جستجو در سایت

1398/04/04 00:00

(4قطعه درباب جدایی)

(4قطعه درباب جدایی)

  

1- سفر برای مردم تهران و شهرهای بزرگ (بخش بزرگی از طبقه متوسط و مخاطب اصغر فرهادی) به معنای کناره گرفتن از شلوغی و شرارت و تنش شهر است، اما در سه‌گانه‌ی درباره‌ی الی، چهارشنبه‌سوری و جدایی فرهادی مفهوم سفر برخلاف تعریف معمول عمل می‌کند، سفر و آماده شدن برای سفر و عزم سفر همه تنش‌زا هستند. در چهارشنبه‌سوری برای جلوگیری از یک فاجعه خانوادگی و برگشت آرامش به خانه‌ی به‌هم‌ریخته، در درباره‌ی الی فاجعه در خود سفر است و در جدایی سفر برای سیمین راه گریزی است از وضعیت اجتماعی داخل به خارج.

سه‌گانه درباره‌ی الی، چهارشنبه‌سوری و جدایی فرهادی قطعاتی از زندگی روزمره‌ی طبقه‌ی متوسط، زندگی فاقد موسیقی متن و احاطه‌شده با صدای خیابان، ترقه و دریا. فضاهای تنگ و در محاصره‌ی اشیا که حتی راه رفتن را دشوار کرده‌اند و در درباره‌ی الی کاملاً برعکس.

2- فرهادی در فیلم‌هایش مقام قضاوت را به تماشاگران محول می‌کند و با این انتصاب تناقضات اخلاقی‌مان را به رخمان می‌کشد. در سکانس اول فیلم بازیگران تماشاچیان بالا نشسته را خطاب قرار می‌دهند و هرکدام دعوی خود را بیان می‌کنند، این داوری‌های اخلاقی به اینجا ختم نمی‌شود: در اوایل فیلم کارگردان با استادی تمام در یک قاب‌بندی مضاعف تماشاگر و بازیگران فیلم را از دیدن و رابطه‌ی بی‌واسطه با دیگران محروم کرده است و تماشاگر و بازیگران دیگری را از لای چهارچوب در و پنجره و از پشت شیشه و آینه می‌بینند، در همان ابتدای فیلم قبل از شروع داستان کارگردان به ما هشدار می‌دهد که ما تماشاگران فیلم را با چهارچوب‌های اخلاقی خودمان می‌نگریم (و خود بازیگران نیز همدیگر را)، چهارچوب‌هایی که ما را از دسترسی به خود فرد منع می‌کند، چهارچوب‌هایی که فکر می‌کنیم چهارچوب‌های اخلاقی مرجع هستند، در درباره‌ی الی یکی از بازیگران خاطرنشان می‌کند که: «از دید من و تو خلاف نیست ... یه دقیقه خودت رو بزار جای اون پسره، همش میشه خلاف، از پول انداختن تو صندوق صدقات تا آب و جارو کردن.» در فیلم‌های فرهادی، پنجره معنای خاص خود را دارد، پنجره منظره است، پنجره به‌مانند پنجره‌ی عقبی هیچکاک نقطه‌ی مرجع نگاه ما به زندگی دیگران و ارزش‌گذاری بر رفتارهای آن‌هاست، در سینمای فرهادی پنجره همیشه شکسته است و یا شکسته می‌شود، در چهارشنبه‌سوری پنجره‌ی اتاق‌خواب زن و شوهر شکسته است به دست شوهر که روابطی نامشروع دارد که در حال نابودی خانواده‌اش است. در درباره‌ی الی نیز مسافران در حال پوشاندن و ترمیم شیشه‌های شکسته هستند، پنجره‌هایی روبه‌دریا و در آخر فیلم جدایی، در سکانس یکی به آخر شاهد آنیم که شیشه‌ی خودروی نادر شکسته است، پنجره‌ای که نادر هرروز خیابان را با آن می‌دید، اما تفاوت این شیشه شکسته با دو همتای قبلی خود در این است که نادر و سیمین تلاشی برای پوشاندن آن حفره ندارند.

