اپیدمی خیانت در سینمای ایران
سال 88-89 بود که موج فیلمهای ساخته شده با موضوع خیانت صدای خیلی از فعالان فرهنگی و مردم را درآورد و نسبت به این موج به مسئولین سینمایی هشدار داده شد. اما این روند نه تنها متوقف نشد بلکه رواج بیشتری نیز گرفت تا جاییکه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در اقدامی مقابله جویانه از اکران فیلمهای با تم خیانت در سینماهای تابعه خود سر باز زد. این اقدام هم هرچند تا مدتی فضای سینمایی کشور را متشنج کرد اما نتوانست جلوی این موج جریان یافته سینمای ایران را بگیرد. اوضاع طوری سپری شد که این روزها دیگر صدای کسی هم در اعتراض به این روند شنیده نمیشود. منتقدان دیروز همه یا خسته شدهاند و قطع امید کردهاند و یا به نوعی با این قضیه کنار آمدهاند.
این روزها دیگر همان قدر که خالی بودن صندلیهای سینما امری عادی شده است، خیانت نیز همچون جزء لاینفکی از درامهای سینمایی شده است و چه نسبت و رابطهی عجیبی بین این دو برقرار است. هرچه فضای فیلمهای ما در این سالها با این گونه مضامین گره بیشتری خورد، شاهد ریزش بیشتری از مخاطبان سینما شدهایم. حتی همین ریزش مخاطب هم به فیلمسازان ما تلنگری نمیزند تا به خود بیایند و سینمای کشور را از ورشکستگی نجات دهند. چرایی آن هم احتمالا در سینمای نفتی باید جستجو کرد. سینمایی که دستش در جیب دولت و بیت المال است و دغدغه بازگشت سرمایه را ندارد تا بخواهد به ذائقه مخاطب توجه کند فکر فروش فیلم باشد. او میخواهد حرف خودش را بدون توجه به خواست مخاطب و مردم بزند و همین می شود که دنیای کوچک قشر بورژوایی شبه روشنفکر که از قضا خیانت هم جزء لاینفک زندگی آنهاست به فیلم هایشان تسری پیدا میکند.
ادبیات و تاریخ غنی و سرشار از مضامین نمایشی در آثار سینمایی ما اصلا محلی از اعراب ندارد. فقط در همین دوران معاصر خودمان چقدر سوژه های بکر و دراماتیک وجود دارد که تا کنون کسی سراغ آن نرفته است. اینها به کنار حتی اگر بخواهیم به سی و شش وضعیت نمایشی پولتی هم پایبند باشیم تنها دو سه وضعیت به ماجرای خیانت گره خورده است و سی و سه وضعیت دیگر آن متفاوت با این فضاست. از این منظر هم باز سینمای ما خود را محصور در حوزهی کوچکی از عالم سینما کرده و دائما هم درجا میزند. حتی دریغ از پیشرفت در همین مضمون تکراری و کاش حداقل در همین مضمون به پیشرفت فرمی و تکنیکی خاصی رسیده بودیم.
فقط به همین فیلمهای اکران شدهی ماه اخیر در سینماها نگاه کنیم شاید تنها بتوان فیلم قهرمانان کوچک را از این قاعدهی خیانتوار مذکور مستثنی کرد و مابقی همه در حال به تصویر کشیدن خیانت هستند. جالب اینجاست که فیلمی مانند ایتالیا ایتالیا نیز که اصلا موضوع دیگری را دنبال میکند و میخواهد فضای نویی را در سینمای ایران ترسیم کند هم تمی از خیانت پنداری را به زور در فیلم میگنجاند.
اینجاست که واقعا پخش و اکران فیلم های خارجی قابل قبول به عنوان یک گزینه جدی عرض اندام میکند. با این تغییر حداقل به هیچ عنوان شاهد آثار تکراری و مضامین خسته کننده این روزهای سینما نیستیم. شاید تماشای آثار با کیفیت روز دنیا و یا حتی آثار ماندگار تاریخ سینمای جهان (البته مطابق با قواعد و چهارچوب قوانین داخل کشور)، سازندگان داخلی را به خود آورد تا بتوانند آثار متنوع تر و متعالیتری خلق کنند و از این حصار فیلمهای آپارتمانی و خیانت و مضامینی از این دست خارج گرداند.
تا زمانی که دغدغه سینمای ما خانواده و اصالت دادن به مضامین خانوادگی نشود، وضعیت همین است. این را میتوان در چرایی فروش فیلمهای طنز این سالها بررسی کرد و نشان داد با یک تغییر نگرش در فیلمسازان، این رکود سینمایی هم تلنگری خواهد خورد و به پایان خواهد رسید.
آنچه که مشخص است روند قهقرایی سینما چندین سال است که آغاز شده و هیچ تلاشی از ناحیه دست اندرکاران سینما چه در سطح مدیران و چه بدنه سینما برای خروج از این ورطه دیده نمیشود. چرخش مالی اکران سینماهای ایران در این 8 ماهه کمتر از 150 میلیارد تومان گزارش شده و این با احتساب پنج فیلم طنزی است که یک تنه نصف بیشتر فروش گیشهها را بر عهده داشته است. این برای سینما یک فاجعه است و اگر اقدام فوری برای حل آن اندیشیده نشود باید شاهد تغییر کاربری سینماهای موجود به کافی شاپها و پاساژها باشیم و این یعنی خداحافظ سینما!