جستجو در سایت

1395/11/11 00:00

افشای یک راز

افشای یک راز
در جشنواره ی سی و سوم فجر فیلم تجربی خوبی از کارگردان جوانی به نام فائزه عزیزخانی به اکران درآمد که از شاگردان عباس کیارستمی بود و با آن که اسلوب و روش فیلم سازی کیارستمی می توانست کار او را تحت تأثیر قرار دهد و خط مشی اش را تعیین کند، این اتفاق رخ نداد و فیلمساز جوان نشان داد حتی با شاگردی کیارستمی نیز می توان فیلمی ساخت که تقلید فیلم های او نباشد. «روز مبادا» (فیلم عزیزخانی)، کاملاً برخاسته از ذوق و خلاقیت سازنده اش بود و با آن که تجربه گرایانه ساخته شده بود مخاطب را تا پایان با خود همراه ساخت. «خانه» اولین ساخته ی اصغر یوسفی نژاد نیز فیلمی در همین سبک و سیاق است. اول آن که فیلم به زبان ترکی آذری ساخته شده و اگر مخاطبی ترکی بلد نباشد مدام باید زیرنویس هایی را دنبال کند که تعدادشان هم کم نیست و همین مسئله اثبات می کند که کار بسیار پردیالوگ است و بخش عظیمی از پیام رسانی خود را به واسطه ی دیالوگ هایش انجام می دهد. کار متشکل از چند پلان سکانس طولانی ست که درآمدن آنها با توجه به این حجم از دیالوگ قطعاً امر دشواری چه برای بازیگران و چه برای عوامل پشت دوربین خصوصاً مدیر فیلمبرداری و کارگردان اثر بوده است. فیلمنامه ی "خانه"، نقطه آغاز خوبی دارد، مخاطب را بدون هیچگونه آمادگی ذهنی پیشین در وسط ماجرایی قرار می دهد که هیچ اطلاعی از آن ندارد و به مرور پرده از رازهایی برداشته می شود که در واقع تماشاگر را با ماهیت واقعی کاراکترها آشنا می کند. شروع فیلم یک پلان سکانس طولانی ست و جالب این جاست که راکوردها به خوبی در سراسر آن حفظ می شوند. بازی ها بسیار باورپذیرند و همه چیز به طرز ماهرانه ای کار را به سمت و سوی همان فضای مستندگونه ی کار عزیزخانی نزدیک می کند. کارگردان، در اولین تجربه سینمایی خود می کوشد تا دست به تجربیاتی متمایز از دیگر فیلمسازانی بزند که پیش تر کار در چنین فضایی را تجربه کرده اند، او در جایی که صلاح بداند پلان سکانس طولانی اش را قطع می کند و پس از این کات، دوربین از شخصیت قبلی جدا شده و با شخصیت دیگری همراه می شود. کارگردان بازی های خوبی از بازیگران ناشناس اش گرفته است، همه ی آن ها حتی بازیگران فرعی آن قدر خوب بازی می کنند که گاه تصور می کنیم کارگردان تنها دوربین خود را در جای مناسبش کاشته و از آن ها خواسته هرکاری دلشان می خواهد بکنند و از زندگی روزمره ی آن ها فیلمبرداری کرده است. اما واقعیت این نیست و پیداست کارگردان و بازیگرانش تمرین بسیاری برای درآمدن کار کرده اند. به نظر می رسد فیلمی که در این حال و هوا آغاز می شود و اصول فیلمسازی آماتور را رعایت می کند باید در همین حال و هوا نیز به پایان برسد و ناگهان خصوصیاتِ یک درام را پیدا نکند؛ به بیانی دیگر دچار تغییر لحن نشود. اما متأسفانه در «خانه» نه تنها در صحنه ی پایانی فیلم بلکه در برخی دیگر از صحنه های آن، به ناگاه فضای نیمه مستند اثر دچار تغییر لحن شده و به نظر می رسد میل به گنجاندن برخی وجوه دراماتیک بصورت ناخودآگاه در کارگردان دیده می شود. در سکانس پایانی و با آشکار شدن واقعیت مهلک و تکان دهنده ای که هرگز تصوری هم از آن نمی رفت فیلم دچار تغییر لحنی فاحش و عجیب می شود که بیشتر مناسب یک درام جنایی بود تا کاری با فضای آماتور و تجربه گرایانه! این پایان در اسلوب ژانری کار جا نمی گیرد و به رغم این که مخاطب را به یک باره سر شوق می آورد اما وصله ناجوریست بر فیلم. ضمن آن که حالا که کارگردان از قواعد ژانری اثرش سرپیچی کرده کاش دست کم از روشی پیچیده تر و تکان دهنده تر برای گره گشایی و به عبارتی افشای راز بهره می برد؛ در حالی که باز هم این اتفاق در قالب دیالوگ بیان می شود. اصغر یوسفی نژاد، در نخستین فیلم بلند سینمایی خود، دست به تجربه ای با ریسک بالا زده و پا در مسیری گذاشته که احتمال سقوط در آن بسیار بالا بود اما خوشبختانه «خانه» فیلمی با اجرای تمیز و کارگردانی خوب است که می تواند در قالب اثری ساختارشکنانه در میان دیگر فیلم های جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید؛ فیلمی که گرچه شاید نتواند نظر مثبت و مساعد تمامی تماشاگران را به خود جلب کند و بیشتر مورد پسند مخاطب خاص باشد اما دست کم شهامت و شجاعت سازنده اش در بکارگیری چنین روش متفاوت و فرم جالبی قابل تحسین است.