نقد فیلم رستاخیز: وقتی سینما خواب میبیند؛ رستاخیز بی گان، سفری تصویری میان رویا و واقعیت

اختصاصی سلام سینما - «رستاخیز» (Resurrection) ساخته بی گان، در قالبی نو و ساختارشکنانه، تاریخچهای خیالی از سینما را در قالب اپیزودهایی ششدقیقهای و ناپیوسته روایت میکند؛ گویی با هیولایی معاصر از صنعت سینما روبهرو هستیم.
این اثر سرشار از صحنههایی خیالانگیز، جلوههای بصری خیرهکننده و آمیزهای از ژانرها و سبکهای متنوع است. درعینحال، پیچیدگی داستان و جابهجایی مکرر شخصیتها در بسترهای فرهنگی، اسطورهای و مذهبی چین میتواند تماشای آن را برای برخی مخاطبان دشوار و خستهکننده سازد. بااینوجود، تماشای رستاخیز تجربهای منحصربهفرد، مفرّح و بهیادماندنی به شمار میرود.
رستاخیز سومین اثر بلند بی گان پس از «کالی بلوز» (Kalli Blues) و «سفر طولانی روز به شب» (Long Day's Journey Into Night) به شمار میآید.
فیلم با سبک سینمای صامت آغاز میشود و روایتگر جهانی است که در آن، رؤیا دیدن ازمیانرفته و موجوداتی خیالی به نام «فانتازمرز» همچنان توانایی دیدن رؤیا دارند.
در این بستر علمی - تخیلی که به گذشته اشاره دارد، یکی از این رؤیابینان با بازی جکسون یی معرفی میشود؛ شخصیتی که ظاهرش یادآور گوژپشت نوتردام است و توسط عکاسی (با بازی شو کی) نجات مییابد.
بخش آغازین فیلم از دیگر قسمتها خیالانگیزتر و سوررئالتر است. پس از عبور از روایتهایی گیجکننده، اپیزود سوم فرصتی برای آرامش و تنفس به بیننده میدهد.
در ادامه، مشخص میشود که هر اپیزود، بر یکی از حواس پنجگانه انسان تمرکز دارد. طولانیترین بخش فیلم، در شب سال نو ۱۹۹۹، در شهری بندری و گمنام رخ میدهد و نقطه اوج تجربه بصری آن است.
در مجموع، رستاخیز همچون مرثیهای برای هنر سینما و پروژهای عمیقاً شخصی و سحرانگیز از بی گان است. او در این اثر، از تمامی ابزارهای موجود – از آنالوگ تا دیجیتال – بهره میگیرد تا روایتی خیالانگیز و منحصربهفرد را خلق کند.