تجربه همزمان حس ناامیدی و آرامش

ترجمه اختصاصی سلام سینما
«ام. نایت شیامالان» طی بیست سال اخیر در جایگاه عجیبی قرار داشته است. موفقیت بزرگ او در فیلم دومش یعنی «حس ششم» باعث شد همه فکر کنند نابغۀ تازهای به قرن جدید اضافه شده است. این فیلم واقعاً با آثار دیگران متفاوت بود. ترکیب تخلیه هیجانات و عواطف با معنویتگرایی نئوویکتوریایی تا سالها نوید فیلمهای بزرگ و عجیب و غریبی را میداد که همگی به شامالان تعلق دارند.
حتی بزرگترین طرفداران وی نیز با چگونگی پیش رفتن کارها مشکل دارند. موفقیتهای بزرگی بدست آمدهاند. سرگرمیهای موثری ایجاد شدهاند. فاجعههای هنری و مالی زیادی به وجود آمدهاند، مانند فیلم افتضاح و کمی هم جالب «زنی در آب» . مجلۀ کاهیر دو سینما، که غالباً نسبت به سینمای ایالات متحده احساس خوشایندی ندارد، این فیلم را بعلاوه فیلمهای «روستا» و «اسپلیت» در لیست 10 فیلم برتر خود در سالهای مربوطه قرار داده است، اما حس و حال کلی، حس و حال چنگ زدن یک مرد به قلهایست که مدت کوتاهی آن را در اختیار داشته است.
هیچکس از شیامالان انتظار فیلمی دیگر مانند «حس ششم» را ندارد؛ چنینی مقام و عزتی در هر شغل تنها یکبار به وقوع میپیوندد، اما در مورد برخی از احمقانهترین شکستهای او اعتماد و اطمینان ضعیفی وجود دارد که میتواند به خودی خود لذتبخش باشد. فیلم «قدیمی»، آخرین اثر این کارگردان و نویسنده، شاید کسلکنندهترین فیلمی باشد که میتوانست در این زمان بسازد: داستانی بسیار زیبا در کنار ساحل، گاهاً دلپذیر با تهمایۀ ترس و بدون حس طنز و مخصوص افرادی که اخیراً به دیدن «گمشدگان» ننشسته باشند.
چند خانواده برای تعطیلات به ساحلی زیبا آمدهاند و مدیر استراحتگاه به آنان نوید "تجربهای تکرارنشدنی" داده است. شامالان هنوز هم برای منحرف کردن حواس ما از چیزهای ساختگی، از مسائل بزرگسالانه و واقعی استفاده میکند؛ اینبار مسئلهای که مطرح میشود طلاق است و زن و شوهر داستان (گائل گارسیا برنال و ویکی کریپس) با بی علاقگی پشت درهای بسته بر سر یکدیگر فریاد میکشند.
بعید بنظر میرسد آخرین اثر شوکبرانگیز شامالان بتواند پلههای ترقی را طی کند. در واقع، من احساس میکنم نویسندگی پشت درهای بسته باعث میشود منتقدان شمشیرهای خود را برای هجومی بیش از حد معمول بیرحمانه تیز کنند. «قدیمی»، که بر اساس رمان قلعه شنی اثر پیر اسکار لوی و فردریک پیترز ساخته شدهاست، کمی مضحک بنظر میرسد، اما در آن نکاتی درمورد بیرحمی زمان گفته میشود که ارزش توجه دارند. این موضوع مدت زمان فیلم را توجیه نمیکند، اما با مفاهیم بالای خود لذت کافی را ایجاد کرده و حتی بینندهای که به راحتی حواسش پرت میشود را به خود جذب میکند.
شاید در اینجا گیرندههای افراد ضداسپویل حسابی تحریک شده باشد اما مفهوم کلی فیلم به اندازهای در تبلیغات جلوی دست قرار داده شده و آنقدر زود آشکار میشود که مطمئناً میتوانیم اکثر آن را پیش رویتان قرار دهیم.
