جستجو در سایت

1400/11/16 00:00

هواپیماهای جنگی به مقصد نمی‌رسند

هواپیماهای جنگی به مقصد نمی‌رسند

  

فیلم ۲۸۸۸ یک‌ درام جنگی است که در وهله اول شاید بیننده فکر کند مشغول تماشای تاپ گان بومی است! اما بعد از مدتی بار درام فیلم شدت می‌گیرد و در نهایت فیلمساز اصلا نمی‌تواند قدرت درام فیلم خود را درست پیش ببرد و اثرش تبدیل به شلم شوربایی می‌شود که در آن باید به زور دنبال قصه گشت.

کیوان علیمحمدی در فیلم جدید خود یعنی ۲۸۸۸ دوست داشته که ادای دین بزرگی به نیروی هوایی کشور در زمان جنگ کند و احتمالا محدود بودن امکانات و جلوه‌های ویژه در سینمای ایران باعث شده که جهت فیلم سمت و سویی به خود بگیرد که نیازی به نمایش صحنه‌های نبرد نباشد. اساسا فیلم جنگی خوب نیازی ندارد حتما شامل صحنه های اکشن باشد، اما ۲۸۸۸ یک سری آیتم پراکنده است که مثلا غم انگیز هستند و قرار است که مخاطب را احساساتی کنند. 


این آیتم های پراکنده هر کدام مربوط به یک شهید هستند که هیچ کدام برای ما آشنا نیستند و متاسفانه به همین دلیل هیچ همذات پنداری بین بیننده و آنها وجود ندارد تا سرنوشت آنها مهم تلقی شود. آنها دلاور مردانی هستند که در این میدان جنگ شهید می‌شوند اما متاسفانه به خاطر عدم شناخت درست از آنها، شبیه به کاراکترهایی در بازی‌های ویدیویی می‌مانند که طی یک مرحله از بین می‌روند.

فیلم داستانک‌های متعددی دارد و کاراکترهای مختلفی در این داستان‌ها حضور دارند اما بسیاری از این شخصیت‌ها تا آخر فیلم هم مجهول باقی می‌مانند. معلوم نیست کاراکترها چرا می‌آیند و می‌روند و دیالوگ‌هایی که بین آنها رد و بدل می‌شود شبیه هر چیزی است جز گفتار دو انسان! دیالوگ‌ها بیش از حد تصنعی هستند و مضحک به نظر می‌آیند و در پیشبرد داستان نقشی ندارند، هرچند اساسا داستانی در بین نیست که بتوان پیش برود یا نرود!
۲۸۸۸ در مورد هواپیماهای جنگی و خلبانان آنها و البته نیروهای پشتیبانی مستقر در مرکز است که این هواپیماها را هدایت می‌کنند.

ما بیشتر داستان را از زاویه دید بیژن می‌بینیم، یکی از این سروان های مستقر در مرکز که با بی‌سیم در ارتباط با خلبانان است. حمیدرضا پگاه در نقش بیژن آنقدر افتضاح بازی می‌کند که باور نکردنی است. او دیالوگ‌هایش را جوری ادا می‌کند که به زبان عامیانه انگار ماست نخورده و چشمانش آنچنان بی روح است که از یخ هم خشک تر است. بسیاری از دقایق فیلم ما چهره او و چشمانش را می‌بینیم و این حد از بازیگری بد در این لحظات زیاد !! کاری می‌کنند که فیلم به شدت سقوط کند. بجز حمید رضا پگاه، سایر بازیگران نیز واقعا بد بازی می‌کنند. گروه بازیگری به شدت ضعیف عمل می‌کنند و در این بین صدا پیشگانی که در فیلم حضور دارند و از بین ستارگان سینما مثل امین حیایی و حجازی فر و سام درخشانی و… انتخاب شدند، با قرض دادن صدایشان به فیلم بهتر از بازیگران حاضر در آن عمل کردند.


حضور ستارگان و صداپیشگی آنها در نقش خلبانان و شهدای جنگی که در فیلم شاهد آنها هستیم، بهترین بخش بازیگری فیلم به شمار می‌رود و بجز این موارد صرفا شامل بازی‌های به شدت ضعیف و تصنعی هستیم. شخصیت پردازی در فیلم واقعا در جای صفر قرار دارد و ما با هیچ یک از این شخصیت‌ها ارتباطی نمی‌گیریم. همین کاغذی بودن کاراکترها باعث شده که اصلا نتوانیم با داستانشان همراه شویم و آنها را شبیه اسباب بازی‌هایی ببینیم که در فیلم مثل پیام بازرگانی می‌آیند و می‌روند.

ما قرار است در ۲۸۸۸ داستان شهید شدن خلبانان و یا تاثیرات جنگ روی بازماندگان و خانواده‌های آنها را ببینیم. قرار است از این موضوعات متاثر شویم و احساساتمان جریحه دار شود. فیلمساز سعی کرده این کار را به سبک نوینی انجام دهد. از نورپردازی‌های خاصی استفاده کند و تدوین خاصی در فیلم به کار ببرد که ما را دایم به گذشته و حال پرتاب کند. سبک خاص کارگردان در جای جای فیلم دیده می‌شود اما سبکی نیست که بتوان آن را پسندید. فیلمساز اثری کاملا شخصی ساخته که بیشتر شبیه به چسبانده شدن یک سری تصاویر از مستندها می‌ماند.

قصه در بین این تکه پاره های مثلا دراماتیک که به یکدیگر وصل می‌شوند گم می‌شود و تماشاگر از ریتم کند فیلم به شدت خسته می‌شود. هیچ چیزی در فیلم وجود ندارد که باعث کشش مخاطب به تماشای ادامه فیلم شود و عنصری در فیلم پیدا نمی‌شود که باعث جذابیت آن شود. سوژه فیلم سوژه خوبی است و پرداختن به نیروی هوایی در زمان جنگ همیشه در سینمای دفاع مقدس مغفول باقی مانده اما ۲۸۸۸ آن فیلمی نیست که بتواند درباره این فقدان کاری کند. فیلم مانند اینست که یک سری شنیده‌ها و روایات به دست نویسندگان فیلمنامه رسیده و آنها از بین این آثار رسیده!! گلچینی از غم انگیزترین آنها جدا کردند و کمی شاخ و برگ بیشتری به آن دادند و بعد همه این روایت‌ها را با چسب به هم چسباندند.


چسبی که در بین این صحنه‌ها وجود داره اما خیلی زود وا می‌رود. فیلم می‌خواهد حال و هوای جنگ را به شکل دیگری به تماشاگر عرضه کند، یک اثر دفاع مقدسی متفاوت باشد و نگاه تازه‌ای به این مقوله داشته باشد، همه این موارد از خواسته‌های فیلمساز است و می‌توان گفت که در فیلم ۲۸۸۸ اجرا هم شده اما همه این تفاوت‌ها به بدترین شکل ممکن پیاده سازی شده است‌. فیلم ۲۸۸۸ فیلم متفاوت جنگی است و سوژه بکری دارد اما این تفاوت و بکر بودن نشانه‌ای از خوب بودن آن نیست، ۲۸۸۸ اثر ضعیفی است که خیلی زود از ذهن تماشاگر فراموش می‌شود، البته اگر توانسته باشد تماشای آن را تا پایان تحمل کرده باشد!

تنها نکته مثبت فیلم را می‌توان در گروی فیلمبرداری اثر و قاب بندی های اون دانست که قطعا برای جذابیت یک فیلم کافی نیستند. به هر حال سینما گالری عکاسی نیست و قرار است نقش دیگری هم داشته باشد که فراموش کردن سایر نقش‌ها می‌تواند تبدیل به یک فاجعه بشود.

فیلم می‌خواهد از ایثار و قهرمانی حرف بزند و قصد ندارد وارد دیگر لایه‌های جنگ شود، این به خودی خود بد نیست اما پدیده بزرگی چون ایثار زمانی تبدیل به یک عنصری کاربردی می‌شود که بتوان پشت آن قصه‌ای یافت. به عنوان مثال اگر قصه دهقان فداکار برای ما اینطوری روایت شود که مردی در شب پیراهنش را سوزاند و جلوی قطار ایستاد، قرار نیست اتفاق خاصی برای احساساتمان بیفتد اما زمانی که درباره این قهرمان بیشتر بدانیم، قطعا تحت تاثیر قرار می‌گیرد. به گفته کارگردان او قصد داشته با فیلم یک سیلی محکم به گوش خیلی‌ها بزند تا آنها را آگاه کند که چه کسانی جان خود را برای کشور فدا کردند، غافل از اینکه همه ما موضوعات سطحی که او ادا می‌کند را می‌دانیم و حرف جدیدی از او نمی‌بینیم.


پی‌نوشت: تماشای ۲۸۸۸ یاد آور فقدان جلوه های ویژه خوب و کمبود امکانات در این زمینه در ایران است، بودجه کم فیلم و عدم وجود این امکانات به روایت فیلم ضربه بزرگی زده است. با این وجود فضاسازی زمان جنگ و سال‌های جنگ لزوما نیازی به این زرق و برق های سینمایی ندارد و در همین فضاسازی ساده هم فیلمساز به شدت کم آورده است، از گریم بازیگران و طراحی صحنه و لباس تا سایر موارد. سیاه و سفید کردن یک فیلم کافی نیست تا حال و هوای آن عوض شود! بسیار کار باید کرد!


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط