جستجو در سایت

1404/05/06 13:29

قضاوت؛ سریال جنایی دیدنی از ترکیه/ راه فراری نیست!

قضاوت؛ سریال جنایی دیدنی از ترکیه/ راه فراری نیست!
«قضاوت» یک سریال تلویزیونی خیلی طولانی است، که اغلب آنها را ابرسریال (در عُرف سریال‌سازی هندی) می‌نامند پس اگر قصد تماشایش را دارید، به یاد داشته باشید که باید تعهد فراوانی به خرج دهید.
به گزارش سلام سینما

سریال «قضاوت» درام جنایی محصولی از «کانال دی ترکیه» است که فیلمنامه‌نویس آن سما ارگنکون و کارگردانش علی بیلگین است و اولین قسمت آن در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بینندگان مواجه شد. سریالی که در سال ۲۰۲۴ پس از عرضه سه فصل و ۹۵ قسمت ۱۲۰ دقیقه‌ای با بازی کان اورگانجی اوغلو، پینار دنیز، اوقور اصلان، شوکران اوالی، اوقور پولات، حسین آونی دانیال، مهمت ییلماز آک، آردا انارات، زینپ آتیلگان، مروه آتس، ییگیت کالکاوان به پایان رسید. این سریال با نام انگلیسی «رازهای خانوادگی»، در پنجاه و یکمین دوره جوایز امی، همه جوایز را درو کرد و گروه بازیگران و عوامل اثر، جایزه‌های بهترین سریال تلویزیونی، بهترین کارگردانی برای علی بیلگین، بهترین فیلمنامه‌نویس برای اسما ارگنکون، بهترین بازیگر مرد برای کان اورگانجی اوغلو، بهترین بازیگر زن برای پینار دنیز، بهترین زوج سریالی برای کان اورگانجی اوغلو و پینار دنیز و بهترین دستاورد هنری را با خودشان به خانه بردند. «قضاوت» با زیرنویس فارسی هم اکنون در پلتفرم فیلم‌نت در حال پخش است.

در خلاصه داستان اثر چنین آمده است: «ماجرای آشنایی دادستان ایلگاز و و وکیل جیلین است که برای بررسی یک پرونده قتل مجبور به همکاری می‌شوند و همین موضوع، بهانه‌ای برای رابطه‌های بیشتر بین آنها می‌شود.»

یادداشت را با یک اعتراف شروع می‌کنم: تا به حال، سینمای ترکیه، چه سریال‌ها و چه فیلم‌های سینمایی برای من جذابیتی نداشته است و اینکه خودم پیشنهاد نگارش یادداشت برای «قضاوت» را بدهم، همانقدر که برای من غیرمنتظره بوده، به طور حتم، برای کسانی که مرا می‌شناسند و می‌دانند شیفته دنیای هالیوود هستم و همچنین، اُنسی با بالیوود دارم، تعجب‌آور بوده است. این مقدمه را گفتم تا به مرور، شرح دهم که چه شد خوره تماشای «قضاوت» به جانم افتاد و حالا دارم در وصفش می‌نویسم.

نخستین بار، جسته و گریخته در شبکه‌های ماهواره‌ای برخی لحظات اثر را برای دقایقی تماشا کردم و به جز تصویری از دو بازیگر اصلی «قضاوت» به نام‌های کان اورگانجی اوغلو و پینار دنیز و موضوع مرتبط با جُرم و جنایت آن هیچ چیزی درباره آن نمی‌دانستم و چند وقت بعد، نام سریال را از زبان گوینده دوبلاژ شنیدم و جستجوهایم برای پیدا کردن نسخه زیرنویس دار سریال آغاز شد. بعد از جستجو در گوگل، متوجه شدم که آب در کوزه و ما گردِ جهان می‌گردیم و اثر در پلتفرم فیلم‌نت به اشتراک گذاشته شده است.

وقتی دیدن سریال را از قسمت نخست آغاز کردم، مطمئن شدم که انتخاب درستی داشته‌ و یک سریالِ جنایی بابِ طبع خودم پیدا کرده‌ام؛ سریالی که در قسمت نخست، دو کاراکتر متضاد را در کنار هم قرار می‌دهد تا حقیقت را کشف کنند. حقیقتی که سکه‌اش به هر طرفی بیفتد، تاثیری شگرف بر زندگی هر دوی آنها خواهد گذاشت و با این وجود، جیلین و ایلگاز دست از جستجوی حقیقت برنمی‌دارند و با وجود مصایب پیش‌آمده، هیچگاه قدم سُست نمی‌کنند.

