مروری بر سینمای کیلینت ایستوود « پیرمردی در قامت یک هیولا »
از ابتدای ظهور ژانر « وسترن- اسپاگتی » که هنوز ژانری جانیفتاده ای و ناپخته ای در تاریخ سینما بود.کیلینت ایستوود با بازی مسهور آمیزش در اثر خوب بد زشت سرجیو لئونه با تمام توانش اثبات نمود که بیشتر از هر بازیگر و نابازیگری، نخست سینما می شناسد و سپس بازی ای را تحویل مخاطب می دهد که از هر حیث مخاطب را مجذوب کاریزمای ابهت وارش می کند.
هرچه قدر که از قدمت ظهور وسترن-اسپاگتی می گذشت او به مراتب جدی تر و انسانی تر نمایان شد و از پس جدیت و محبوبیتی که در نزد عاشقان سینما کسب کرد خود افسار کار را با عزمی راسخ بر دست گرفت و باری دیگر در مقام فیلمساز و بازیگر مخاطبان را دل مرده خود کرد.
نابخشوده، پل های مدیسون، ولز یاغی و بسیاری از آثار درخشانی که خود نه تنها در مقابل دوربین، عهده دار نقشی ناجی وار و انسان دوست شد بل تمامی آثارش را با هزاران مشقت فراوان کارگردانی نمود که به جد می توان گفت تمامی شان سردم دار وسترن-اسپاگتی شده است.
سینمای ایستوود رایحه ای انسان را در مشام و ایضا حواس پنجگانه هنری مخاطب ارضا می کند، انسان تماما و نقدا مسئله ی این غول سالخورده بوده است
ایستوود به طرز هولناکی و ایضا ورای توصیفی احترام و کمال ویژه ای بر شعور مخاطب هنر دوست و سینما شناسش قائل است،سینمای او نه خشونت است و نه بزهکاری و نه اروتیک زده و نه حتی سانتی مانتال!!
در میان بیشمار فیلمسازانِ به اصطلاح جدی و متفکر، هیچگاه تا به حال واژه « انسان » برایشان حتی ذره ای اهمیتی نداشته است که دست بر قضا نه متفکر اند و نه از الف-ب سینما و غایت های مدیوم ساختاری شان چیزی سرشان می شود تنها متد ساختی که تمامی فیلمسازان به درد نخور امروزی در پیش گرفته اند هدف قرار دادن مغز و ساختار های اعتقادی و روانی نسل جوان می باشد.
به جد تمامیت آثار فیلمسازان امروزی و بخصوص هالیوودی، پوچ و تهوع آور و بشدت ضد انسانی و ایضا غیر اخلاقی!! در حال فروش مبالغ هنگفتی در پلتفرم هاست.
فیلمسازان امروزی قصدشان بر این است که اثرشان به هر قیمتی گیشه را منفجر کند برای آنان به هیچ وجه مهم نبوده است که حتی تدوین یک سکانس یک دقیقه ای اروتیسمی در فیلمِ پوچ شان چه تبعاتی می تواند از حیث مقوله ی روانکاوی در زندگی جنسی افراد بگذارد!! یگانه هدف پلید شان تضمین گیشه با توسل به هر اعمال و روش و اَکتی غیر انسانی و ضد هنری ست!!
اما در این آشفته بازاری و مبتذل سازی فردی را می توان مشاهده کرد که استاد بی چون و چرای سینمای وسترن-اسپاگتی و حتی آمریکایی ست!! اری آن ایستوود چنان به طرز دراماتیک گونه واری منزلت انسان را در سینمایش ارج می نهد که آدمی با هر سلیقه هنری و غیر هنری دمی جان و روانش را با داستانی که روایتگرش ایستوود است همراه می سازد.
خرده پیرنگ های سینمای ایستوود عمق دهی عجیبی بر کل ساختمان روایتش دارد، خرده پیرنگ هایی که اساسا نخست با منطق روایی مطلق و نه نسبی!! یکی پس از دیگری با تِم فیلمنامه آثارش در هم آمیختگی تراژیک ایجاد می نماید و سپس روح آدمی را در پشت صفحه نمایش می تراشد به آنقدری که مخاطب بتواند ببیند این موجود ناطقی که نامش انسان شده است دقیقا کیست؟!
ایستوود تمام قد در پشت تمام فیلمنامه هایش جانب حق را گرفته و هیچگاه آناتاگونیست روایتش نتوانسته پیروز غایت های قهرمان داستان شود.
ایستوود موانعی در مسیر پروتاگونیست روایتش تراشیده که هیچ کدامشان بیهوده در مسیر قهرمانش سر برنیاورده اند.
ایستوود اَبَر غول سینماست، سینمای ایستوود بیش از هر سینمای فیلمسازی توانسته بوی ملیت را در ناخودآگاه آدمی به جریان بیندازد.
سینمای کیلینت ایستوود هیچگاه تحت هیچ شرایطی ناپاکی نداشته است او خالصانه ترین روایت را با تمامِ هنر فرمالیستی روایی اش تحویل مخاطب داده است که هیچ نقدی در هیچ کدام از آثار ایستوود از ادله ی کافی و وافی برخوردار نخواهد بود ولیکن او غول ترین سینماگر سالخورده ی سینمای جهان است.
درود بر شرف و انسانیت والامقامی پیرمردی به نام کیلینت ایستوود که هرگز سوژه و ایضا ابژه روایی اش چیزی جز واژه « انسان » نبوده و نیست و نخواهد بود، انسان در تقابل زیبایی و شرارت هایش از بکر ترین خصیصه ی اتمسفر سینمای درخور توجه این پیرمرد است.