هنرمندان بزرگی که خودکشی کردند | خوش گذشت ممنون و خداحافظ
اختصاصی سلام سینما - درگذشت کیومرث پوراحمد، کارگردان فیلم بهیادماندنی «شب یلدا» که بر اساس زندگی خود او ساخته شده بود و سریال نوستالژیک دوران کودکی و نوجوانیمان «قصههای مجید»، کام همه را تلخ کرد. جدای از مرگش، خودکشیکردن او، غصه را مضاعف کرد، خودکشی که مقارن با بزرگترین رکود سینمایی سالهای بعد از جنگ، جنبهای نمادین هم پیدا کرد، جنبهٔ نمادینی که خبر از مرگ سینمایی میدهد که سیستم فرهنگی بعد از انقلاب سعی کرد گسترش دهد و بدل به سینمای ملیاش کند و حالا به آخر خط رسیده است... همانطور که کیومرث پوراحمد رسیده بود. خدایش بیامرزد.
با پاسداشت و احترام؛ به یاد مردی که یکبار با «خواهران غریب» و یکبار با رفتن دلخراشش اشکمان را درآورد، به بهانه درگذشتش، یادی کردهایم از هنرمندان بزرگی که با خودکشی به زندگی خود پایان دادهاند یا بهعبارتدیگر مرگ خودخواسته را انتخاب کردند. از نقاش و نویسندههای بزرگ بگیرید تا بازیگران و کارگردانان مهم سینمای جهان.
ژان لوک گدار: تجسم سینما فراتر از چیزی که هست
نویسندگانی که خودکشی کردند
ارنست همینگوی- Ernest Hemingway
یکی از مهمترین نویسندگانی که تاریخادبیات به خودش دیده است، برنده جایزهٔ نوبل و نگارنده رمانهای مهم و ماندگاری مانند «پیرمرد و دریا»، «وداع با اسلحه» و «زنگها برای چه کسی به صدا درمیآیند». همینگوی سالهای زیادی از زندگی خود را در جنگ گذراند. خصوصاً جنگ داخلی اسپانیا علیه ژنرال فرانکو تأثیر شگرفی بر زندگی شخصی و حرفهای او گذاشت. داستان زندگی این نویسنده در فیلم «گلورن و همینگوی» با بازی کلایو اوئن و نیکوg کیدمن بهتفصیل شرح داده شده است.
ارنست همینگوی در تاریخ ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ میلادی با یکی از تفنگهای محبوبش، دولول ساچمهزنی باساندکو، خودکشی کرد؛ خانوادهاش در ابتدا اعلام کردند که ارنست مشغول تمیزکردن اسلحه بوده که تیری از آن دررفته و باعث مرگ وی شده است؛ اما پس از پنج سال همسر وقتش، ماری ولش، به انجام خودکشی توسط همینگوی اعتراف کرد.
ریچارد براتیگان - Richard Brautigan
نویسنده آمریکایی مهم دیگری که هرچند شهرت همینگوی را ندارد؛ اما ماندگاری آثارش قطعاً با همینگوی برابری میکند. از آن نویسندههایی که قلم یکهشان هر چند صدسال یکبار ظهور پیدا میکند و کتابهایش شبیه به هیچ رمان یا داستان کوتاه دیگری نیست.
براتیگان از آن نویسندههایی است که خواندن کتابهایش نگاهتان به زندگی را دستخوش تغییر میکند و قلم و نگارشش دروازههای ادبی جدیدی به روی خواننده میگشاید. از مهمترین آثار او میتوان به «صید قزلآلا در آمریکا»، «در قند هندوانه»، «یک زن بدبخت» و «در رؤیای بابل» اشاره کرد.
او در فصل شکار همیشه به مونتانا میرفت و با دوستانش به شکار میپرداخت؛ هرچند او هیچوقت نمیتوانست به موجود زندهای شلیک کند و بیشتر ادای شکارچیان را درمیآورد. در فصل شکار ۱۹۸۴، براتیگان به مونتانا نرفت. دوستانش نگران شدند. امکان تماس با او وجود نداشت، به همین دلیل پلیس شهر بولیناس در شمال کالیفرنیا را که محل زندگی براتیگان بود خبر کردند. در ۲۵ اکتبر ۱۹۸۴ پلیس درِ خانهٔ براتیگان را شکست و یک بطری مشروب و یک تفنگ کالیبر ۴۴ کنار جسدش پیدا کرد. بنا بر اظهارنظر پزشکی قانونی، او ایستاده رو به دریا پشت پنجره»به شقیقهاش شلیک کرده است.
ویرجینیا ولف - Virginia Woolf
اگر بگوییم ویرجینیا ولف مهمترین نویسنده زن تاریخادبیات است، اغراق نکردهایم. هرچند بهزبانآوردن این گزاره سخت و سنگین باشد. نویسندهٔ زنی که در کنفرانسی در دانشگاه اولین و مهمترین توصیهاش به نویسندههای زن جوان برای نویسنده شدن این بود که باید اتاقی از آن خود داشته باشند. خلوتی برای نوشتن. «اتاقی از آن خود» بعدتر نام کتاب جستار- مقالهای از او شد که بیاغراق یکی از مهمترین مقالات درباره حضور و جایگاه زنان در تاریخادبیات است.
ویرجینیا ولف از جمله زنان فمینیستی قرن بیستم است که تأثیر شگرفی بر جامعهٔ زنان مدرن داشت. «خانم دالوی»، «موجها»، «بهسوی فانوس دریایی» و «اورلاندو» از جمله مهمترین کتابهای ولف هستند. فیلم «ساعتها» به زندگی این نویسنده میپردازد.
وولف در سراسر زندگیاش با افسردگی دستوپنجه نرم میکرد. او چندین بار در بیمارستان روانی بستری شد و دستکم دو بار تلاش کرد خودکشی کند. به عقیده برخی روانپزشکان، بیماری او علائمی داشته که امروزه بهعنوان اختلال دوقطبی میشناسیم. وولف در سال ۱۹۴۱، در سن ۵۹ سالگی، جیبهایش را پر سنگ کرد و خود را در رود اوز در شهرک لوئیس غرق و به زندگیاش پایان داد.
رومن گاری- Romain Gary
رومن گاری نویسنده، فیلمنامهنویس، کارگردان، خلبان در جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی بود؛ اما بیش از همه بهعنوان نویسنده شناخته میشود. نویسندهای که موفق به دریافت جایزهٔ ادبی کنگور برای کتاب «تربیت اروپایی» هم شده بود. او که اصالتاً لهستانی بود خیلی زود به همراه مادرش به نیس فرانسه مهاجرت کرد و در آنجا بزرگ شد. بیشتر کتابهای او رنگ و بویی از زندگی شخصی و خصوصاً خاطرات کودکی خود گاری دارند.
گاری تنها نویسندهای است که جایزه کنگور که به هرکس تنها یکبار تعلق میگیرد را دو بار دریافت کرده. بار دوم با نام مستعار امیل ژار برای «زندگی در پیشرو» جایزه را گرفت. خود گاری در کتاب «آثار و مرگ امیل ژار» این حقیقت را فاش کرد. از جمله مهمترین آثار او میتوان به «خداحافظ گاری کوپر»، «میعاد سپیدهدم»، «زندگی در پیش رو» و «بادبادکها» اشاره کرد.
رومن گاری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلولهای به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود بهجای گذاشته این طور نوشته است «... دلیل این کار مرا باید در زندگینامهام شب آرام خواهد بود، (La Nuit sera calme, 1974) بیابید.» او در این کتاب گفته: «بهخاطر همسرم نبود، دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشته: «واقعاً به من خوش گذشت، ممنون و خداحافظ!»
نقاشان و موزیسینهایی که خودکشی کردند
کرت کوبین- Kurt Cobain
ستاره موسیقی راک اند رول، خواننده و نوازنده گروه نیروانا، کرت کوبین یکی از مهمترین موزیسینهایی است که خودکشی کرده است. هنرمندی که از کودکی رنجهای جسمانی و روحی زیادی را متحمل شده بود و احتمالاً همین هم بهسوی موسیقی آلترناتیو راک سوقش داد.
گروه نیروانا خیلی زود و بعد از دو آلبوم به شهرتی جهانی رسید و این پای رسانهها را به زندگی کرت باز کرد، کسی که همیشه در انزوا و تنهایی به سر میبرد و حالا در هجوم رسانهها زندگیاش بههمریخته بود. او در اواخر عمر خود با اعتیاد و افسردگی شدید دستوپنجه نرم میکرد. فیلم «آخرین روزها» به کارگردانی گاس ون سنت برداشت آزادی از آخرین روزهای زندگی کوبین است و مستند «کوبین: مونتاژ هک» به شکل مفصلی زندگی او را از کودکی تا مرگ شرح داده.
در ۸ آوریل ۱۹۹۴ جسد کرت کوبین با مغز متلاشی شده و یک شات گان در کنارش در خانهاش یافت شد و در مدارک رسمی پلیس علت مرگ، خودکشی اعلام شد. اسلحهای که کوبین با آن خودکشی کرد یک تفنگِ ساچمهزنی رمینگتون بود که آن را یکی از دوستانش به نام دیلن کارلسون به او داده بود. کارلسون آن اسلحه را در ۳۰ مارس همان سال خریده بود و کوبین اسلحه را تحت عنوان محافظت از منزلش از کارلسون گرفته بود.
وینسنت ونگوگ - Vincent van Gogh
وینسنت یا ونسان ونگوگ دیگر احتیاجی به معرفی ندارد. نقاش بزرگ و محبوب پست امپرسیونیست که در قرن نوزدهم زندگی میکرد و داستانهای افسانهای زیادی دربارهاش نقل میشود. مشهور است که تا پیش از مرگش نهتنها نقاش شناخته شدهای نبود که بهواسطه سبک نقاشی سبکبال و کودکانهاش مورد تمسخر قرار میگرفت. باز مشهور است که در عشق به دختری چنان ثابتقدم بود که گوشش را برای او برید. در پرترهای از او که خودش آن را کشیده و در اینجا میبینید، میتوانید رد پانسمان دور گوشش را بگیرید.
کارهای او شامل شب پر ستاره، تکچهره، خودنگاره، چشمانداز، طبیعت بیجان، سرو، کشتزار گندم و گلهای آفتابگردان است. او از کودکی به نقاشی علاقه داشت؛ ولی تا اواخر دههٔ دوم زندگیاش نقاشی نکرد. ونگوگ شیفته نقاشی از مردم طبقهٔ کارگر مانند تابلوی سیبزمینی خورها، کافههای شبانه مانند تراس کافه در شب، مناظر طبیعی فرانسه، گلهای آفتابگردان، شب پر ستاره و خودنگاره بود. فیلمهای «بر دروازهٔ ابدیت» و انیمیشن «دوستدار تو ونسان» دربارهٔ این نقاش بزرگ ساخته شدهاند.
ونسان ونگوگ که در اواخر عمر بهشدت از بیماری روانی اختلال دوقطبی و فشار روحی رنج میبرد، در ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی در اثر شلیک گلوله به شکمش زخمی شد و روز بعد در مهمانسرای رَوو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود که پیش از مرگش بر بالین وی آمده بود اینگونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند».
فیلمسازانی که خودکشی کردند
تونی اسکات - Tony Scott
تونی اسکات، برادر ریدلی اسکات را میتوان مشهورترین کارگردانی دانست که خودکشی کرده است. کارگردانی که نام او را با ساخت فیلم «تاپ گان» با بازی تام کروز به یاد میآوریم.
در ۱۹ اوت ۲۰۱۲ تونی اسکات از بالای پل وینسنت توماس واقع در شهر سنپدرو در ناحیهٔ بندری لسآنجلس به درون رودخانه پرید و خودکشی کرد. به گفته پزشکی قانونی شاهدان عینی او را ساعت ۱۲:۳۰ ظهر دیدهاند که اتومبیل خود را روی پل متوقف کرده و به داخل آب پریده. سه ساعت بعد جسد وی پیدا شد و پلیس هم یک یادداشت خودکشی در اتومبیلش یافت.
شانتال آکرمن- Chantal Akerman
شانتال آکرمن در هجدهسالگی با دیدن فیلم «پیرو خله» ژان لوک گدار عاشق سینما شد و تصمیم گرفت فیلمساز شود. او در ابتدا به مدرسه فیلمسازی بلژیک رفت؛ اما خیلی زود از آنجا بیرون آمد و تصمیم گرفت مسیر خودش را در فیلمسازی برود و به تحصیلات آکادمیک توجهی نکند. آکرمن بهعنوان یکی از مهمترین فیلمسازان آوانگار و مستقل شناخته میشود که فیلمهای دستانی و مستندش تأثیر زیادی روی جریانهای سینمایی روشنفکری بعد از خودش داشت.
زنانگی و فمینیسم و زندگی در دوران پساجنگ و زیر سایهٔ سنگی جنگ جهانی از حمله مواردی است که در آثار مختلف او میتوان آنها را ردیابی کرد. مینیمالیسم و فمینیسم کلیدواژههای ورود به جهان فیلمسازی شانتال آکرمن هستند. آکرمن در دورههای مختلفی در پاریس و نیویورک زندگی میکرد. فیلمهای او رابطهٔ تنگاتنگی با فضای شهری و مناسباتش برقرار میکردند و از جایی در زندگی و خاطرات شخصی فیلمساز نشئت میگرفتند.
در سال ۲۰۱۵ درحالیکه بعد از مرگ مادرش به دلیل افسردگی در آسایشگاه روانی بستری بود، تنها ده روز بعد از مرخص شدن و بازگشت به پاریس به زندگی خود پایان داد. هرچند فیلمهایش ابدی شدند.
پنج فیلم مهم شانتال آکرمن | زن و زندگی
ژان لوک گدار - Jean-Luc Godar
ژان لوک گدار محصول یک دوران است. کسی نمیدانست که اگر احیاناً در زمان دیگری، در جغرافیای دیگری متولد میشد، اگر رفقایش را پیدا نمیکرد باز هم گدار میشد یا نه. او برآیند یکی از حساسترین برههای اروپای معاصر است و آینهٔ عمیقترین و قابل بحثترین جنبشهای اعتراضی معاصر.
مرگ گدار هم بهاندازه تمام عمر و فعالیت هنریاش سینمایی، مستقل و کنشمند بود. او که به دلیل کهولت سن دچار ناتوانی جسمی بود تصمیم گرفت با «مرگ خودخواسته» به زندگی خود پایان دهد. کارش را کرد و رفت. هم زندگی کرد، هم مبارزه، هم عشقبازی با قدمبهقدم مسیری که در آن پا گذاشته بود.
هر فیلم اروپایی و ضد جریانی که بعد از دههٔ هفتاد ساخته شد، موجودیتش را مدیون گدار است. نه که متأثر از گدار یا فیلمهای موج نویی باشد یا در اسلوب و سبک از آن جنبش و آدمهایش الهام گرفته باشد، نه. اما اگر موج نو نبود، اگر سماجت موج نوییها خصوصاً گدار برای فراتر رفتن از مرزهایی که سینما آن روزها تصویر کرده بود، نبود حالا بخشی از سینما را کم داشتیم. بخشی که البته برای تماشاگر عام هرگز جذاب نبوده و نیست و هیچوقت نتوانست مقبولیتی عمومی پیدا کند، اما نقش مهم خودش را در تاریخ ایفا کرد.
چه تاریخهای سینما و چه تاریخ سیاسی و اجتماعی این قرن پر داستان و آشوب. همانطور که خود گدار محصول یک دوران بود، مرگ او همپایان یک دوران قلمداد خواهد شد. باز هم چه در سینما و چه در تاریخ آگاهی و مبارزه طبقاتی.
بازیگرانی که خودکشی کردند
هیث لجر - Heath Ledger
بازیگر جوانی که مرگش افسانهای شد چرا که درست بیست روز بعد از خودکشی شوکهکنندهاش میبایست روی سن مراسم اسکار حاضر میشد تا جایزهاش را برای ایفای نقش جوکر دریافت کند. نقشی که نام او را در تاریخ سینما بهعنوان بهترین جوکری که تصویر شده است، ثبت کرد. آخرین نقشآفرینی او در فیلم «تری گیلیام» به نام «دکتر پارناسوس، مردی که به شیطان رودست زد»(The Imaginarium of Doctor Parnassus) بود. این فیلم دربارهٔ یک شرکت تئاتر است که مشتریان خود را به سفری در رؤیاها میبرد. «لجر» نقش رئیس این شرکت را ایفا میکرد.
متأسفانه، عمر «لجر» به پایان رساندن نقشآفرینیاش در این فیلم نرسید و بخش عمدهای از سکانسهای او پس از مرگش باقی ماند. «گیلیام» مجبور شد تا «جانی دپ»، «جود لا» و «کالین فارل» را استخدام کنند تا نقش رویاپردازیشدهی «لجر» را ایفا کنند. به گفتهٔ «گیلیام» با این رویکردی که او اتخاذ کرد، هیچ تغییر عمدهای در فیلمنامه اعمال نشد.
«من آنجا نیستم»، «کوهستان بروکبک» و «شوالیهٔ تاریکی»مهمترین فیلمهای هیث لجر استرالیایی بیست و هشتساله بودند. پیکر هیث لجر در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۸ در حالی پیدا شد که عملیات احیای او موفقیتآمیز نبود. طبق گزارش مرکز پزشکی نیویورک در خون لجر، مقادیری از مسکنهای اکسیکدون، هیدروکدون و ضداضطرابهای دیازپام، تمازپام، الپرازولام (که در والیوم، زاناکس و رستوریل وجود دارند) و دوکسیلامین پیدا شده است.» البته بسیاری مرگ او را تصادفی و مسمومیت دارویی میدانند نه خودکشی. لجر در زندگی خود با اعتیاد دستوپنجه نرم میکرد و این یکی از عوامل اصل جداییاش از میشل ویلیامز بود.
رابین ویلیامز- Robin Williams
مرگ رابین ویلیامز یکی از نابهنگامترین خودکشیهای جهان سینما بود. چه کسی فکرش را میکرد آن بازیگر خوشخنده و پر انرژی روی به آخر خط برسد و تصمیم بگیرد کار خود را تمام کند؟ بازیگر جادویی «انجمن شاعران مرده» و «ویل هانتینگ خوب» که برای آن برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد، با مرگش همه را شوکه کرد.
پلیس کالیفرنیا در ۱۱ اوت ۲۰۱۴ پیکر بیجان او را پیدا و تأیید کرد دلیل مرگ رابین ویلیامز، خودکشی بوده است. او خود را در ویلایی که همراه همسرش در آن زندگی میکرد، حلقآویز کرد. وی در چند سال آخر زندگیاش از افسردگی شدید رنج میبرد و خود بهصراحت از مصرف کوکائین و الکل سخن میگفت. چند بار نیز برای ترک مواد مخدر تلاش کرده بود.
میراث «رابین ویلیامز» ماندگار است. حتی زمانی که او با اعتیاد، زوال عقل و افسردگی دستوپنجه نرم میکرد، باز هم به خوشحال کردن مردم از طریق فیلمها و استندآپکمدیهایش میپرداخت. آخرین نقشآفرینی «ویلیامز»، صداپیشگی سگ سخنگو در یک کمدی بریتانیایی به نام «مطلقاً هر کاری» (Absolutely Anything) بود.
فیلیپ سیمور هافمن- Philip Seymour Hoffman
بر کسی پوشیده نیست که شهرت فیلیپ سیمور هافمن به دلیل کارنامهٔ بازیگری پر بار و درخشان اوست. نقشآفرینی او در فیلمهای بسیار بزرگی مثل «لبوفسکی بزرگ»(The Big Lebowski)، «مستی عشق»(Punch-Drunk Love)، «مأموریت غیرممکن3»(Mission Impossible3) و «استاد»(The Master) در یاد طرفداران سینما مانده است.
جدا از تمام این فیلمها، هافمن در سال ۲۰۰۶ برای ایفای نقش «ترومن کاپوتی» در فیلم زندگینامهای «کاپوتی»، برندهٔ جایزهٔ اسکار شد. بدون اینکه بخواهیم اهمیت نقش را در نظر بگیریم، «هافمن» همواره در کارش مورد تحسین قرار گرفته است. او در سن ۴۶ سالگی به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر ترکیبی به طرزی واقعاً شوکهکننده از دنیا رفت.
آخرین نقشآفرینی او به فیلم «هانگر گیمز: زاغ مقلد قسمت دوم»(The Hunger Games: Mockingjay-Part2) باز میگردد. او نقش «پلوتارک هِوِنزبی» را در این فیلم ایفا میکرد. «هافمن» در سال ۲۰۱۴ در جریان فیلمبرداری «هانگر گیمز: زاغ مقلد قسمت دوم»(The Hunger Games: Mockingjay-Part2) از دنیا رفت و بخش عمدهای از سکانسهای او نیز فیلمبرداری شده بود.
اما سازندگان فیلم از بدل و جلوههای ویژه برای ادامهٔ نقش او استفاده نکردند و کاراکتر هافمن را از ادامهٔ داستان کنار گذاشتند. «جنیفر لارنس» در مصاحبهای به ورایتی میگوید: «این تنها راهی بود که میشد از این اتفاق تلخ عبور کرد.»