ایستاده در نیمروز پر غبار
نقد و بررسی فیلم لاتاری
منتقد و تحلیلگر:مهیار محمد ملکی
#مهیارمحمدملکی
درست زمانیکه از سالن سینما بیرون آمدم احساسی در وجودم رخنه کرد که شبیه یاس و نا امیدی بود
نا امید شدم از چشم انداز روشنی که به خیال و باور خودم در دور دورای کارگردانان تازه واردی همچون مهدویان میدیدم
و برای من این حقیقت اثبات شد که همانطور که هر شکستی میتواند سرمنشا موفقیت باشد برعکسش هم صادق است
چرا که وقتی نگاه به دو اثر سابق ایشان میاندازیم به طور واضح درک و باور میکنیم که جناب مهدویان از ایستاده در غبار تا ماجرای نیمروز یک روند صعودی و رو به رشدی را ادامه داده است که متاسفانه در لاتاری به قهقرا میرود
اما قبل اینکه حکم قطعی در رابطه با خوب یا بد اثر بدهیم در تلاش هستم به عنوان منتقد و شاید راهنما کمی با شما در رابطه با چرایی این موضوع گپ بزنیم به عبارت دیگر ما در نقد اینجا هستیم تا ببینیم که تحلیمان از یک اثر نسبت به چگونگی امور و چرایی مسائل مطرح شده چیست؟
نقطه قوت لاتاری طرح موضوعیست که مدت ها به دلیل حضور ممیزی های فراوان جایش در سینمای ایران خالی بوده است و آن مساله قاچاق دختران ایرانی و تن فروشی آنها در کشور های عربیست
از این جهت بدون شک شهامت مهدویان و جناب امینی به دلیل مواجهه با این رویداد تحسین برانگیز است اما باید همینجا قویا تاکید کرد که این جذابیت در اثر پیش رو در مرحله ایده باقی مانده و هیچگاه پایش را فراتر نمیگذارد
لذا ما هیچ زمان با اثری طرف نیستیم که توانایی تحلیل شرایط .تشریح شفاف موضوع و یا ارائه راه حل را داشته باشد به جای ان با یک خط روایی ساده مبتنی بر انتقام طرف هستیم که کلیت شیوه پرداخت خود را وام دار آثار و المان های برون مرزی میداند نکته قابل توجه اینجاست که علیرغم طرح مسائل قابل فهم همچون خلیج عربی و دغدغه های این چنین در دل قصه،ما هیچگاه پرداخت را به شکل ایرانیزه شده و وطنی شاهد نیستیم.
لذا مخاطب در بهترین حالت میتواند با حفظ فاصله از اثر بدون وقوع همذات پنداری سرگرم شود سرگرمی که قرار نیست توانایی القای مفاهیم زیر لایه ای مورد نظر صاحب اثر را داشته باشد
لاتاری اولین اثر از مجموعه آثار مهدویان است که به شرح واقعه ای در زمان حال میپردازد
تا قبل از این، در ماجرای نیمروز و سایر آثار ایشان ما با سلسله اتفاقاتی طرف بودیم که همگی به دلیل حضور و وجود سابقه تصویری و حتی صوتی فراوان ،از حیث دکوپاژ ،طراحی صحنه و لباس ،شخصیت پردازی کاراکتر ها و خیلی مسایل دیگر قبلا معلوم بوده است برای همین کارگردان به ناچار میبایست ضمن وفادار بودن به اصل موضوع و شرح روایت ،با طرح یک میزانسن صحیح و شبیه، حادثه را تشریح کند اما در لاتاری همه چیز از صفر باید طراحی و پرداخت گردد
مهدویان در زمینه طراحی شخصیت هایی از جمله حجازی فر بسیار تحت تاثیر ماجرای نیمروز بوده است به نوعی من با تماشای این شخص تکرار تیپی را مشاهده کردم که اتفاقا از تیپ پیشین چند قدمی عقب تر وحتی کمیک تر بوده است
دیالوگ نویسی ها و طراحی میزانسن ها بسیار پر اشتباه و غلط بوده است بدین ترتیب در هیچ کدام از موارد ذکر شده شاهد وجود منطق روایی نیستیم به عبارت دیگر در جای جای اثر میتوان احساس کرد که عقاید و تفکرات کارگردان به شکلی تحمیلی و کاملا خارج از فیلم در قالب شعار و مسایلی از این دست شنیده و دیده میشود
این اثر همچون آثار دیگر مهدویان با دوربین روی دستی کار شده است که به نوعی این موضوع امضای کار ایشان شده است این دوربین روی دست فضای پویا و پرتنشی را به فیلم القا میکند که استفاده دائمی از این تکنیک در فیلمبرداری در برخی پلان ها به خصوص پلان های ابتدایی غیر ضروری بوده است
مهدویان در لاتاری سعی داشته است دنباله روی آثاری همچون ربوده شده با بازی لیام نسون باشد
این آثار ساختار رواییشان شکل کلاسیک دارد اما از قواعد سینمای مدرن پیروی میکنند
یعنی کارگردان به دنبال قهرمان سازی بوده است
باید در ابتدا بپرسیم قهرمان کیست ؟
قهرمان شخصیست که از بطن جامعه برمیخیزد
خصوصیات ظاهری اش شبیه مردم عامه بوده است
اما از حیث تفکر و توانایی های جسمی میتواند متمایز باشد
این شخص نامیرا و تنها میباشد
به همین دلیل مخاطب به محض مشاهده او با او دچار همذات پنداری میشود
لاتاری باید قهرمان میداشت اما به دلیل شکاف و حفره های فراوانی که در فیلمنامه و محتوا دچارش است هیچگاه مخاطب نقش اول فیلم را جدی نمیگیرد
نکته بعدی اینکه ما در هیچ کجای قصه نمیتوانیم به فهم چگونه و یا چرا های فیلم دست پیدا کنیم
چگونه این دختر گرفتار این باند مخوف شد ؟
چرا پدرش آنقدر ساده لوحانه دخترش را واگذار کرد ؟
و...
از حق و انصاف نگذریم که برخی پلان ها به سبب بازی های درخور به صورت مقطعی مخاطب را درگیر خود نگه میدارد و بعد با یک گاف در بزنگاه سکانس بعدی مخاطب را رها و سردرگم میکند
جمع بندی پایانی :
لاتاری اثر بدی نبود اگر مفاهیم تیز و برنده خود را خیلی صریح تر و شفاف تر با محتوایی بدون اشکال طرح میکرد
اما متاسفانه چیزی که شاهدش هستیم یک افول جدی در پرونده کاری مهدویان است
اثری که نه میتوان به خوبی ماجرای نیمروز تحسینش کرد و نه میتوان ان را در حد و اندازه ایستاده دانست
بدون شک لاتاری نه در حد و اندازه مدیوم سینما است و نه حتی سرگرمی مطلق است
اثری شعار زده .بی هویت .بدون خط روایی مشخص میباشدکه
فقط به دنبال طعنه زنی به مسایلیست که میتوان مشروح انها را در روزنامه ها و اخبار شبانگاهی نیز جستجو کرد
نمره ارزشیابی از ده :۴
#مهیارمحمدملکی