نومید کننده ترین فیلم سال
تل ماسه يكى از مورد انتظارترين عناوين سال است كه فيلم نوميد كننده و ناقصى است. اثر حماسى، علمى - تخيلى ويلنوو اگر چه فيلم عظيمى است امّا واجد ضعف هايى اساسى است كه آن را از هم نام قديمى تر و بدترين فيلم كارنامه ى ديويد لينچ بزرگ "تل ماسه ( ١٩٨٤ )" هم پايين تر مى آورد. اقتباس سينمايى داستان سياسى نويسنده ى آمريكايى فرنك هربرت اين بار به روايت دنى ويلنوو كم رمق تر و كندتر از فيلم لينچ است و تنها رجهان اش جلوه هاى ويژه ى برتر و گاهى صحنه هاى عظيم تر است. ويلنوو نه در قصه گويى موفق است و نه در ايجاد هيجان. مبارزات سطحى هستند و قرار است با رنگى شدن كركتر ها در نبردهاى كم تعداد فيلم، مخاطب را فريب دهند. بى انصافى است كه از تصاوير تماشايى فصل ابتدايى فيلم گذر كنيم، تصاويرى ديدنى و عظيم كه لذّت تماشايشان روى پرده ى عريض چند برابر است امّا گويى ويلنوو فقط به فكر سى دقيقه ى اول مخاطبش بوده است. پس از گذشتن اين زمان با فيلمى كند و ايستا طرف هستيم كه بيش از حد وقت تلف مى كند تا داستانش به سرانجام نرسد و سرمايه گذاران از دو يا چند فيلم آينده پول به جيب بزنند. اگرچه با توجه به تماشاى قسمت اول راضى كردن تهيه كنندگان براى ساختن قسمتى ديگر از "تل ماسه" كار به شدّت دشوارى به نظر مى آيد. داستان تكرارى "تل ماسه" در آينده مى گذرد. جايى كه نوعى ادويه حكم طلا را دارد. ادويه اى كه جاودانگى و قدرت مى بخشد و صرفاً در تل ماسه يافت مى شود. جنگ قدرت ها بر سر تل ماسه عصاره ى اصلى قصه است. بازى خوب تيموتى شالامى او را به عنوان يكى از استعداد هاى آينده دار سينما تثبيت مى كند. موزيك متن هانس زيمر گوش نواز و زيباست و نماهاى عظيم ويلنوو تماشايى هستند امّا اين نكات مثبت در مجموع به فيلمى موفق و قابل قبول تبديل نمى شوند. ضعف احساس، كندى بيش از حد و خالى بودن قصه خصوصاً در دو سوم پايانى به "تل ماسه" ضربه اى سهمگين مى زنند، ضربه اى كه شايد فيلم حاضر را براى هميشه نيمه تمام باقى بگذارد.