جستجو در سایت

1397/06/10 00:00

شعله ای کم سو...

شعله ای کم سو...

در فیلم شعله ور گویا برای نعمت الله  قاب زیبا گرفتن از مناظر زابل و یا  آن سازه ی عجیبی که کاراکتر فیلم در آن سکونت دارد بیش از ساختار قابل درک  درام اهمیت دارد. فیلم قصه ی کاراکتریست پر از سرخوردگی، حسادت و عقده و  البته معتاد به قرص. ایده ی جذاب فیلم این است که تلاش دارد تا ساختار  روایی و بصری  تا حد زیادی انعکاسی مفهومی از  این شخصیت پلشت و ضعیف  باشد  این ایده ی مورد علاقه نعمت الله در سینمایش است در فیلم رگ خواب همین  ایده به کارگرفته شده  اما این ایده در این فیلم همچون فیلم قبلی به درستی  به بار نمینشیند. قاب بندی ها نورپردازی ها و فیلمبرداری و طراحی صحنه و  لوکیشن ها چشم نواز هستند اما عناصر زیباییش شناسانه فضا در چنین فیلم  شخصیت محوری باید  اهمیتی همسان با کاراکترها و مسیری که طی میکنند داشته  باشند اکر این تعادل در فیلم وجود نداشته باشد محصول نهایی نسخه ای ناقص و ناپخته است.
چالش اصلی  شخصیت اول فیلم فرید بحران تعامل با آدمهای اطرافش است او دائما  در فکر تاثیرگذاری روی اطرافیانش است به شکل خوب و یا بد اما غفلت مهم  فیلم بی توجهی به همین ادمهای اطراف فرید است ادمهایی که بیشتر در حد هنرور  حضوری خنثی در قاب دارند و هویتی ندارند و عملا در مواجهه فرید با آنها،  دیالکتیک جذابی شکل نمیگیرد از پسرش نوید که تا قبل از همسفری با او چیزی  جز ور رفتن با موبایلش از او نمیدانیم و بنابراین علاقه مندی یکباره اش به  غواصی و حتی جسارتش در عمل کردن سریع به آن چندان برایم مجاب کننده نیست.  غواصی که بخش عمده ای از  عقده و حسادت ورزی فرید و کنشهای بی رحمانه اش  نسبت به این کاراکتر  با بازی بد و تصنعی بازیگرش و تک بعدی بودن کاراکترش  عمق چندانی پیدا نمیکند. دختر دکه دار هم اصلا کل حضورش در فیلم و  رفتارهایش و ارتباطش با فرید باورپذیر نیست و مشخص نیست دارد چه کار میکند؟  تنها کاراکتر مادر فرید است که پرداخت بهتری دارد که البته حضورش کوتاه  است. در حالی که در فیلمهای مثل بوتیک و بی پولی شاهد کلی کاراکترهای جذاب  بودیم اما نبود چنین کاراکترهایی در دو فیلم اخیر نعمت الله توی ذوق میزند.  
چینش مناسبات پردازشی در مسیر روایی فیلم به درستی شکل نگرفته است و  نامتوازن جلوه میکند. در جاهایی به خصوص در میانه فیلم شاهد مکثی زیاد  هستیم و در جاهایی شاهد گذری سریع به طور مثال در یک سوم پایانی شاهد  کنشهای پشت سر همی هستیم که شاید باید با مکث بیشتری پرداخت میشد.
 مشکل دیگر فیلم به چشم آمدن اراده فیلمساز به جای ارداه کاراکترها در مسیری  که طی میکنند است نگاه  کنید به چگونگی عزمت فرید از تهران تا آن ساختمان  کانتینر در زابل  به طور مثال اعتماد بی دلیل دختر زابلی به فرید و سپردن  دکه به او و بعد قضیه اجاره ی دکه و شراکت در گلخانه با او که مشخص نیست  آدمی تا این حد سرخورده چرا همیشه جیبش پر از پول است؟! و بعد نوع اسکان در  آن ساختمان کانتینر و ... واقعا چقدر این اتفاقات را میتوان معقول دانست.  این ایرادات باعث شکاف مخاطب با دنیای درون فیلم میشود و اصالت آن را کم  رنگ میکند. و به این ترتیب حسرت آن همه زحمتی  که برای زیبایشناسی بصری  فیلم کشیده شده است در روایتی که اصالتی ندارد به دل مخاطب میماند. نعمت  الله کارگردان خلاق و پرتوانیست امیداورم در فیلم بعدی به تعادل درست بین  ساختار دراماتیک متن وجلوه های زیبای شناسانه تصویر برسد.

 در نهایت امیدوارم نعمت الله همچون کیمیایی در دام منتقدان مبالغه گرا  نیفتد. نحوه برخورد سراسر ستایش آمیز برخی از منتقدان نسبت دو فیلم اخیر او  واقعا عجیب است در همین شماره جدید مجله 24 یکی از این منتقدان شیفته، این  فیلم را از همین الان جز  آثار کالت تاریخ سینمای ایران قرار داده است!  این بازی با صفات و تیترهای قلمبه میتواند برای هر فیلمساز با هوشی خطرناک  باشد.