روزنوشت جشنواره فيلم -١٠

پيش از هرچيز موفقيت "لانتوري" بين تماشاگران را بايد در فرم دانست. اگر بخواهيم لانتوري را براساس فيلم نوشتش قضاوت كنيم خواهيم ديد كه تنها يك داستان چند خطي سانتي مانتال كه بيشتر مناسب مستند ها يا فيلم هاي تلويزيوني مي ماند باقي خواهد ماند. بنابراين براي بيان موفقيت حاصل شده براي فيلم بايد سراغ بازي ها و فرم روايت برويم. چرا كه اجراي فيلم نوشت لانتوري چيزي بيش از نمايش شكيل و شبه روشنفكرانه ي فيلم فارسي نميتواند باشد. درواقع يك سري حرفهاي شعارگونه و احساسي كه بيشتر ساخته ي يك ذهن مريض و عقده اي به نظر ميآيد كه با حرفهاي جامعه شناس و منتقد و پزشك و فعال اجتماعي بزك و آرايش شده اند. فيلم برخلاف ظاهر زيبايش پر است از نصيحت هاي بدون پرداخت، مانيفست هاي زيبا ولي ناكارآمد، احساسات غلو شده، بغض و نفرت. فيلمي كه با بغض و نفرت ساخته شده و در پايان به "بخشندگان" تقديم شده. يك نسخه ي بدون دارو كه براي جامعه اي بيمار تجويز ميشود و تنها يك مسكن برايش معرفي كرده: رفتارهاي آنارشيستي و تخليه رواني مضر. قضاوت در بسياري از سكانس هاي فيلم به چالش كشيده شده در حالي كه بزرگترين كاري كه فيلم انجام داده قضاوت است. با اين حال هنر درميشيان علاوه بر ايجاد فرم مناسب در لانتوري ايجاد تصوير تهوع آور، كثيف و خبيثانه از قشر اوباشي ست كه هرچقدر هم سبك زندگي كردنشان براي مخاطب ترحم آور شود بازهم نابخشودني هستند. اين تلاش براي زدودن رفتاري اعتراض آميز و بيمارگونه مانند اسيد پاشي (كه به عنوان هسته ي اصلي داستان نيز قرار است به آن پرداخته شود) براي قشر عوام بيننده ي فيلم ظاهرا موفق و كارآمد مي آيد.
در نتيجه در تضاد بين نگاه منتقدگونه به اثري غير منصفانه و روشنفكر نما با فيلمي كه مخاطب پسند و اجتماعي ست و نمايشش شايد گرهي از گره هاي جامعه اش بازكند بايد به قضاوت يا به بيان بهتر بخششي از جنس بخشش اسيد پاشي به صورت مريم بپردازيم تا بتوانيم فيلم را در جرگه ي فيلم هاي خوب جشنواره امسال قرار دهيم.