تر از هر مسئله دیگری نه تنها در آمریکا بلکه در همه جهان در حال فراموشی است . 

*کلاسیک و جذاب 

قاب بندی ها ، نورپردازی ها و شیوه برش تصاویر اگرچه با تجهیزات امروزی اما کاملا کلاسیک برداشت شده و این به مفهوم داستانی که از دل یک فیلمنامه قدرتمند بیبرون آمده شدیدا کمک می کند . دوربین حرکت های خوبی دارد و کارگردان در «بگذار برود» کاملا منطقی با موقعیت های احساسی ، هیجانی و اکشن داستان برخورد می کند . در سکانس پایانی هنگامی که کاستنر برای نجات عروس و نوه خود به خانه یاغیان حمله می کند و آنجا را آتش می زند تصویری از یک قهرمان آمریکایی ساخته می شود که تا به امروز در سینمای هالیوود ساخته نشده . قهرمانی که ایثار را بیشتر از جنگیدن برای خواسته یا دفاع از حق بلد است . از او که افسری بازنشسته است انتظار بیشتری می رود تا در گرفتن اسلحه به دست و یا هموراه مسلح بودن حساسیت به خرج دهد اما فیلمنامه با چند فیدبک احساسی از خاطرات و تداعی آن ها این موضوع را تبدیل به انسانیت و تجربی کرده است . هنگامی را یادآور می شود که با تفنگ اسبی را از پای در می آورد و همسرش قبل از شلیک چیزی در گوش اسب زمزمه می کند که این پدیده برای مرگ خود افسر نیز تکرار می شود . دیالوگ جذاب فیلم از زبان کاستنر (افسر بازنشسته) بیان می شود : زندگی گاهی اوقات لیست از دست داده های انسان است . این دیالوگ در پرورش یک شخصیت وسترن آمریکایی که چهره ای قهرمان و نه فداکار از او دیده ایم و حال تغییر بزرگی کرده است نقش موثری دارد . این جمله منطقی است برای ایثار پایانی کابوی از پادرآمده آمریکایی . «بگذار برود» علاوه بر اینکه نوید بخش آینده امیدوار کننده در سینمای آمریکا است بسیار آموزنده و کلاس درسی است برای دانشجویان این رشته به دلیل منطق قابل قبولی که در ساخت آن زعایت شده است . 

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی