سراب

متری شیش و نیم بعد از تجربه ی کارگردانی و نویسندگی سعید روستایی در سال های اخیر تجربه ای موفق برای کارگردانش به شمار می آید، اما نتوانسته آن گونه که باید نظر طرفداران و ستایش کنندگان ابد و یک روز را به سوی خویش جلب کند.
فضا و بسترِ غالبِ روایت در متری شیش و نیم مشابه همان فضای غالب در فیلمِ ابد و یک روز است که این بار سعید روستایی برای ایجادِ تفاوت و نیز برون رفت از آن فضا با باستفاده از چاشنی حادثه و نیز فضاهای انتهایی زندگیِ سردسته ی یک باند تولید مواد مخدر اثر خویش را دستخوش تغییراتی کرده است، که در ظاهر توانسته است جذابیت بصری و نیز یک تعلیق نسبی را در این فیلم ایجاد نماید، اما از این نکته نباید غافل شد که استفاده از چند عنصر و وصل کردن آن ها به فیلمنامه ای که در ذاتِ خود فاقد این عناصر می باشدبه تنهایی نمی تواند نطفه ی شکل گیری یک داستان را در یک فیلمِ بلند سبب گردد.
شروع این فیلم و شوک ابتدایی آن،یعنی سقوط در گودال ایجاد شده در برابر یک ساختمان نیمه کاره ی در حال ساخت می توانست نوید بخش یک فیلم جذاب برای بیننده و عاملی برای همراهی وی باشد اما این ضرباهنگ متاسفانه و بعد از دستگیری کرکتر اصلی یعنی ناصر پاکباز با نقش آفرینی نوید محمدزاده؛ کند و رفته رفته شخصیت ها و از جمله ناصر پاکباز در یک سوم میانی مخصوصا در سکانس های طولانی بعد از بازداشت و در بازداشت گاه محو شود، که بود یا نبود هریک از آن ها هیچ تاثیری را بر روند و جریانِ سیالِ فیلم نمی گذارد.
سعید روستایی در متری شیش و نیم به دور از فضای حاکم بر سینمای کشور حرکت کرده است که از این حیث می توان فیلمش را در زمره ی جسورترین فیلم های اخیر سینمای ایران دانست که در هیاهوی فیلم های مبتذل روی پرده که یک دلقک بازی محض به شمار می آیند توانسته است اثری قابل قبول را روانه ی سالن های سینما کند.
استفاده از دیالوگ های پرطمطراق مشابه دیالوگ های ابد و یک روز و نیز استفاده از بازیگران اصلی آن فیلم در متری شیش و نیم، توانسته است نوعی پیوستگی را در دو فیلم ایجاد کند که این مهم در دیالوگ های دو فیلم نیز قابل مشاهده است.برای مثال در سکانس درون اتومبیل ابد و یک روز همان جایی که پیمان معادی در حینِ رانندگی دیالوگ گویی می کند،به زیبایی توصیفی تمام عیار از نحوه ی دستگیری یک متهم به پخش یا نگهداری مواد مخدر ارائه می گردد که ما جزئ به جزئ این مراحل را در متری شیش و نیم مشاهده می کنیم.
فیلمبرداری چشم نواز و نیز طراحی صحنه ی جذاب در متری شیش و نیم در کنارِ نورپردازی منحصر به فرد توانسته است القائات مدنظر کارگردان را به بیننده منتقل و ایشان را با فیلم همراه کند.پاشنه ی آشیل این فیلم را اما باید در جایی دیگر جست و جو کرد و آن چیزی نیست جز زبانِ روایت و نیز وجود حفره در فیلمنامه ای که می توانست اثری بهتر از این را روانه ی سینماهای کشور کند.متری شیش و نیم به شدت از نداشتن یک زبانِ روایت همگون رنج می برد و سردرگمی در ارتباط میان درام و نیز حادثه در این فیلم غوغا می کند،به گونه ای که شما به عنوان بیننده در جای جای فیلم نمی دانید باید دلتان به حالِ شخصیت ها بسوزد و یا از بد من داستان بخاطر جفایی که زندگی در حق وی کرده است از همان کودکی تا لحظه ی مضحکی که شروع به درد و دل با یک وکیل که به بدترین شکل ممکن به ایفای نقش پرداخته است،خوشتان بیاید و به او حق بدهید و ادامه ی ماجرا.
به نظر می آید درگیری بیش از حد سعید روستایی در حاشیه ها و نیز غرق شدن وی در آثاری از قبیل بریکینگ بد و شهر خدا و اصرارِ بیش از حد وی در به نمایش کشیدن اوضاع حاکم بر بازداشت گاه ها تا محاکم قضایی او را از هسته ی اصلی فیلمنامه ی خویش دور نموده است، تا بیش ترین ضربه از این سمت به فیلم وارد شود.
متری شیش و نیم فیلمی متوسط در سینمای ایران به شمار می آید که می توانست در نبود شعارها بهتر از این بوده و جایگاه مناسب تری را در سینمای ایران داشته باشد.
0
نقدهای مرتبط با این اثر