جستجو در سایت

1398/10/19 00:00

جوکر؛ تراژدی تحقیر و طرد شدگی

جوکر؛ تراژدی تحقیر و طرد شدگی


جوکر تاد فیلیپس کنکاشی است روانشناسانه از درون انسان های طرد شده ای که برای بیان و بقای خود در میان آشفته بازاری از هرج و مرج روانی زندگی مدرن ، رفته رفته  تغییر ماهیت داده تا نقش تازه ای در جامعه برای خود دست و پا کنند. نقشی که اگر چه به ظاهر  بر خلاف معیارهای اخلاقی و انسانی است اما خود درواقع برخاسته از سرکوب همین معیارها ست در وجود آرتورهای ساده دل  و مهربان که برای دیده شدن و هویت یافتن،  در پشت نقاب رنگی  یک دلقک، بازیگر تراژدی   چرک و سیاه  زندگی خود می شوند.

 از این منظر، فیلم جوکر اگرچه که از نظر موقعیت زمانی در دهه 80 رخ می دهد اما تاکید و تکرار بر  انگاره های خشونت و قدرت در این فیلم، با زنمایی ای است  از زندگی امروزی که می توان آن را به هر جامعه ای تعمیم داد. آیینه ای تمام قد چون آیینه ای که در جای جای فیلم آرتور را به ما معرفی می کند در برابر جامعه خود بگذارید تا جوکرها را ببنید؛ این است شالوده ایده اولیه این اثر پر از استعاره .

جوامعی که سنگ بنای بقا و قدرت  خود را در چشم پوشیدن و نادیده گرفتن انسان هایی کم قدرت و به حاشیه رانده شده. بنا می کنند. همان چیزی که در افتتاحیه فیلم تاد فیلیپس می بینم به راستی ماهیت تمام این تراژدی جنون است؛  چند پسر بچه قوی هیکل که  با تعریف خود از آرتور به عنوان فردی  ضعیف ، کم جثه و بی قدرت ، خشونت خود را علیه او توجیه می کنند. آرتور جوان بی دست و پا و زخم خورده ای که در مقابل تمام نامهربانی ها به خنده های بی رحمانه و هیستریک خود پناه می برد، اما برای ماندن در میان این مردم تقلا می کند. او که دیگران بدون هیچ دغدغه ای می رنجانندش برای نرنجیدن مردم توضیح می دهد؛ کارتی که روی آن وضعیت پیچیده او شرح داده شده و از مخاطب می خواهد که او را تحمل کند و آزرده نشوند. چه چیزی می تواند انسانی تر از این باشد ؟  از این رو  نسخه جدید جوکر نه مانند جوکرهایی که پیش از این دیده ایم، تجسم خشونت و انتقام جویی  است که صحنه های خشن و زرد و خوردهای هالیوودی با استودیوهایی عظیم را می طلبد، بلکه به آسیب شناسی تحقیر و طرد شده گی می پردازد و در ریزترین بخش های زندگی گذشته این شخصیت کامیک بوکی و تبدیل شدن آن به جوکر واکاوی هنرمندانه ای می کند.

 جوکر که یکی از مشهورترین شخصیت های منفی تاریخ سینماست در اینجا قصد ندارد نمونه ای جدید و به روز شده  از جوکر های تاریخ سینما( هیث لجر، جک نیکلسون؛ ..) باشد بلکه می خواهد تصویر شفافی از "واقعیت وجودی" تمام  جوکرهایی باشد که تا پیش از این، آن ها را به فراخور جهان ابرقهرمانی شان، تصنعی و اغراق شده می شناختیم. روایتی واقع گرایانه تر از جوکرهای رانده شده. اثری که حتی برای مخاطب نا آشنا با جوکر هم جذاب می نماید و کاملا مستقل است.  

شاید روایت اصلی و معتبر همین باشد و تمام  داستان های  متفاوتی که هیث لجر در"شوالیه تاریکی " از چرایی  تبدیل شدن خودش به مردی با چهره ای پلید می گوید فقط خرده روایت هایی است از این روایت اصلی. روایت اصلی ای که در آن جوکر، آرتور است، نامی مختص خود دارد و  هویتی مستقل از جوکر ترسناک و شوم. حتی دانستن اینکه جوکر برادر بتمن نوجوان است انتقام جویی های او را برایمان قابل درک تر می کند.

  آرتور مردی که روزهایش را دلقکی می شود برای تبلیغات فروشگاه ها و شب هایش را با رویای کمدین شدن خود سپری می کند اینگونه زندگی خود را خلاصه می کند آن هم درست قبل از کشتن مادر " در تمام مدت زندگیم حتی یک لحظه خوشحال نبودم" .

 با اینکه آغاز استحاله آرتور به جوکر در مترو، در خاموش و روشن چراغ ها، و کشتن نمادین سه مرد رخ می دهد ولی در واقع هسته اصلی این دگرگونی تراژیک در وجود مادر آرتور که او را "هپی " می خواند خلاصه می شود. خشونتی بکر و دست نخورده از جانب مادر که منشا تمام عواطف انسانی است ، خشونتی که فاجعه آمیزتر از خشونت هایی است که هر روزه در کوچه و خیابان می دید و  سرانجام آخرین قطعه این پازل شوم  را با کشتن مادر کامل می کند.

 تلاقی مرز واقعیت و خیال و بازی میان این دو یکی از عناصری است که فیلم جوکر را در  لیست با شکوه ترین آثار روانشناسانه  قرار می دهد. برای آرتور که شبها به تماشای مرد اسطوره ای زندگی اش که یک کمدین معروف تلوزیونی است می نشیند رویا پردازی حکم سکوی پرشی است برای گریز از واقیعت. بستر خیال تنها مامن واقعی آرتور است؛ خیال پردازی او درباره زنی که در آسانسور گرفتن یک اسلحه روی شقیقه را پیشنهاد می دهد، خیال پردازی درباره رویارویی با موری فرانکلین، و خیال پردازی هایی درباره مرگ خود. رقص خلسه وار جوکر که  موسیقی درست و دقیق فیلم، آن را همراهی می کند، بخشی از این رها شدن از زمختی واقعیت است. رها شدنی که مرگ آن را با عبارتی در دفترچه جوکر کامل می کند" شاید مرگم بیشتر از زندگیم با عقل جور دربیاد" .