هنگامی که مشخص میشود همۀ افراد حاضر در ساحل حتی تنبلترها، مثلاً زن جوان آن پیرمرد (ابی لی)، دکتر لجباز (روفوس سیول) و رپر گروه (آرون پیر)، در عرض یک ساعت به اندازه چندماه پیر میشوند، مشکلات زناشویی راهی برای محوشدن پیدا میکنند. بعلاوه اینکه این خانواده نمیتوانند مکان را ترک کنند. این ایده آدم را یاد قسمتی از یک شعر میاندازد: سالهایی که مثل نسیم تابستان میگذرند...، اما شیامالان زیاد خود را درگیر بخشهای احساسی نمیکند و اغلب به دنبال نتایج شوکهکننده است: دقایقی پس از دیدن دو کودک در حال بازی با سطلهای پلاستیکی، دو نوجوان عاشق را میبینیم که دست در دست یکدیگر قدم میزنند و شکم یکی به شدت بالا آمدهاست.
داستان در تلاشهای بیوقفه برای فرار گیر کرده و متوقف میشود. دوربین شامالان نیز به همان اندازه بیقرار است و نفسنفسزنان به دنبال کاراکترها میدود. این ایده بهترین ایدۀ اوست. زمان برای هیچکس نمیایستد، به ویژه در این ساحل.
خب، با دستهای از پولداران عجیب و غریبی که برای تعطیلات به استراحتگاهی دوردست رفتهاند، شروع میکنیم. اینجا از آن قبیل جاهاییست که به محض رسیدن، کوکتیل مخصوص مجموعه را برایتان میآورند. تمرکز ما به ویژه بر خانوادهای به ظاهر شاد و مطمئناً دوستداشتنیست. پدر خانواده گائل گارسیا برنال و مادرشان ویکی کریپس است. روفوس سیول نقش یک دکتر لجباز، و ابی لی نقش زن بسیار جوانش را بازی میکند. کن لئونگ و نیکی آموکا-برد نقش زوجی را بازی میکنند که فرزندانشان بزرگترین شوک را به همراه میآورند.
از همان ابتدا به ساحلی دوردست برده میشوند، بدون اینکه متوجه شوند – بله درست حدس زدید – بدون اینکه متوجه شوند گوشیهایشان آنتن نمیدهند. در نهایت، بعد از کلی نگرانی و ناراحتی، گذر ناشیانۀ زمان را قبول میکنند. در این ساحل زندگی میتواند در عرض یک روز بگذرد. از کودکان تا نیم ساعت خبری نیست و بعد به صورت انسانهایی بالغ برمیگردند. بیماریها به شکلی دیوانهوار پیشرفت میکنند.
آیا داستان تغییری به همراه دارد؟ در اینجا قرار نیست چیزی اسپویل شود اما بنظر میرسد در ساخت این فیلم، شامالان نصف راه را آمده است. فیلم دائماً ادعا میکند از آنچه نشان میدهد بهتر است – عمیقتر، متافیزیکیتر و استفاده از حقههای کمتر. البته، فیلم تماماً به ساحلی شبحزده اختصاص داده شدهاست و اشکالی هم ندارد، اما یک نفر باید به این فیلمساز که بسیار مشتاق هدردادن وقت خود با ابتکارهای پرزحمت است بگوید که زمان در حال از دست رفتن است.
توضیح مختصری هم باید در این خصوص داده شود که چرا کودکان به سرعت بزرگ میشوند در حالی که والدینیشان به این سرعت پیر و چروکیده نشدهاند. زیاد به این موضوعات فکر نکنید. به دنبال منطق نباشید. با قوانین بازی پیش بروید و غرق در ترس و وحشت فیلم شوید. وقتی دکتر یک عمل جراحی انجام میدهد، قبل از اینکه تیغ جراحی از بدن بیرون بیاید زخمش خوب میشود. تغییراتی که بر سر کودکان، و به ویژه یکی از آنها، میآید ابتکار بسیار ترسناکی را به نمایش میگذارد.
