ضربات مهلک اخلاق بر بدنه اکشن
نقد و بررسی فیلم عمل انتقام
منتقد و تحلیلگر:مهیار محمد ملکی
#مهیارمحمدملکی
چندمین آنتنیو باندراسی که باز هم من را مایوس کرد با من ،مهیار محمد ملکی و نقد و بررسی فیلم عمل انتقام همراه باشید
قبل از ورود به مبحث فیلم لازم میدانم موضوعی را تاکید کنم و ان اینکه مترو معیار برتری یک اثر چیست ؟
پاسخ را اینگونه عرض میکنم مادامی که ان اثر نتواند بازتاب صحیحی از لمس زندگانی من و شما باشد موفق نخواهد بود
برای همین ،اینگونه آثار فارغ از سوژه انتخابی، و آن چیزی که مخاطب از محیط خارج از سینما به عنوان تجارب شخصی،با خود به داخل سالن سینما آورده است؛ باید صفر تا صد موضوعیت خود را ؛ با ایجاد یک همذات پنداری حداکثری ،
در تماشاچی ،
انها را دچار درگیری نماید
پس سینما زندگیست و زندگی را فقط زندگی میتوان معنا کرد
عمل انتقام از ان دست آثاری است که هیچ ایده جدیدی ندارد پس به جای ان انتظار میرفت پرداخت خوب و جالب توجهی داشته باشد که اتفاقا در این مورد هم موفق ظاهر نمیشود
همانطور که از نام فیلم مشخص است
این اثر حول ماجرای انتقام میگذرد
ایرانی و خارجی ندارد اینجا میخواهیم در رابطه با این موضوع صحبت کنیم که چطور میشود یک اثر سینمایی راه صاف را کج میرود ؟
عمل انتقام جز آثاری بود که میتوانست به راحتی یک اکشن ریتمیک خوب از اب در بیاید اما به جای آن با یک اثر مفهوم زده ای طرف بودیم که هیچ کجا اندازه دهانش حرف نمیزند
اصلا سوال من اینجاست چگونه میشود از دل یک محتوای به شدت آبگوشتی همانند قصه های بی مایه سری جان ویک ،مفاهیمی ارزشمند بیرون کشید؟
اساسا مفاهیم ارزشی درون فیلم به حدی بزرگ و درشت است که به جای انکه در بک گراند و درخدمت خط سیر اصلی اثر باشد همچون دیواری بلند مقابل دیدگان مخاطب قرار میگیرد و او را از تماشای صحیح و لذت بخش فیلم محروم میکند
اما وقتی از این موضوعات گذر میکنیم در میابیم اشتباهات فیلم فقط در همین چند خط محدود نمیشود
قصه روایتگر وکیل مدافعی با بازی انتنیو باندراس است که طی اتفاقی همسر و کودک خود را کشته در فاضلاب های اطراف شهر پیدا میکند همین امر باعث میشود که او به دنبال انتقام ،کار خود را رها کرده و روانه کوچه و خیابا ن شود
تا ضمن کشف راز قتل خانواده اش، قاتل را پیدا کرده و کار را یکسره کند
در بخش پیش در امد با ضعف شدید فیلمنامه طرف هستیم بدین معنا که در همین زمان ده تا پانزده دقیقه ابتدایی کار هیچ گونه سمپاتی درستی بین مخاطب و نقش اصلی برقرار نمیشود اساسا وقتی وارد حلقه بحرانی قصه میشویم هیچ احساس تلخ و ناراحت کننده ای در ما به وجود نمیاید
این معنایش یک چیز است و ان اینکه شخصیت ها ،هیچگونه پردازش قابل قبولی نداشته و به خوبی به تماشاچی شناسانده نشده اند
اگر بخواهم شفاف تر به عرض برسانم میتوانم اینگونه بگویم
یک سری موضوعات مثل
پدری که عاشق بچه و همسر خودش است
حقیقتی است که ما از دنیای خارج از فیلم به ان اگاه و واقف هستیم
سوال اصلی اینجاست
اثر پیش رو برای تحقق و فهماندن و همچنین القای این حس چه عمل سازنده ای را در پیش گرفته است ؟
به عبارت دیگر وقتی ما با خانواده آقای وکیل غریبه هستیم چگونه میتوانیم از مرگشان متاثر شویم ؟
لازم به ذکر است تمامی شخصیت های موجود در فیلم چه مثبت وچه منفی هیچکدام حتی تیپ نیستند چه برسد به شخصیت !
بدین معنا که زمان تماشای اثر ما با تعدد دیالوگ هایی طرف هستیم که وقتی میشنویم در ما هیچ انگیزشی به وجود نمیاورد که بعد، به دنبال واکاوی ذات آن کاراکتر مربوطه قدم برداریم
البته که اثر پیش رو هم آنقدر پرداخت محدود و بسته ای دارد که هیچگاه بستری برای مسایل اینچنین فراهم نمیبیند
در تمامی بخش ها ریتم پیش برنده فیلم
و المان های موجود در چارچوب ساختاری ان همچون
محل وقوع گره ها
نوع گره ها
نقاط اوج و فرود
نوع پایان بندی و...
قابل حدس و گمانه زنیست
این یعنی انکه در طول پروسه یک ساعت خرده ای فیلم ،فیلمنامه نویس مربوطه هیچ سورپرایز یا موتور تکان دهنده ای به قصه خود اضافه ننموده است
نه خبری از تعلیق و نه حتی غافلگیری است
تماما هر چه میبینیمبازی متوسط انتنیو باندراس و صحنه های اکشن نسبتا خوب است
انتظار میرفت میزان تحول شخصیت در کاراکتر اصلی به مخاطب انچنان فهمانده شود که او بتواند مرز درستی میان واقعه و بروز حس انتقام را در ذات شخصیت تشخیص دهد که این اتفاق نمیافتد و این موضوع به چند تدوین و مونتاژ بی رمق محدود میگردد
با همه این تفاسیر بعد از ورود به حلقه بحرانی ،به یک باره موجی خروشان از مباحثی را در یافت میکنیم که هم به صورت نوشتاری و هم تصویر دلالت بر اخلاق گرایی دارند
منتها همانطور که عرض شد مادامی که چاشنی های این شکلی با داستان و ان بحث سرگرمی ادغام صحیحی نشوند نمیتوان انتظار سینما داشت که علیرغم تمامی پلان های تمثیلی موجود در فیلم باید قویا عرض کنم این مباحث به طور کل خارج
از فیلم میایستد و هیچ ارتباط معنایی درستی با تماشاچی برقرار نمیکند
نکته ای دیگر که بد نیست رویش تامل کنیم بحث چینش گره ها و میزان گیرایی و جذابیتشان میباشد
در اینجا هم عملکرد شاخص و موثری را از اثر پیش رو شاهد نیستیم
گره ها و کنش ها و واکنش ها به شدت دم دستی و قابل حدس میباشند ضمن اینکه وقتی شخصیت پردازی صحیحی نیست هیچ چیز معنا پیدا نمیکند نه فهم قاتل مارا متحیر میکند و نه حتی جدال فی مابین انها برای ما حکم یک مبارزه بین خیر و شر را دارد
ضمن آنکه بد نیست این را هم عرض کنم در بخش های پایانی اثر ،ما حقیقتی را از قاتل در میابیم که وی نیز به دنبال انتقام خانواده اش بوده است ؛از زمانیکه آقای وکیل مدافع قاتل خانواده اش را تبرئه کرده است
قاعدتا ما همچون شخصیت اصلی باید دچار دوگانگی انتخاب شویم که این اتفاق روی نمیدهد
ضمن آنکه بدلیل کمبود تمام مباحث عرض شده سکانس پایانی درگیر کننده و خاص نمیشود
جمع بندی پایانی :
عمل انتقام با بازی انتنیو باندراس با یک ایده تکراری سعی دارد هم حامی سینمای گیشه و سرگرم کننده باشد هم اینکه از حد اقل تجهیزات خود از حیث قصه و بحث تکنیکال بهره ببرد تا مفاهیمی ارزشی را به گوش مخاطب خود برساند
که این میزان درشت نمایی به شدت بی معنا و خنده آور جلوه میکند
از ابتدا تا پایان اثر ،ما با نرییشن راوی که همان آقای وکیل مدافع هست طرف هستیم
این کاراکتر بدون هیچ منطق و توجیهی ،بخش هایی از قصه را با تماشاچی در میان میگذارد که این شکستن دیوار چهارم اساسا بی معنی و تعجب آور است
نمره ارزشیابی از ده :۳
#مهیارمحمدملکی