جستجو در سایت

1395/07/24 00:00

داستانی کوچک در قاب بزرگ سینما

داستانی کوچک در قاب بزرگ سینما

ربوده شده پنجمین اثر سینمایی بیژن میرباقری پیش از اینکه فیلم سینمایی باشد، یک تله فیلم تلویزیونی ست.چرا که این فیلم فارغ از قواعد ساختاری سینمایی به موضوعی پرداخته است که جایی در مدیوم سینما نداشته و اساسا کلیت فیلم به دلیل گره های نامفهوم نمی تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند ، ربوده شده برای قاب سینما کوچک است و دلیل آن بی شک ضعف در فیلمنامه است. فیلم سعی بر آن دارد که برای مخاطبش قصه بگوید اما حجم این قصه سمت و سوی خط روایی فیلم را مختل کرده است در نگاه اول با خانم بازیگری به نام مینا طرف هستیم که کیف و لب تاپش را می دزدند حالا مینا به دلیل شهرتش( که البته به شهرتش پرداخته نمی شود) نگران اطلاعات و عکس های خصوصی داخل لب تاپش است، دزد سواستفاده گر از یادداشت های خصوصی مینا در فضای مجازی  استفاده می کند و از سوی دیگر نامزدِ مینا که خوانندۀ گمنامی(روزبه) هم است به دلیل خواندن این یادداشت ها نظرش تغییر می کند و رابطه اش را با مینا قطع می کند و به فرنگ می رود. رویکرد و نقطۀ مرکزی فیلمنامه نامشخص است که آیا این فیلم می خواهد به چه موضوعی بپردازد ، طرز استفاده صحیح از دنیای مجازی و وارد نشدن به حریم خصوصی افراد؟ عشق یک طرفه؟ رضایت گرفتن از خانوادۀ مقتول یا دنیای سینما و سواستفاده از آدم های معروف؟

فضایی که در ربوده شده بوجود آمده لکنت دارد و نمی تواند حرفش را به طور صریح بزند به همین دلیل فیلمساز با استفاده از شاخه و برگ های اضافی فضای فیلم را شلوغ کرده است و دید مخاطب را هم محدود کرده است، آیا مینا بازیگر نبود به قصه آسیب می رسید؟ آدم های معمولی حریم خصوصی ندارند؟ اساسا کارکرد حرفۀ مینا در فیلم منطق ندارد و از آن بی منطق تر دلیل نگرانی های مینا به خاطر یادداشت های خصوصی اش است؛ چرا مینا هیچ وقت نتوانسته به روزبه بگوید که نمی خواهد رابطه اش را با او ادامه بدهد؟ این یک پرداخت غلط در ساختار فیلمنامه و شخصیت است زیرا که مینا یک بازیگر یا روشنفکری ست که مانند انسان های معمولی به مقوله های این چنینی نگاه نمی کند پس نمی توانیم رفتار مینا در برابر روزبه را درک کنیم از طرفی دیگر تعدد لوکیشن ها و سکانس ها و نماهای اضافی آنقدر زیاد است که اساسا ماجرای عشقی مینا و روزبه در فیلم گم می شود و مخاطب نمی داند به دزد لب تاب فکر کند یا دوست پسر سارا یا رضایت گرفتن از خانواده مقتول که اصلا مشخص نیست این مورد آخر چگونه به فیلم اضافه شد، فیلمنامه ربوده شده نیاز بیش از حدی به بازنویسی داشته است چرا که فیلمساز هرجایی که نتوانسته قصه بگوید روزبه بمانی روی تصاویر خوانده است، آیا این فیلم قصد این را داشته که روزبه بمانی را بازیگر کند یا خواننده؟ شاید تنها حُسن این فیلم صدای روزبه بمانی باشد و اگر نه بازی او فیلم را ضعیف تر کرده است به این دلیل که روزبه کاراکتر منفعلی ست و هیچ کارکردی برای روند درام ندارد او در سخت ترین وضیعت مینا را برای همیشه ترک می کند فارغ از منطقی که از ابتدای فیلم از او دیده بودیم، ربوده شده با زبان الکنش می خواهد به مخاطب نشان بدهد که به آسانی می شود به حریم خصوصی افراد وارد شد و آدم ها نقاب به صورت می زنند که از آنچه هستند فاصله بگیرند، مینا نقاب به صورت می زند و رابطه اش را با روزبه تحمل می کند اما جرات ابراز بی علاقگی یا شرایط پیش آمده اش را ندارد که بگوید؛ از همین حیث میر باقری قصۀ پیچیده یی نوشته است که به این پیام برسد اما این پیام خیلی راحت تر در فضای رمانتیک تری می توانست صورت بگیرد همان طور که گفته شد تعدد سکانس ها و شخصیت های اضافه باعث شده که هدف فیلمساز از بین برود و کلیت فیلم در حدِ یک ایده باقی بماند از همین لحاظ جهان فیلم کوچک تر از آن است که بخواهد به مخاطب پیام رسانی کند زیرا که لحظات عاشقانۀ فیلم در آواز خوانی روزبه بمانی پنهان شده است و از طرفی دیگر جمع بندی فضای فیلم بی هدف به نظر می رسد. یکی از نکات مهم فیلم بازی نیکی کریمی است که وی در چند فیلمی که این اواخر به ایفای نقش پرداخته است یک نوع بازی، در بیان حس و نحوۀ دیالوگ گفتن را ارائه داده ادامۀ این روند باعث می شود این بازیگر توانای سینمای ایران به ورطه ی تکرار بی افتد.

بعد از ضعف در فیلمنامه ، تدوین می توانست به فیلم سروشکل و ریتمی به قاعده بدهد که تدوین هم نتوانسته است به فیلم کمک کند ، در ربوده شده شاهد کات های بی موقعی هستیم که به منطق روایی فیلم آسیب رسانده است. ربوده شده با این مختصات ساختاری در فیلمنامه و کارگردانی وهدایت درست بازیگر نمی تواند برای بیژن میرباقری که بعد از شش سال به سینما بازگشته است گامی روبه جلو باشد، هنوز هم فیلم روز برمی آید از بهترین ساخته های میرباقری به حساب می آید.