با این وجود فیلم «قدیمی» از تمام پتانسیلش بهره نگرفته است. پس از یک ساعت هیجان و جوش و خروش، داستان متوقف میشود و آنقدر کش داده میشود تا به تعبیری برسد که اصلاً رضایتبخش نیست.
فرضیه فیلم از سبک اجرایش جالبتر است. جامعه با آزار و اذیت افراد مسن، محدودیت سنی در نیروی کار و در کل نگرش منفی که نسبت به از دست دادن جوانی وجود دارد، از بالا رفتن سن میترسد و فرار میکند. این نگرش منفی به خوبی در کاراکتر کریستال، که برای ظاهر جوانش از هر چیزی بیشتر ارزش قائل است، دیده میشود. برعکس، برای ترنت و مدوکس سریع بزرگ شدن معنایی ندارد. زمانی که ذهن یک بچه شش ساله ناگهان به ذهن یک نوجوان با هورمونهای نامتعادل تبدیل میشود، اثرات فیزیکی خطرناکی را به دنبال دارد. شیامالان حداقل اینجا روی بدن کاراکترها و جزئیات تغییرات آنها کار کرده است. علارغم نکات مثبت، این فیلم کاملاً درگیر مسائلی که مطرح میکند نمیشود، از جمله وجه دیگری که در تغییر آخر فیلم ایجاد میشود و به رویدادهای قبلی لایههای جدیدی اضافه میکند. در اینجا نیز تغییر پایانی مانند دیگر آثار شامالان حول و حوش تمامیت داستان میچرخد، اما این تغییریست که انسان را نسبت به بهرهمندی از برخی مسائل و نحوۀ درکشان به تامل وامیدارد.
گاهی اوقات فیلم علیرغم تنشی که ایجاد میکند، جنبۀ درمانی دارد. حتی زمانی که هیجانات آنگونه که باید باشند نیستند، مخاطب بیصبرانه منتظر رسیدن به پایان و جواب سوالهاست. زمان زیادی برای کشف و جستجو پیرامون کاراکترها گذاشته نشده است و بسیاری از لحظات آرام و تاملبرانگیز برای آخر فیلم نگه داشته شدهاند. تحریکات عاطفی زیادی مشاهده نشده و فیلمنامه بیشتر به حفظ رمز و راز داستان اختصاص داده شده است، رمز و رازی که بیش از حد کش داده شده و بینشی را هم ایجاد نمیکند زیرا بسیار دیر به آن پرداخته میشود. پیام اصلی فیلم نیز در پایان آن رونمایی میشود. بنابراین با وجود اینکه هیجان «قدیمی» از نوعی متفاوت است و سرشار از عناصریست که برای ایجاد حس ناامیدی و آرامش به میزان مساوی، عمل میکنند، با فرار از موضوعات عمیق خود برای رسیدن به هیجان آن کشف نهایی، خستهکننده میشود.
منبع: آیریش تایمز
مترجم: وحید فیض خواه
قدیمی (Old (2021
تاریخ اکران: 23 جولای 2021
توزیعکننده: یونیورسال پیکچرز
کارگردان: ام.نایت شیامالان
نویسنده: ام.نایت شیامالان
بازیگران: گائل گارسیا برنال، ویکی کریپس، روفس سوئل، الکس وولف، توماسین مک کنزی، ابی لی کرشا، الیزا اسکانلن، کن لیونگ، نیکی آموکا برد، آرون پیر
فیلمبرداری: مایک جیولاکیس
تدوین: برت ام.رید
موسیقی: ترور گورکیس
خلاصه داستان: فیلم «قدیمی» یا «پیر» دربارهی یک خانواده است که برای تعطیلات به یک جزیره میروند و زمانی که در ساحل خلوت استراحت میکنند، ناگهان و بدون هیچ دلیلی تنها در مدت چند ساعت، پیر میشوند و بدنشان تحلیل میرود.