فیلمی مسرتبخش با کارگردانی ماهرانه دربارهی ایران 1958

ترجمه اختصاصی سلام سینما
«خورش آلو با مرغ» را میتوان ماهرانه و مسرتبخش نامید. این فیلم مانند یک فرش دستبافت نفیس از خاطرات و نوستالژیهای ایرانی در سال 1958، بیست سال از قبل از به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی ایران است. «مرجان ساتراپی» و «ونسان پارونو» که به طور مشترک این فیلم را کارگردانی کردهاند، تصمیم گرفتهاند تا رمان تصویری «ساتراپی» را تبدیل به یک فیلم لایواکشن کنند.
بنابراین طرفداران انیمیشن «پرسپولیس» لحظات زیادی را از انیمیشن محبوب خود را خواهند یافت که دقیقاً تبدیل به فیلم شدهاند. این کار باعث شده است تا جذابیت داستان برای مخاطب بیشتر شود و کل فیلم در دنیایی غیررئالیستی روایت میشود. این فیلم بسیار جذابتر از نسخهی انیمیشن است زیرا به جای اینکه بر یک پیشینهی سیاسی در دور دستها تکیه داشته باشد، انسانهای عادی را به تصویر میکشد که البته بیشتر از اینکه ایرانی باشند، فرانسوی بنظر میرسند.
جوایز جشنوارهای و تمجید منتقدان باید به مخاطبان بفهماند که «خورش آلو با مرغ» فیلمی خاص است. شوخطبعی و خیالپردازی به سرعت برق و باد باعث میشود تا مخاطب غرق در قصهای شود که دائما عقب و جلو میرود و پر از رویا و فانتزی است. این فیلم داستان زندگی «ناصر علی خان»(متیو آمالریک)، یک ویولونیست مشهور است که توسط «عزرائیل»(ادوارد بائر) روایت میشود. «عزرائیل» فرشتهی مرگ با شنل سیاه و دندانهای بسیار سفید است که خیلی دیر جلوی دوربین ظاهر میشود.
کل فیلم جستجویی در زمان گذشته است که سوژهی اصلی آن تصمیم عجیب «ناصر علی» است. او همسرش(ماریا دی میدیروش) را مقصر شکستن ویولون مورد علاقهاش، در جریان یک نزاع میان آنها میداند. بنابراین او تصمیم میگیرد تا با پسر بدعنقش به یک مکان کوهستانی برود تا یک آنتیکفروش را پیدا کند. آن آنتیکفروش هم به آنها تریاک میدهد و هم یک ویولون که ادعا میکند متعلق به موتزارت است. حتی این ساز جادویی نیز غم «ناصر علی خان» را تسکین نمیبخشد و او با ویولون در آغوشش به بستر میرود و منتظر مرگ میشود.
پس از هشت روز فرشتهی مرگ به سراغ او میآید و او زندگیاش را مرور میکند. از دوران ناموفقش در مدرسه و بهتر بودن برادرش از او تا ازدواج بیعشق او با یک معلم ریاضی به نام «فرنگیس»(با نقشآفرینی متفاوت ماریا دی میدیروش نسبت به زمان حال) برای راضی کردن مادر اربابمنش و سیگاریاش(الیزابت روسلینی). همچنین او چندان پدر موفقی نبوده است و در یک فلش فوروارد(پرش به آینده)، آیندهی فرزندانش را میبیند که دخترش(کیارا ماسترویانی) تبدیل به یک زن لالوبالی و دائمالخمر شده است و سرنوشت پسرش در وایومینگ نیز بدتر از این است.
در واقع هستهی اصلی داستان فیلم دربارهی عاشقانهی بین «ناصر علی خان» و زنی زیبا به نام «ایران»(گلشیفته فراهانی) در زمانی است که «ناصر علی خان» دانشآموز ویولون در شیراز است. اما این بخش از داستان با لحنی بسیار کند و در مدتی کوتاه و همچنین خیلی دیر روایت میشود که به همین دلیل از اثرگذاری احساسی کافی برخوردار نیست. اما یا این حال کنایهی موجود در کاراکتر «ایران» که در جوانی خیلی زود تبدیل به زنی سالخورده و غمگین با موهای خاکستری میشود، بسیار در خور توجه است.
«آمالریک» با آن چشمهای درشت و سبیلش در ایفای نقش یک موزیسین خودشیفته و مغرور عالی عمل میکند. استاد موسیقیاش به او میآموزد که موسیقی فقط بلد بودن تکنیک نیست بلکه داشتن احساسات عمیق است. او کاراکت کومیکال «ناصر علی خان» را تا حد ممکن برای مخاطبان باورپذیر میکند. خلاقیت هنری فیلمبردار این اثر «کریستوف بوکارن» و صحنهپرداز «ادو کریمر» دست به دست هم دادهاند و دورهای از ایران را دریچهای شاعرانه و خیالی به تصویر کشیدهاند.
منبع: هالیوود ریپورتر
مترجم: وحید فیض خواه