باقی ماندن در سطح

آخرین ساخته مهدی صباغ زاده ، هدف خود را مشخص نمی کند. در فیلم پر است از روایت های مختلف و به هم مرتبط. با فیلمی دغدغه مند مواجه هستیم. اما دغدغه اصلی کارگردان مشخص نیست. که دقیقا کارگردان می خواهد در نهایت به چه چیزی برسد؟ چه چیزی را میخواهد نشان دهد؟ فیلم پر است از قصه های متفاوت که بدلیل تعدد آنها ، همه در سطح باقی می مانند. و حتی این تعدد روایت ها و قصه ها به فضای فیلم هم ضربه زده است. فیلم بین سیاست و عشق گیر کرده و از یکی به دیگری پاس داده می شود. فیلم پر است از تناقض هایی که برای جواب دادن به آنها فقط از ارجاعات دیالوگی استفاده شده است. قصه های زیادی در فیلم روایت می شود که هر کدام هدف خودشان را دارند و فقط برای قصه دیگر سنگ اندازی می کنند. از طرفی ماجرا های سیاسی امیر علی و دخترش در کنار داستان عاشقانه امیر علی. عشق سعید نسبت به سارا در کنار رابطه سارا و طاها. عمه سارا و سفرش و حادثه منا. قصه هایی که فقط بدلیل داشتن نسبت های فامیلی در فیلم به هم ربط پیدا کرده اند. چرا کارگردان هدف اصلی خود را مشخص نمی کند؟ در شخصیت پردازی ها نیز پارادوکس های زیادی دیده می شود. مخصوصا امیر علی که ثانیه به ثانیه نظرش نسبت به همه چیز عوض می شود. یا مینو چرا حضورش تا این میزان نا منسجم است؟ فقط آمده بود دعوایی راه بی اندازد ، با عشق قدیمی اش در خیابان های تهران بگردد و چیزی بخورد و برود؟ شاید مهدی صباغ زاده در ساخت حرفه ای باشد و بتواند قصه بگوید. اما این تعدد قصه انسجام را از بیننده می گیرد و نمی گذارد تا بیننده روی فیلم تمرکز کند. و بیننده در تمام فیلم حواسش را به چیز دیگری می دهد. همانطور که در سالن سینما هم دیدم. چند نفر از سالن سینما بدلیل خستگی خارج شدند. همه در حال صحبت با یکدیگر بودند. و گروهی بعد از فیلم معترض بودند. در صورتی که یک فیلم خوب باید مخاطب خودش را روی صندلی اش میخکوب کند تا اگر بیننده خواست برود ، نتواند. این مسائل انسجام را از کار مهدی صباغ زاده حذف کرده. و تا مخاطب به تحلیل قسمتی از فیلم می پردازد ، قسمتی دیگر تمرکزش را می گیرد. در کنار اینها یکی از مسائلی که به شدت به فیلم آسیب زده است ، شخصیت عمه سارا است که برای ایجاد خرده طنز هایی به فیلم آمده. اما این طنز از کنترل خارج شده و بتعث می شود تا مخاطب فیلم را جدی نگیرد. و به نوعی به فیلم فانتزی نگاه کند. که بهتر بود عمه از فیلم حذف می شد تا یک قصه بی ربط (حادثه منا) از فیلم حذف می شد و در کنار این طنز به فیلم آسیبی وارد نمی کرد. اما نکته ای مثبت که در این فیلم وجود دارد. طراحی صحنه و فضا سازی فیلم است. که کاملا با فیلمنامه هماهنگی دارد و این فضاسازی به باور پذیری این ملودرام کمک بسیاری کرده است.
خانه کاغذی یک ملودرام نامنسجم است که هدف مشخصی ندارد. و تعدد قصه ها در فیلم باعث شده تا نتواند قصه گویی منسجمی بکند. این فیلم صرفا یک فیلم برای سرگرمی است که ادای احترامی نیز به روزنامه نگاران و ژورنالیست ها کرده است.