جستجو در سایت

1397/10/06 00:00

از رِئالیسم تا ایده آلیسم

از رِئالیسم تا ایده آلیسم

"هامون" (1368) فیلمی ساخته داریوش مهرجویی است که در آن حمید هامون قهرمان و راوی داستان به دلیل اختلاف با همسرش در آستانه جدایی قرار میگیرد و این کشمکش هسته اصلی داستان را شکل میدهد.(مطالعه این نقد پیش از تماشای فیلم توصیه نمیشود.) 

فیلم با چند فلش بک آغاز زندگی مشترک هامون و همسرش را عاشقانه و رمانتیک بتصویر میکشد. مهشید که از طبقه مرفه جامعه است علیرغم مخالفت خانواده به تعبیر خودش عاشق خل بازیهای هامون میشود! کتابهایی که هامون به نامزدش هدیه میدهد در کنار بازدید از امامزاده و صرف غذا در یک کبابی سنتی و تعریف لطیفه های متجددانه در جریان مسافرت نشان میدهد که ژست های روشنفکرانه و گاه پست مدرنیستی هامون برای مهشید بسیار جذاب است! اما در واقعیت و در جریان زندگی مشترک هامون توانایی برای تامین مخارج یک زندگی مرفه منطبق با طبقه اجتماعی همسرش را ندارد، دست و پا چلفتی است و حتی عرضه تعمیر کردن دوچرخه فرزندش را ندارد! هامون به همسرش شکاک شده و او را کتک میزند. از نگاه یک منتقد فمینیست مهشید در درخواست طلاق کاملا محق است و خود او نیز در جلسه دادگاه  همین نقش را ایفا میکند!

محسن دبیری وکیل هامون در دیالوگ های جالب و ماندگار خود این همه را با طعنه و تمسخر بیان میکند، تا جائیکه به او توصیه میکند که در تیمارستان بستری شود! و زمانیکه به هامون میگوید: "تو گول بورژوازی فاسد و کثیف را خورده ای" با تایید ضمنی هامون مواجه میشود که پاسخ میدهد: "نود درصدش از فرط عشق بود!!"

 از بحث و جدل با رفتگر محل گرفته تا اقساط عقب افتاده و قبوض جریمه توی داشبورد ماشین و حتی رقابت بر سر جای پارک همگی استیصال هامون را نشان میدهند. هامون خود را گرفتار در چنبره روزمرگی میبیند و همین باعث میشود که مهندس صدفی مدیر شرکت را به شکل یک سمورایی تصور کند که حتی پس از بریده شدن سرش از بیزنس حرف میزند! زمانیکه توسط مهندس سلیمی مامور میشود تا محصولات شرکت را به دکتر سروش بفروشد نشان میدهد که  باید خونش را فدای کار کند و این بازتاب از خود بیگانگی و بحران هویت اوست: در این لحظات به رویای کودکی خود میرود که در مراسم عزاداری عاشورا از دیدن گوسفند قربانی شده می هراسد و به دنبال برداشت عالی تری از زندگی و مذهب علی عابدینی را جستجو میکند.

هامون به یاس فلسفی رسیده و در حالی که رساله خود در خصوص عشق و ایمان را مینویسد این پرسش برایش پیش می آید که چرا حضرت ابراهیم با قربانی کردن فرزندش اسماعیل عشق را فدای ایمان خود کرده است؟! چالشی که هامون با آن مواجه است مرز میان عشق و ایمان یا از نگاهی دیگر رئالیسم و ایده آلیسم است! در ادامه برای پیدا کردن پاسخ به سراغ دوست قدیمی اش علی عابدینی میرود که در کار ساخت و ساز است و از قضا دستی هم در عرفان و آئین ذن دارد! در یک دیالوگ جالب هامون میپرسد:"این همان کتابی است که میگوید میتوان از طریق پرداختن به موتورسیکلت به وجود عرفانی رسید؟!" و پاسخ میشنود: "بخونش برای مزاجت خوبه!" 

زندگی و مسائل حمید هامون وجه دیگری را هم شامل میشود که بیشتر مورد توجه دکتر سماواتی متخصص اعصاب و روان قرار گرفته است. از نگاه دکتر سماواتی هامون دارای رابطه جنسی موفقی با همسرش نیست. در سکانس آغازین هامون در رویای خود مهندس عظیمی را تصور میکند که مهشید را با خود میبرد و دکتر سماواتی  با گرز به او می تازد. بلافاصله بعد در حال دوش گرفتن دیده میشود و با حوله به دیدار وکیلش میرود! در سکانسی دیگر مهشید نشان داده میشود که حوله پوشیده است و در حالیکه عصبی است سیگار میکشد. شاید نقاشی های او هم بازتابی از نیازهای سرکوب شده درونش است! واکنش هامون در جلسه دادگاه زمانیکه میفهمد که مردانگی اش باید آزمایش شود غیر طبیعی و پرخاشگرانه است و حتی دبیری را متهم به همدستی با خانواده مهشید میکند! رویای او زمانیکه صحنه عمل جراحی را میبیند و بعد به جای مهشید با یک روح در قهوه خانه نشسته است همین باور را تقویت میکند. اینکه هامون در تصوراتش مهشید را در لباس عروسی میبیند و وقتی اوضاع رو به درست شدن است طوفان همه چیز را خراب میکند موید فروپاشی روابط زناشویی اوست. کارگردان برای شکل دهی و نشانه گذاری رویاها از سه کوتوله استفاده کرده که  نقشی طنزآلود و ماورایی ایفا میکنند. 

تصمیم به کشتن مهشید با اسلحه پدر بزرگ نشان میدهد که هامون برای حل مشکلاتش به شیوه های دو نسل قبل بازگشته است. هامون پس از این اقدام نافرجام به دنبال علی عابدینی میرود و زمانیکه موفق به دیدنش نمیشود به کنار ساحل رفته و شروع به کندن قبر خود میکند! در ادامه در جریان جدل با فردی محلی چهره ای پاکباخته از او ترسیم میشود که گویی به پوچی رسیده و در نهایت با دویدن در دریا خودکشی میکند. آیا راه حل نهایی روشنفکر برای مواجهه با مسایل و مشکلات همین است؟! در سکانس پایانی علی عابدینی سوار بر قایق به تصویر کشیده میشود که پس از پیگیری رد هامون و با کمک نوجوانی محلی منجی اش میشود. یک اقدام عجیب و نافرجام دیگر!! هامون سرانجام هم خنده آور و هم ترحم برانگیز جلوه میکند و این پرسش ها را برای مخاطب مطرح میکند: چرا هامون زمانی که مهشید در محوطه آپارتمان و در تیررسش قرار داشت به او شلیک نکرد؟!! هامون اقدام به خودکشی کرد یا این کار تکرار بازی کودکی او در حوض خانه مادربزرگش بود؟!! 

بازی درخشان خسرو شکیبایی در نقش هامون و عزت اله انتظامی در نقش دبیری در کنار فیلمنامه منسجم منطبق با پلات داستان و شاید نیازهای آن زمان جامعه "هامون" را به جایگاه فیلمی موفق در تاریخ سینمای ایران رسانده است.