ایلگاز کایا با بازی کان اورگانجی اوغلو، دادستان جمهوری ترکیه است که جانش برود، عدالت را اجرا می‌کند حتی اگر خلافکار، نسبتِ خونی با او داشته باشد. حداقل هفت قسمت می‌گذرد تا اینکه او کُت و شلوارِ مرسوم دادستان‌ها را از تن دربیاورد و لباس خانگی بپوشد. او آنقدر مقید به قانون است که بی‌قانونی در قاموس وی نمی‌گنجد و حتی برای اینکه جیلین را از خطر برهاند، تصمیم می‌گیرد به شکل صوری با او ازدواج کند تا به صورت قانونی، امکان شهادت دادن علیه او را نداشته باشد به جای اینکه دروغ بگوید.

جیلین ارگوان با بازی پینار دنیز، یک وکیل است که در لحظات ابتدایی قسمت نخست به علت تلاش برای استراق سمع در اتاق دادستان ایلگاز به دستور او راهی بازداشتگاه می‌شود و در معرفی، سازندگان برای مخاطبان مشخص می‌کنند که جیلین برای دستیابی به حقیقت، حاضر است قانون را دور بزند و این قانون‌گریزی در مقابل قانون‌مداری ایلگاز، حضور دو کاراکتر متضاد را در کنار هم جذاب می‌کند و بحث‌ها و جدل‌های آنها درباره مسایل مختلف به شیرینی این تقابل می‌افزاید.

ایلگاز همانطور که از یک دادستان انتظار می‌رود خُشک، رسمی و عصا قورت داده و جیلین که وکیل جوانی در پی نام و نشان، پر شر و شور و جسور است بنابراین این ترکیب شور و بی نمک به یک کاراکتر سوم احتیاج دارد تا فضای میان آنها را تلطیف کند و اندکی چاشنی طنز به فضای پاسگاهی و دادگاهی اثر بیافزاید و اینجاست که کاراکتر اِرن دومان کمیسر پلیس استانبول با بازی اوقور اصلان وارد می‌شود و با شوخ‌طبعی ها، دل بینندگان را می‌رباید و در کسری از ثانیه، تبدیل به رفیق صمیمی جیلین همسر دوست صمیمی اش ایلگاز می‌شود. دادستان پارس، به این سه نفر، لقب «سه تفنگدار» را می‌دهد که برازنده شان است و آنها همانند آن سه نفر، در جستجوی «همه برای یکی، یکی برای همه» هستند که آن حقیقت است.

رفاقتی که سه کاراکتر نامبرده شده به نمایش می‌گذارند، فراتر از قاب تلویزیون و برای مخاطبان، به وضوح قابل لمس است. این حجم از صمیمیت کاراکترها، آنقدر حقیقی و دلنشین است که گاهی بینندگان فراموش می‌کنند نویسنده در برخی لحظات، در دیالوگ‌نویسی به ورطه شعارزدگی افتاده، پرونده جُرم فروش مواد مخدر چنار هنوز وارد مرحله دادرسی نشده است و مسایلی از این دست. این همدلی که میان بازیگران در پشت‌صحنه و میان کاراکترها جلوی دوربین وجود دارد، سبب می‌شود اشکال های فیلمنامه از نظرها پنهان بماند. درخشش بازیگران اصلی، مکمل و فرعی را به این موارد گفته شده اضافه کنید که کان اورگانجی اوغلو، پینار دنیز و اوقور اصلان، گُل سرسبد آنها هستند. بازیگرانی که سوزان سانتاگ در توصیف اکت های ریز و سرِ ضربِ شگفت‌انگیزشان و سکوت‌های پر از حرف و به موقع شان در «زیبایی‌شناسی سکوت» می‌نویسد: «یک خلأ واقعی، یک سکوت محض، دست‌یافتنی نیستند ـــ چه از نظر مفهومی و چه در عمل. صرفا به این دلیل که اثر هنری در جهانی وجود دارد که از چیزهای بیشمار دیگری انباشته شده است. هنرمندی که سکوت یا خلأ می‌آفریند، ناگزیر باید اثری دیالکتیکی بیافریند: یک تهیِ پُر، یک خلأ غنابخش، سکوتی طنین‌انداز یا گویا. سکوت، به‌طور گریزناپذیر، شکلی از گفتن باقی خواهد ماند… و عنصری در گفتگو.»

«قضاوت» یک ضدقهرمان به غایت کنترلگر، جامعه‌ستیز و مسلط به قانون به نام وکیل یکتا تیلمن با بازی اوقور پولات دارد که اگر او وجود نداشت و کارشکنی‌های قانونی و غیرقانونی که در مقابله با جیلین و ایلگاز انجام می‌داد، پروتاگونیست ها نمی‌توانستند به اندازه‌ای که باید، در نظر تماشاگران جلوه‌نمایی کنند. این آنتاگونیست با اینکه از جایی به بعد، هیچ هدف و انگیزه‌ ملموسی از نزاع قانونی با «سه تفنگدار» ندارد، خودش را درگیر می‌کند تا فقط به آنها آزار برساند بنابراین گاهی خوب می‌شد نویسندگان یک فرصتِ استراحتِ کوتاه در پایان هر نزاعِ آنها برای کاراکترِ تیلمن ایجاد کنند تا این رفت و برگشت های همیشگی او به روایت وکیل و دادستانِ محبوبِ داستان، کارکرد دراماتیک خودش را از دست ندهد و حضورش به مرور از سوی مخاطبان پس زده نشود.

این کاراکتر با شمایلی همچون رییس یک مافیا که تنها تفاوت وی با آنها تسلط به قانون است و تمام راه‌ها و چاه‌های فرار از چنگال عدالت را می‌شناسد، به نسبت کاراکترهای مرسومِ رییس مافیایی در سینمای جهان، وجهه ترسناک‌تری به خودش می‌گیرد. آنها در پایان قصه‌های مافیایی به سزای عملشان می‌رسند در صورتی که یکتا تیلمن با جعل مدرک حقوقی توانسته است ابتدا به مقام وکالت برسد سپس پله پله، پله‌های ترقی را طِی و به آبرو و اعتباری در میان جامعه وُکلا دست پیدا کند تا جایی که هم اکنون مدیرعامل یک شرکت حقوقیِ پرآوازه به نام «شرکت حقوقی تیلمن» شده است. یکتا تیلمن فقط چهره‌ای موجه دارد وگرنه «وکیل مدافع شیطان» است؛ شخصیتی که با هنرنمایی اوقور پولات جان گرفته، به شکوفایی رسیده و در اذهان ماندگار شده است.

در مبحث فیلمنامه، کاراکترهای گوناگون در مقاطع مختلف راجع «غیرقابل پیش‌بینی بودن» وقایع رخ داده سخن می‌گویند و حتی از دلایلی که «قضاوت» مورد پسند مخاطبان و منتقدان قرار گرفته، همین امر است. این حل نشده باقی ماندن برخی پرونده‌ها و صددرصد حل شدن بعضی دیگر، این اقدامات برنامه‌ریزی شده کاراکترها که به نتیجه‌ای دور از پیش‌بینی‌هایشان می‌انجامد، این آوار مشکلات بر سر کاراکترهای اصلی و غیره و غیره، طوری که از ترجمان تصویری روند داستانی سریال «قضاوت» برمی‌آید، استعاره‌ای از غیرقابل پیش‌بینی بودن زندگی است. استعاره‌ای که از لحاظ انسانی قابل درک است و در بحث دراماتیزه سازی روایت، محلی از اعراب نخواهد داشت. انباشت سوال‌های بی جواب، اینکه کاراکترهایی مثل چنار که می‌توانند با رفتن به زندان از خط روایت برای مدتی حذف شوند و نمی‌شوند و همچنان، در بطن روایت جا خوش می‌کنند و ساخت سیکل معیوب برای اینکه آیا کاراکترها از اشتباه قبلی خودشان درس گرفته‌اند یا خیر؟ از جایی به بعد، از رغبت مخاطبان برای تماشای ادامه سریال می‌کاهد زیرا آنها را دچار خمودگی می‌کند.

«قضاوت» همانطور که از نامش پیداست، همه را در معرض قضاوت قرار می‌دهد و برای این موضوع، شرافتِ شغلی دادستان را که بالاترین مقام قضایی کشور ترکیه است نشانه می‌گیرد و اینگونه نشان می‌دهد همه جایزالخطا هستند و امکان اشتباه دارند. دور زدن قانون لزوما بد نیست هرچند باید در نظر داشت نباید دور زدن قانون منجر به صدمه به دیگران شود. در نهایت اینکه هر کسی در یک خانواده دچار اشتباهی شد، باید پاسخگو باشد و اگر کسی جُرمی مرتکب شد، هیچ اغماضی برای مجازات او وجود ندارد.

از دیگر نقطه‌های قوت «قضاوت»، قرار دادن سه نسل از مردان و زنان ترکیه‌ای در کنار هم در خانواده‌های کایا و ارگوان و نمایش واکنش‌های آنها به یک اتفاق خاص است؛ امری که در قاب‌هایی که نماینده‌ای از هر نسل در آنها وجود دارد. تصاویر به طور ناخودآگاه معنایی فراتر از آنچه که در ظاهر دیده می‌شود، با خود حمل می‌کنند به سان نقل‌قول معروف که می‌گوید: «زیبایی در سادگی است.»

یالچین آوچی مدیر تصویربرداری اثر در حوزه فیلمبرداری، با استفاده از تیلت ها و زوم این ها با تمرکز بر دستان و چهره کاراکترها، دست به خلق خلاقیت‌های تصویری می‌زند که در چشم به هم زدنی، موقعیت‌ها را از سکون و عاری از کشمکش به وضعیتی پویا و پرتنش تبدیل و تعلیق ایجاد‌ می‌کند. حرکتی که کلاسیک است با استفاده شدن در محتوای مناسب، فُرمی قابل اعتنا می‌آفریند.

جزئیات در حضور اولیه نیروهای پلیس در صحنه‌های جُرم، پرونده‌ها و سپس در رجوعِ دوباره آنها به صحنه‌های جُرم، با دقت و ظرافت خاصی طراحی شده که کنجکاوی برانگیز است و مخاطبان با تمام ظرایف ثبت مدرک در صحنه جُرم آشنا می‌شوند؛ اتفاقی که برگ برنده «قضاوت» در حوزه طراحی هنری به شمار می‌رود و به اثر وجهه‌ای، ورایِ سطحِ معمول یک سریال دادگاهی و پلیسی می‌دهد.

از لحظه نخست تماشای سریال، بینندگان با مفهوم «بازمانده» آشنا می‌شوند و سازندگان اثر، خانواده های قاتل و مقتول و حتی مظنون را در جایگاه یک بازمانده به تصویر می‌کشند. خانواده قاتلان باید با قضاوت مردم درباره یکی از اعضای خانواده خودشان و ترکش‌های چنین قضاوتی روبرو شوند‌. خانواده مقتولان، عزیز از دست داده‌اند و باید با غمی عظیم روزگار بگذرانند. از طرفی دیگر، باید چشم‌انتظار محاکمه قاتل بمانند. خانواده مظنونین تا زمانی که اتهام آنها اثبات شود، در برزخ بی‌گناهی و گناهکاری هستند و «هر دم از این باغ بری می‌رسد» تا با رو شدن هر مدرکی، آنها را یک قدم به سوی آزادی یا حبس ابد/ اعدام نزدیک کند در نتیجه، هر جُرم فارغ از نوع جُرم، تاثیرش را بر جامعه خواهد گذاشت و زندگی آدم‌های دور و نزدیک به واقعه را به شکلِ غیرقابلِ وصفی زیر و رو خواهد کرد همانطور که زندانی شدن ظفر ارگوان پدر جیلین ارگوان، تجربیات جدیدی برای خانواده ارگوان رقم می‌زند و هر یک از دختران گام در راه متفاوتی می‌نهند که از کاخ آرزوهای آنها، خرابه حسرت می‌سازد.

جاستین اونیل منتقد سینمایی در نشریه اوتاکوکارت «قضاوت» را یک ابرسریال می‌نامد و می‌نویسد: «همانطور که مشاهده می‌کنید این سریال، یک سریال تلویزیونی خیلی طولانی است، که اغلب آنها را “ابرسریال” (در عُرف سریال‌سازی هندی) می‌نامند پس اگر قصد تماشایش را دارید، به یاد داشته باشید که باید تعهد فراوانی به خرج دهید. این سریال آنطور که به نظر می‌رسد به موفقیتی چشم‌گیر دست یافته است؛ اگر به نرخ تماشای آن نگاهی بیاندازید، متوجهش خواهید شد.»

این نویسنده درباره اهریمنانی که جیلین و ایلگاز در حال نبرد با آنها هستند، عنوان می‌کند: «من اعمال کاراکترهای اصلی جیلین و ایلگاز را قضاوت نمی‌کنم چون همانطور که مخاطبان اشاره کردند، بلاهای زیادی در مدت زمان کوتاهی سر آنها آمده است. تمام زندگی آنها بر حسب یک رخداد کن فیکون شد؛ جیلین خواهرش را از دست داد و ایلگاز باید برای اثبات بی‌گناهی برادرش بجنگد. اهریمنانی که این کاراکترها در حال نبرد با آنها هستند، چیزهایی هستند که در مخیله بسیاری از ما نمی‌گنجد پس تصمیماتی که آنها می‌گیرند، ممکن است از لحاظ اخلاقی اشتباه باشد یا روی مرز احمقانه بودن حرکت کند بنابراین، در هنگام تماشای سریال، سعی کنید تا موقعیت‌ها را از منظر کاراکترها ارزیابی کنید. همچنین، نباید از یاد برد این سریال، پر از اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی و هیجان‌انگیزِ درجه یک است که هر سریالی از پس آن برنمی‌آید.»

این منتقد در پایان، اینگونه جمع‌بندی می‌کند: «اگر می‌خواهید کمی بخندید یا گهگاهی لبخند به لبتان بیاید، لطفا سراغ سریال دیگری بروید چون «قضاوت» روایتی دل خوش کُن ندارد بلکه یک قصه‌ پُر غصه است. اگر طرفدار پروپاقرص درام‌هایی با محوریت رازهای خانوادگی، جاسوسی، بازجویی و تقابل‌هایی که مو را بر تن سیخ می‌کنند، هستید، حتما این سریال را تماشا کنید.»


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image