جستجو در سایت

1393/11/21 00:00

نقد در نگاه اول / خیانت یا خطا؟

نقد در نگاه اول / خیانت یا خطا؟
دوران عاشقی ساخته جدید علیرضا رئیسیان داستان وکیل موفقی (بیتا) را روایت می کند که با وجود تواناییش در حل مشکلات موکلانش در باز کردن گره کور زندگی خود باز مانده است: روزی زن جوانی به دفتر بیتا می آید و از او می خواهد که وکالتش را قبول کند. بیتا متوجه می شود که میترا زن دوم همسر او حمید است. موضوع فیلم، موضوعی آشنا و تکراری در سینمای ایران است، حداقل طی چند سال اخیر. خیانت و طبعات جبران ناپذیر آن موضوع جذاب و درگیر کننده ای است که در صورت پرداخت درست زوایای پنهان و پیچیده آن قابلیت تبدیل شدن به روایتی پر کشش را دارد.اما مشکل اینجاست که بسیاری از فیلمهای سینمای ایران با محوریت خیانت از یک زاویه تکراری و نخ نما شده به این موضوع می پردازند و اغلب تصویری غیرواقعی از مسئله خیانت، علل آن و عکس العملهای طرفین به این مسئله به نمایش می گذارند.متأسفانه دوران عاشقی با وجود تفاوتهای روایی و بصری با اینگونه آثار به جرگه آنها پیوسته است. فیلم نمایشی باورپذیر از خیانت ندارد. بخش عمده ای از این عدم باورپذیری به کاراکتر بیتا باز می گردد، زنی فعال در جامعه و منفعل در خانه. او در مقابل خیانت همسرش سکوتی توجیه ناپذیر دارد که در برخی صحنه ها آزاردهنده می شود.البته بخشی از این کاستی به بازی لیلا حاتمی باز می گردد که نتوانسته به این کاراکتر فردیت ببخشد. شخصیت بیتا بسیار شبیه کاراکترهای دیگری است که او طی چند سال اخیر ایفاگر نقششان بوده است: زنی خاموش، سرد و متفکر.کافی است فقط شخصیت یاسی در فیلم سعادت آباد را به یاد بیاورید تا متوجه این شباهت غیر قابل انکار شوید. سردی کاراکتر بیتا در یک سوم پایانی منجر به گسستگی ارتباط مخاطب با این کاراکتر شده است. کاراکتر پدر بیتا هم در ترسیم این تصویر غیرواقعی بی تأثیر نیست. عکس العمل عجیب او و نصیحتهایش مبنی بر بخشش بسیار شعارگونه و گل درشت از آب درآمده اند. کاراکتر حمید دراین میان پرداخت درست تری دارد، هر چند او هم قربانی نگاه فیلمساز شده و در سطح باقی مانده است. طبق گفته های فیلمساز حمید خیانتکار نیست و "خطاکار" است. این به این معنی است که از منظر فیلمساز در رفتار حمید تعمدی وجود نداشته است. حال سؤال این است که اگر بارداری میترا اتفاق نمی افتاد چه بر سر رابطه میترا و حمید می آمد؟ آیا این "خطا" ادامه پیدا نمی کرد؟ جواب به این سؤال چندان مشکل نیست.رابطه حمید و میترا چندین ماه ادامه داشته است که اگر خطا بود قاعدتاً باید زودتر از اینها به نقطه پایان می رسید. دوگانگی شخصیت حمید در زندگی با دو زن متفاوت نکته قابل تأمل و تأثیرگذاری است که فیلم به سرعت از آن عبور میکند. در این میان کاراکتر زندی خوب از آب در آمده است که بخش عمده ای از این موفقیت مربوط به تعریف درست جایگاه این کاراکتر در فیلمنامه و شخصیت پردازی خوب اوست. البته در به ثمر نشستن کاراکتر زندی از ایفای نقش خوب فرهاد اصلانی هم نباید غافل شد. از دیگر نقاط ضعف فیلم کثرت مضامینی است که با وجود روایتی با ساختار الگوبندی شده و چفت و بست دار مجال کافی برای پرداختشان نیست و در نتیجه در سطح باقی می مانند. به دلیل همین مشکل، خط محوری داستان که در ابتدا شرح و بسط و بسترسازی درستی دارد هر چه به انتهای روایت نزدیکتر می شویم ضعیفتر می شود و با پایان بندی نا مناسب ، اختتامیه بدی برای فیلم رقم میزند. به بیان دیگر فیلم در خلق مسئله اصلی اش موفق عمل می کند ولی به همان اندازه در جمع بندی و حل این مسئله به لکنت می افتد. فیلم همچنین در طرح مضمون اصلی داستان دست به عصا پیش می رود طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب: از یکطرف فضای آشفته و نابسامان خانه بیتا و مشغله های تمام نشدنی او به عنوان دلایلی برای تبرئه حمید ارائه می شوند و از طرف دیگر بیتا به عنوان زنی آرام ، صبور و مسئولیت پذیر تصویر می شود که به هیچ روی لایق خیانت نبوده است. فیلم در ترسیم دنیای مردان هم چندان موفق عمل نمی کند. مردان این فیلم یا همچون پدر بیتا رویکردی ساده انگارانه و دور از واقعیت را در پیش گرفته اند و یا همچون زندی و حتی حمید تنها در پی فرو نشاندن عطش کسب مال و هوسشایشان هستند. از لحاظ استفاده های کاربردی از عناصر تصویری کارگردان هوشمندانه عمل کرده است و از این عناصر بصری جهت تشدید و تأکید مضامین مورد بحثش استفاده بجایی کرده است.فیلمبرداری، موسیقی خوب فیلم، طراحی صحنه و لباس و... همگی کنترل شده و در خدمت روایتند و در هیچ یک از لحظات از فیلم و روایت جلو نمی زنند.توجه به جزییات بصری تأثیر گذار از دیگر محاسن فیلم است که نشان دهنده شناخت کارگردان از قدرت این جزییات است. یک نمونه از این جزییات استفاده درست از رنگهاست: میترا لباسهایی به رنگ صورتی و ارغوانی که به نوعی نشانه های پر قدرتی از زنانگی هستند، برتن دارد حال آنکه بیتا معمولا از رنگهای سردی همچون سبز و آبی استفاده می کند که بنظر میرسد کارکردی تشدید کننده از زوایای شخصیتی این کاراکتر داشته باشد. در آخر از این نکته نباید غافل شد که فیلم با فضای ساده و بی تکلف خود،موضوع درگیرکننده اش و همچنین پرهیز از پیچشهای بی مورد روایی و بصری بیننده را تا دقایق پایانی با خود همراه می کند که نشان از قصد فیلمساز برای مخاطب قرار دادن گسترده بیشتری از بیننده ها دارد.