در بیشتر دیالوگ‌ها شاهد آن هستیم که یکی در از بازیگران در چهارچوب در و یا کنار پنجره است و کمتر جداسازی‌ها از روی شانه کلاسیک گرفته می‌شوند، نماها یا از ناظر سومی گرفته می‌شود و یا از نقطه دید یکی از بازیگران است.

3- این فیلم موتیف جدایی را در فرم و محتوا به نمایش می‌گذارد، جدایی به معنای اختلاف و تفکیک. اتفاقات مهم و پرتنش فیلم در چهارچوب در اتفاق می‌افتد، نادر راضیه را هل می‌دهد، نادر با همسر راضیه در درگاه بیمارستان درگیر می‌شود، جایی که قاضی همسر راضیه را بازداشت می‌کند و نمای آسانسوری در که نادر و سیمین را به پایین می‌برد، صحنه‌ای که پس‌ازآن تنش بین نادر و همسر راضیه و جلسات دادگاه برای قتل نوزاد راضیه آغاز می‌شود، تمام این تنش‌ها در این مرزها اتفاق می‌افتد مرز بین دو فضا و طبقه و... جایی که تناقضات درونی هر فضا برای دیگری آشکار می‌شود، جایی که خانم قهرایی و سیمین نمی‌توانند متوجه شوند که همسر راضیه برای پول شکایت نکرده است و یا همسر خود را کتک نمی‌زند (با دیدی که آن‌ها از این طبقه دارند در تناقض است). تناقضاتی من‌جمله اخلاقی که برای فردی تازه‌وارد و یا ترمه که در حال گذر از کودکی به دوران مسئولیت‌پذیری و بلوغ است، در حال ورود به جامه که با روبنایی از اخلاقیات معصومانه کودکی تزیین‌شده و در زیر آن مملو از دروغ و ریاکاری است.

4- خانه‌ی نادر و سیمین مملو شده از افراد خارج از خانواده، خدمتکار، خانم زهرایی و کارگران اسباب‌کشی؛ و این در مورد دیگر خانه‌ها نیز صادق است خانه‌ی مادر سیمین که نصاب ماهواره در آن است و خانه‌ی خدمتکار و همسرش که طلبکارها آنجا هستند، دیگر خانه مکانی خصوصی که خانواده برای استراحت به آن می‌روند نیست (نما داخلی خانه نادر و سیمین یا دارند می‌آیند یا می‌روند به سرکار و مدرسه) بلکه قسمتی از خارج است، خانه همان‌قدر دادگاه و مدرسه و بیمارستان است که نمونه‌های خارجی آن‌ها و حتی فراتر از آن فضای خانه به‌مانند خود اعضای خانه فضایی ازهم‌گسیخته دارد و ما نمی‌توانیم تصویری سه‌بعدی و یکجا از خانه داشته باشیم. پدر نادر نیز در مرکز این خانه‌ی ازهم‌گسیخته قرار است که از این تلاشی و نابودی جلوگیری کند که ناتوان از آن است، وی به دلیل عدم توانایی در تکلم و عدم حافظه بیشتر به شی‌ء ای می‌ماند، (حتی خود نادر در پزشک قانونی از این رفتار با پدرش همچون شی‌ء ای بی‌جان از خود شرمنده می‌شود) شی‌ء ای که گذشته‌ی پر ابهتی داشته و بر خانواده‌ی خود حکم می‌رانده است و در حال حاضر حتی قادر به کنترل ادرار خود نیست، بیشتر به سنگ قانون بابل می‌ماند که هم‌اکنون در موزه در بهترین شرایط نگه‌داری می‌شود تا از بین نرود. شی‌ء ای صرفاً نظاره‌گر است و نه قانون‌گذار ولی نادر به پشتوانه‌ی پدرش بر خانواده حکم رانی می‌کند. می‌توانیم آن را توتم قانون پدر بدانیم که نادر تلاش در حفظ قانون پدر دارد در جامعه در خانواده که با جامعه یکی انگاشته می‌شود؛ و دلیل مخالفتش با رفتن همین است.


آرش گرگین

بهمن 94